با سلام و عرض احترام
(( می خواهم دوستان گرامی در ابتدای مطالبم از شما می خواهم خدمت تان عرض کنم که این سوال زیر و مطالب طولانی زیر بنده بابت معرفی کامل روح و روان و گذشته ی بنده ارائه شده است که مجبورم به جهت ضروری بودن این موضوع برای بنده به صورت کامل و دقیق ان ها را خدمت تان ارائه دهم که بتوانید بهترین پاسخ را به بنده ارائه دهید و اینکه پس از شما خواهشمندم لطف و بزرگواری نمایید ابتدا به صورت کامل مطالب زیر بنده را با دقت کامل مطالعه فرمایید و هر موقع برایتان امکان پذیر بود پاسخ مناسب را ارائه دهید. ))
که می خواستم به بنده مشاوره در زمینه روح و روان بدهید که بنده فردی بیست و یک ساله هستم و اینکه تقریبا در دوران طی تحصیلات راهنمایی و دبیرستان کلا انسانی بودم که احساسی و دارای هیجان و اضطراب که همین موضوعات باعث می شد که زندگی واقعا برایم سخت و کلا چیزی باشد که قابل تحمل برایم نباشد و همین موضوعات سبب شد که ازمون سراسری پس از پیش دانشگاهی ام را از دست بدهم و نتوانم ان طور که باید و شاید باشد عمل کنم و سال بعدش هم نمی توانستم به دلیل داشتن همین روح و روان سال دیگر پشت کنکور باشم پس به همین دلیل و اینکه در همان سال اول ناکامی در ازمون سراسری تصمیم گرفتم به دانشگاه ازاد با توجه به قبولی در رشته مورد نظرم بروم و اینکه از ان به بعد تصمیم گرفتم با روح و روان جدیدی به ادامه زندگی بپردازم که طوری باشد جلوی هیجانات و اضطراب هایم را بگیرد و هم اینکه طوری باشد که موقعیت های مناسب زندگی ام چه در زمینه تحصیلی و غیره را ادامه زندگی از بنده نگیرند که تا به امروز از داشتن این روح و روان جدید راضی هستم و اینکه دوستان گرامی به دلیل داشتن همین روح و روان جدید بنده نمی توانم نه با افراد جامعه و نه با هم کلاسی های دانشگاهی ام و نه با فامیل های پدری و مادری ام گرم وصمیمی شوم و به قول فامیل های پدری و مادری بنده جوشش و صمیمیت بیشتر داشته باشم و اینکه بنده فقط برای خودم برای نزدیک شدن به هرکس حد وحدودی تعیین کرده ام و این موضوع سبب شده که از سوی فامیل های پدری و مادری بنده به واسطه دیداری که با ان ها به هنگام وقوع رخدادی که مربوط به فوت پدر بزرگم بود که اخیرا با ان مواجه شدیم داشتم که از جهت تقریبا شوخی یا جدی به بنده در رابطه با گرم شدن و صمیمی شدن و جوشش داشتن و نیز معرفی بنده به عنوان فردی خاص توصیه کرده باشند و اینکه نمی خواهم شرایط گذشته خودم را از بابت داشتن ان همه اضطراب و استرس و هیجان را تجربه کنم و اینکه داشتن همین روح و روان خاص باعث شود که به بنده در نزد فامیل های پدری و مادری ام و نیز در نزد اطرافیان و همکلاسی های دانشگاهیم و نیز افرادی که بنده را در جامعه می شناسند به عنوان فردی خاص و نجوش معرفی شوم و نیز اینکه نمی خواهم که با داشتن این روح و روان جدید که سبب شده است که بتوانم بدون عصبانی شدن و بدون داشتن هیجان و اضطراب ولی نه با خونسردی کامل بتوانم مشکلاتی که برایم در زندگی تا به امروز پیش امده را حل کنم را با برگشتن روح و روان و شرایط گذشته ام چیزهای که بعد از ان جریانات بدست اوردم را از دست بدهم و نیز اینکه پدر و مادر و بردار کوچکتر بنده از بابت داشتن روح وروان شرایطی کاملا متفاوت با بنده دارند و اینکه بنده نمی خواهم برای اینکه به قول افراد بالا که معرفی کردم به جوش و دارای صمیمیت بیشتر باشم به پزشک متخصص اعصاب و روان و یا هر پزشک متخصص روانشناس و یا طب سنتی و هر طب دیگری که باشد مراجعه کنم و از داروهای شیمیایی که عوارض جانبی دارند و یا کلا هر داروی دیگری که چه مربوط به طب سنتی و یا هر طب دیگری که حتی طبیعی باشند و عوارض جانبی نیز نداشته باشند استفاده کنم.
پس در انتهای مطالبم به نظر شما با توجه به مطالب طولانی که در بالا خدمت تان عرض نمودم بهترین راهکارها و بهترین پاسخ ممکن برای بنده از جانب شما که از شما خواهشمندم لطف و بزرگواری نمایید به صورت کاملا دقیق و با توضیحات کامل و علمی و فارسی باشد را به بنده در قالب یک ایمیل ارائه بدهید.
