با سلام
سوال من در مورد عدل خداونده (يا هر چيزي شما اسمشو بزاريد)
ميخواستم بدونم با اين كه مقام قرب پيامبر به خدا از من بالا تره و همون قرآن هم ميگه پيامبر هم بشري هست مثه خودتون ( و خودمم كه حساب ميكنم ميبينم وقتي پيامبر تو شكم مادر بوده با مني كه تو شكم مادرمم نبايد فرقي داشته باشه چرا؟ چون هنوز عملي ازمون سر نزده كه ما با هم تفاوت داشته باشيم ؛ حالا بعد مدتي من بدون هيچ گناهي به دنيا ميام اما) اما ميبينم توفيق پيامبر بودن ازم گرفته شده اونم چي؟ بدون ذره اي گناه كه بشه گفت به خاطر اون بوده كه اين توفيق از من صلب شده ؛ چرا؟ چرا؟ چرا؟
اگه ميخوايد بگيد خدا علم داشته به اعمال ؛ بايد خدمتتون عرض كنم كه : چرا بايد خدا توي اين مسائل فقط از علمش استفاده كنه ؟ خوب از علمش استفاده ميكرد و به جاي حضرت آدم ؛ پيامبر رو توي بهشت ميبرد كه ايشون ديگه ترك اولي نكنه و اين هبوط و گناه بشر پيش نياد؟ يا هزار مثال ديگه
تو رو خدا قسمتون ميدم هر چه زودتر جواب مفصل و قانع كننده بم بديد دارم از اين شبهات دچار جنون ميشم.
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
نكته غير قابل انكار در اين مساله علم ازلي خداوند است يعني خداوند در ازل ميداند كه چه كسي شايسته چه مقامي است از اين رو او را از همان آغاز براي احراز آن مقام ميپروراند و شكوفا تر مي سازد. از اين رو فرمود: خداوند بهتر مي داند كه رسالت خود را در كجا مقرر دارد و اين مقام را به چه كسي دهد.(1)
بنا بر اين نه تنها مسئله رسالت بلكه در همه امور خداوند شايستگي افراد را (كه با اختيار خود ايجاد مي كنند) از قبل ميداند و بر اساس آن به آن ها مقام و توفيق و فيض و عنايت مي كند.
در تحليل جامع تر از مسئله بايد گفت: هدايت الهي به طور كلي به دو نوع است:
يكي هدايت ابتدايي و ديگري هدايت پاداشي، هدايت ابتدايي همگاني است و خداوند همه بندگان خود را به طور يكسان و بدون تفاوت به سوي كمال و سعادت و كسب فضايل معنوي و روحاني فراخوانده: «الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى؛ (2) پروردگار كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده، سپس آن را هدايت فرموده است».
بر اساس اين گونه آيات معلوم ميشود كه هدايت ابتدايي خداوند فيض همگاني است. اختصاص به فردي خاصي ندارد، گرچه آدميان در استفاده از اين هدايت متفاوت عمل ميكنند. برخي از زمزم زلال هدايتهاي الهي بهرهاي بيش تر و برخي كم تر و برخي ديگر با سوء اختيار خود را از آن محروم ميسازند و از نور آن هدايت استفاده نميكنند. از اين رو در قرآن كريم فرمود:
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا؛ (3) ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس ».
در اين ميان كساني كه از فيض هدايت ابتدايي خداوند استفاده كامل ميكنند، هدايت پاداشي نصيبشان شده و خداوند او را در راه خود كاملاً هدايت فرموده و به مقامات متعالي انساني بار مييابند.
گرچه پيامبران الهي چنان كه اشاره شد ويژگيهاي ذاتي و فطري و الهي بسيار دارند كه در رسيدن به مقام نبوتشان نقش دارد، ولي برخي از ويژگيهاي آنان كسبي است كه از رهگذر استفاده از هدايت ابتدايي خداوند به فيض هدايت پاداشي رسيدهاند. از طريق عبوديت و تهذيب و خودسازي به مقامي بار يافتهاند كه فيض نبوت و رسالت نصيبشان شده است.
