من دختري با قد 170 و 55 كيلو وزن و طرف مقابلم پسري با قد 186 و وزن 80 كيلو هست . من دوسش دارم اما زماني كه بيرون ميريم وقتي زوج هايي رو ميبينم كه تفاوت قدي چشمگيري دارن حسرت ميخورم. اما خودم ميدونم كه قدش خوبه و ديگران هم همين نظرو دارن .ولي اين حس همش سراغم مياد من نميخام از دستش بدم اما اين حسي كه منو آزار ميده باعث رنجش طرف مقابلم هم ميشه چون وقتي حسرت ميخورم اون متوجه ميشه . آيا اين حس درونيم ي جور وسواس هس يا بايد بهش توجه كنم يا ناديده بگيرمش

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همان طور كه در نامه تان اشاره كرده ايد اين حس يا به تعبيري اين فكر احتمالاً از جنس افكار وسواسي است كه ريشه در اضطراب بالاي شما دارد. اساساً حسرت در بسياري موارد چيزي جز وسواس فكري و نشخوار ذهني نيست. فكر حسرت آميز مثل فكر مزاحمي است كه به صورت ناخواسته و مداوم به ذهن فرد هجوم مي آورد و با اين كه فرد نمي خواهد به آن فكر كند باز شاهد هجوم سرزده آن به ذهنش مي باشد.
وسواس فكري ماهيت سيال و لغزنده دارد و هر از گاهي از موضوعي به موضوع ديگر مي رود. مثلاً چه بسا اگر وسواس شما از تناسب قد بيرون رود به ناگاه ببينيد موضوعي ديگر محتواي جديد آن را تشكيل خواهد داد. همان طور كه در پيش گفتم اضطراب مادر وسواس فكري و عملي است و هر چيزي كه از اضطراب شما بكاهد از شدت اين افكار نيز مي كاهد. رابطه با جنس مخالف (به هر بهانه اي از جمله ازدواج در زمان نامعلوم) از بزرگترين استرس هاي جهان محسوب مي شود و دختري كه با پسري طرح رفاقت مي ريزد ناخواسته بر سطح استرس و اضطراب خود مي افزايد. بديهي است در هنگام رابطه سطح اضطراب به صورت موقت و كاذب كاهش مي يابد، ولي بلافاصله بعد از ترك، اضطراب فرد را دو چندان مي كند. عشق يا دوست داشتن بيش از حد نيز چيزي جز يك رفتار وسواسي نيست. عشق در برخي موارد ريشه در سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، وسواس و افسردگي دارد. اگر نيك در خود بنگريد از اين سه بي بهره نيستيد. مثلاً يكي از دلايلي كه فكر مي كنيد كه اين پسر (كه با پسرهاي ديگر هيچ فرق ويژه اي ندارد) مي تواند شوهر خوبي براي شما باشد، اين است كه اين پسر در يك شرايط اضطرابي به شما آرامش داده است. در حقيقت تصوير ذهني اين پسر (نه واقعيت اين پسر) به شما آرامش داده است و اين امر به ظاهر ساده راز وفور طلاق عاطفي يا قانوني در ميان زوجين عاشق پيشه است. دختر پس از ازدواج به ناگاه متوجه مي شود كه واقعيت اين پسر با آن چه كه وي در ذهنش ساخته است بسيار متفاوت است و با اين كه كماكان اين پسر را دوست دارد ولي نمي تواند در زير يك سقف با او زندگي كند. از سوي ديگر فرد افسرده دل معناي خاصي براي زندگي اش نمي يابد و در بسياري موارد يك جنس مخالف را به عنوان معناي زندگي اش بر مي گزيند. معناي زندگي بايد از درون بجوشد نه اين كه يك چيز يا شخص بيروني عهده دار آن گردد.
در هر صورت كسي منكر نياز شما به ازدواج شما نيست و شما حق داريد كه ديگران را دوست بداريد و ديگران هم شما را دوست بدارند. مهم اين است كه شما ملاك هاي انتخاب همسر كه از جمله مهمترين آنها ملاك سلامت روان است جدي بگيريد. اگر شما خواهان تشكيل زندگي هستيد بايد در درجه اول ملاك سلامت روان را در خود و فرد مقابل تأمين نماييد. با اين وصف شما بايد به جاي خوددرماني وسواس فكري احتمالي خود در گام اول به يك روان شناس باليني زن مراجعه نماييد. اين روان شناس باليني به شما كمك خواهد كرد كه بر وسواس فكري خود به صورت ريشه اي فائق آييد. همچنين بايد به جاي پيشروي در عشق اين پسر به تعديل آن بپردازيد و براي ارزيابي و محك اين پسر به يك مشاور ازدواج مراجعه نماييد. در شرايط كاملاً عقلاني (و نه احساسي) بايد ملاك هاي عمومي و اختصاصي شما در زمينه اين پسر مورد ارزيابي تخصصي قرار گيرد و اگر اين پسر حداقل نمره لازم را در اين ملاك ها آورد بعد به او بله بگوييد. هر چند به احتمال زياد شما كار خود را خواهيد كرد و به اصطلاح كاري به اين حرف ها نداريد، ولي چه بهتر كمي محتاط تر با يك عمر زندگي خود برخورد نماييد. دوست داشتن يك جنس مخالف به هيچ وجه تضمين كننده سلامت و موفقيت ازدواج با آن جنس مخالف نيست.
رضامندي زناشويي بدون جلب رضايت خداوند خواب و خيالي بيش نيست و بسيار بعيد است (محال است) كه خداوندي رابطه با جنس مخالف تحريم كرده است به آن رضايت دهد. سعي كنيد همه گام هاي بعدي را با صلاحديد يك مشاور برداريد و از اقدامات عجولانه و غيردورانديشانه به شدت پرهيز نماييد.
موفق باشید.