گرچه مقامات ياد شده (نبوت و رسالت) موهبتي است و نه كسبي و فيض است كه خداوند به كساني از بندگان خود داده كه خود بهتر ميداند به كي عطا ميكند تفصيل اين مسئله را در منبع ذيل جويا شويد. (4)
گفتني است كه پيامبر شدن همانند رسيدن به هر مسئوليت و جايگاه ديگري، نيازمند اقتضائات و پيش شرط هاي زماني و مكاني و روحي و جسمي است كه هر فردي از آن ها برخوردار نيست؛ همه اين مزايا معلول علت هاي مختلف و خاص خودند، چنان كه زن يا مرد، زيبا يا نازيبا، تندرست يا بيمار خلق شدن ما هم معلول علت هاي خاص خود است و در دائره ساختار علي و معلولي عالم تعريف مي شود؛
نكته ديگر اين كه بشر در طول تاريخ و در فواصل معين و در مكان هاي خاصي، نيازمند ظهور افرادي بزرگ و لايق براي انتقال معارف و هدايت هاي الهي به توده جامعه بوده و در اين موقعيت ها، هر فردي كه داراي شرايط لازم و لياقت هاي خاص و در موقعيت مناسب خود بر اساس ساختار علي و معلولي خود متولد مي شد، به اين مقام مي رسيد.
در واقع خدا براي رسانيدن پيام خويش و حفظ و نگهداري آن، پيامبران و اماماني را از بين مردم برگزيده است و در هر زمان اين شخص برگزيده، داراي بالاترين فضائل اخلاقي است و بين مردم زمان خويش شايستهترين انسان براي رساندن پيام الهي و به دست گرفتن اين مسئوليت بزرگ محسوب مي شده؛ هرچند در اقتضائات بشري تفاوتي با ديگر افراد نداشته است؛ چنان كه در قرآن آمده: «اي پيامبر ما، به مردم بگو: من انساني همانند شما هستم.»(5)
پس پيامبر در خصوصيات طبيعي بشري، هيچ تفاوتي با انسان هاي ديگر ندارد؛ مثلاً پيامبر گرامي اسلام (ص) بسان ساير انسانها، داراي زندگي عادي و طبيعي بود، اما در عين زندگي عادي، با مجاهدت و كوشش فراوان، مقام بندگي و شايستگي خود را براي دريافت وحي به اثبات رساند و چون در اين موقعيت خاص نيازمندي به پيامبر و بر اساس شرايط و ضوابط خاص قرار داشت به اين مقام رسيد.
از آنجا كه درك اين شرايط و كمالات، تنها در توان خداوند و مبتني بر علم بي نهايت اوست، گاهي اين انتخاب ها براي ديگران سخت مي آيد؛ اما حقيقت آن است كه: خداوند بهترين فرد را در هر زمان براي اين مقام بر مي گزيند و خداوند آگاه تر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد!!».
به يقين دريافت اين مقام نيازمند توانمندي هاي خاص روحي و جسمي است كه همگان از آن برخوردار نيستند و آن طهارت ذاتي كه معلول نسل شريف و سلاله پاك و رفتارهاي خاص و اختياري و معرفت بالا است زمينه رسيدن فرد به اين مقامات را فراهم مي سازد و وقتي فردي داراي اين مقامات از جانب خداوند شناخته شد و لياقت هاي خاص وجودي را از خود نشان داد و در علم ازلي خداوند نيز روشن بود كه وي بدون عنايات خاص الهي مانند علم لدني و عصمت مطلق و ... هم چه تفاوت هايي با ساير افراد دارد، خداوند وي را به عنوان پيامبر يا امام بر مي گزيند.
وقتي فردي به چنين مقامي رسيد لوازم و ابزار موفقيت در اين مسير و در اين مسئوليت مانند علم و معرفت بالا و درجات عالي عصمت هم به او عطا مي شود، اما همه اين ها به معني آن نيست كه وي قبل و بعد از اين مسئوليت رفتارهاي اختياري مومنانه آن هم در درجات بالا را از خود نشان ندهد و در برابر تكاليف خاص خداوند قرار نگيرد.
به عبارت ديگر:
مشكل اصلي آن جاست كه ممكن است تصور شود، در پيامبر شدن، مزيتي است كه در نشدن آن نيست كه در اين صورت تبعيضي بر ما و ديگران روا داشته شده است وعدل خدا را با چالش تصور مي كنيم؛ اما با توضيح دقيق روشن مي شود كه اصلا اين گونه نيست؛ در واقع ميزان مسئوليت و شدت آزمايش الهي و سطح توقعات خداوند از يك بنده با مقام و موقعيتي كه خداوند به او اعطا مي كند، رابطه ايي مستقيم دارد و هر چه مقام بالا رود، مسئوليت سنگين تر ميشود و تلاش و مجاهدت بيش تري ميطلبد.
در هر حال هر انساني در هر موقعيت و وضعيتي كه قرار دارد، اگر به وظايف و تكاليف خود عمل كند و از آزمون هاي خود نمره عالي كسب نمايد، به موفقيت و سعادت كامل رسيده است. وضعيت انساني عادي كه از هوش و درك و معرفت و ايماني متوسط برخوردار است، اما به همه وظايف خود عمل كرده، همانند وضعيت پيامبري است كه با سطع بالاي معرفت و عنايات الهي و امدادهاي غيبي به وظايف سنگين خود عمل كرده، و در آزمون هاي خود، نمره عالي گرفته است.
وضعيت اين دو فرد همانند سطح دانش آموز ابتدايي و دانشگاهي دكترا است كه اگر هر دو تلاش كنند، قادرند نمره بيست بگيرند؛ اگر هر دو بيست گرفتند- از يك جهت - وضعيتي مساوي داشته به يك اندازه قابل تقديرند. شايد بتوان گفت رواياتي كه اشاره به همجواري پيامبران با برخي افراد عادي در بهشت دارد.(6) بياني از اين مطلب و صورتي از همين حقيقت باشد.
اما اين كه اين لياقت و ظرفيت چگونه در انبيا و اوليا به وجود ميآيد و چه اسراري در اين مسئله نهفته كه برخي در كودكي به نبوت و امامت ميرسند، حقيقتي است كه درك آن براي بشر عادي به آساني ميسور نيست.
شايد بتوان گفت كه چون خداوند از ازل به توانايي و استعداد و تلاش اين گونه انسان ها آگاهي داشته و مي دانست كه آنها به هنگام رسيدن به رشد جسمي و فكري و...انسان هاي پيراسته اي خواهند بود و مي توانند بار امانت الهي را به دوش كشند و در اين راه هر گونه سختي و مشكلات را تحمل نمايند، از همان ابتدا آنان را براي مقامات خاص و ويژه برگزيد و به آنان موهبت هايي خاص را عطا نمود.
با اين بيان روشن مي شود كه خداوند در وضعيت كنوني هم از علم پيشين خود استفاده كرده است، اما اين امر منافاتي با اختيار داشتن همه انبياء در اعمال و رفتارشان نداشت، چنان كه علم پيشين خداوند در مورد عملكرد تك تك ما منافاتي با رفتارهاي اختياري كنوني ما ندارد؛ در مورد قرار نگرفتن پيامبر اسلام به جاي حضرت آدم نيز جاي سخن بسيار است، اما از كجا معلوم فريب نخوردن اولين انسان امري مطلوب و قابل قبول باشد و فريب خوردن او امري ناراحت كننده كه مي بايست به گونه اي جلوي ان گرفته شود؟
اصولا اگر نسل بشر در نهايت به درجه از كمال و مقام رسيد كه در بربار سخت ترين امتحانات و ابتلائات بتواند از وساوس شيطاني خود را حفظ كند. نتيجه همين آزمايشات و كسب تجربه از گذشتگان خود است و امتحان حضرت آدم و نتيجه اي كه براي او رقم خورد بالاترين درس زندگي همه بشريت در طول تاريخ است.
پينوشتها:
1. انعام (6) آيه 124.
2. طه (20) آيه 50.
3. انسان (76) آيه 3.
4. علامه سيد محمد حسين طبا طبايي، شيعه در اسلام ، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران، 1348 ش، ص80.
5. كهف (18)، آيه 110.
6. شيخ صدوق، أمالي، انتشارات اعلمى، بيروت، 1400 ق، ص 298.
7. مريم (19)، آيه 30.
8. جعفر سبحاني، منشورجاويد، نشر توحيد قم، 1376 ش، ج 4، ص 338.
موفق باشید.