با تشکر از شما
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر گرامي طبق گزارشي كه از مشكل خود داده ايد چنين به نظر مي رسد كه توازن «منابع شناخت خود» در شما بهم خورد است، توضيح اينكه در روانشناسي بحثي به نام«منابع شناخت خود» وجود دارد. منابع شناخت خود، هسته اصلي شخصيت هر فرد را تشكيل مي دهد كه شخص با توجه به اين سه منبع شخصيت خود را در طول زمان شكل مي دهد ويكي از راهكارهاييكه در رواندرمانگري كاربرد فراواني دارد«آموزشروان» است و از جمله ي تكنيكهاي مطرح شده در آن كه بسيار مؤثر است، آموزش تنظيم «منابع شناخت خود» به افراد، خانواده ها و زوج هاي نابسامان است.
شرح مطلب فوق اينست كه فرد و يا خانواده براي شناخت خود از سه منبع استفاده مي كند. 1- يكي از آنها اظهار نظرهاي ديگران در مورد ما است كه به آن پسخوراند و يا باز خورد اجتماعي نيز گفته مي شود. و به اين معني است كه فرد و يا خانواده به خاطر تشويقها ي ديگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوي جامعه (جوّ گيري اجتماعي) در تكرارعمل خويش اصرار ميورزد و يا به خاطر نظر نامساعد ديگران و دريافت باز خورد منفي از سوي جامعه، اقدام به ترك عمل خود مي كند. 2- «خودمشاهدهگري» منبعديگر براي شناخت خود است، خود مشاهده گري به اين معني است كه شخص بدون توجه به منابع خارجي و با توجه به آنچه كه در درون دارد همانگونه كه رفتار مي كند كه دلش مي خواهد 3- «مقايسه اجتماعي» نيز سوّمين منبع براي شناختِ خود محسوب مي شود يعني شخص با مقايسه خود با ديگرانِ بالاتر از و پايين تر از خود به جايگاه اجتماعي خود پي مي برد. كه چگونگي آن خود بحث مفصلي دارد كه با توجه به عدم نياز به در اين مختصر به آن نمي پردازيم. حال براي داشتن يك شخصيت سالم و نرمال، بايد سه منبع شناخت خود بطور مساوي تنظيم (بالآنس) شود. زيرا يكي از عوامل مهّمِ ايجاد مشكل هاي عاطفي و شناختي براي افراد وخانوادهها بهم خوردن تنظيم، توازن وتعادل اين سه عامل است. كه براي بازگشت سلامتي و بسامان شدن، تنظيم دوبارة آنها ضروري است. سهم نرمال و استانداردِ هر يك ازسه منبع، در شناخت خود حدود33%ميباشد. كه اگر يكي از آنها كمتر و يا بيشتر شود آشفتگي و نابسامّاني آغازميشود، بعنوان مثال، آدمهايي كه خود مشاهده گري در آنها غلبه دارد وسواسهاي فكري وعملي بالايي دارند. پس براي اينكه شما طبق فرمودة آية قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها» بشويد و شخصيّت معتدل و متعادلي داشته باشيد، بايد اين سه منبع شناخت خود را باهم مساوي كنيد. برخي از روانشناسان براي تبيين اين موضوع از مثالي جالب استفاده كرده اند و گفته اند سيستم رواني انسان همانند رينگ چرخي است كه با سه سيم پره به محور متصل شده كه محور اين چرخ «خود» شخص مي باشد. يكي از سيم پره ها فيد بكهاي اجتماعي و يكي از آنها مقايسه هاي اجتماعي و ديگري خود مشاهد گري است، حال اگر اين سه سيم پره باهم مساوي باشند چرخ سيستم رواني انسان براحتي و رواني مي چرخد و شخص هيچ مشكلي در سيستم رواني خود و به تبع در ارتباطات ميان فردي ندارد. اما اگر يكي از اين سيم پره ها بلندتر و يا كوتاه تر از ديگري باشد چرخ سيستم رواني نمي تواند به رواني بچرخد و لنگ مي زند و اين درست همان موقعي است كه انسان در عرصه هاي مختلف فردي و اجتماعي دچار مشكل مي گردد. با توجه به مطالبي كه تقديم شد، شما قبل از اينكه روحيه ي جديد را پيدا كنيد، سيم پرهي فيدبكهاي اجتماعيتان بلند تر از دو سيم پرهي ديگر شده بوده و بعد از تصميم به داشتن روحيه ي جديد، سيم پرهي خود مشاهده گري در شما بلند تر شده است. لذا براي متعادل كردن سيستم رواني خودتان بايد راهكارهاي زير را پيگيري نماييد تا روحيه ي شما به حد تعادل برسد.
پرسشگر گرامي هر شغلي و هر هنري و بطور كلي انجام هركاري نياز به مهارت دارد و اگر كسي بدون كسب مهارت لازم وارد انجام كاري شود بدون شك هم خود آسيب هاي جدي خواهد ديد و هم بديگران آسيب خواهد زد، بعنوان نمونه اگر كسي بدون كسب مهارت لازم اقدام به رانندگي در خيابان و يا جاده كند هم خود و هم ديگران را در معرض خطر جدي قرار داده است، با توجه به مطالب گفته شده خوب و سالم زندگي كردن بالاترين هنر و كار است و طبيعتا نياز به مهارتهاي زيادي دارد كه روانشناسان مجموعه ي اين مهارتها را مهارتهاي زندگي ناميده اند و هرشخصي كه علاقه به زندگي سالم دارد بايد اين مهارتها را كسب كند تا اتومبيل اش در جادهي زندگي دچار آسيب نشود و واژگون نگردد. يكي از اين مهارتها مهارتهاي ارتباطي است كه من در زير به برخي اشاره مي كنم و چون كتابهاي زيادي در خصوص نوشته شده شما را براي كسب اطلاعات بيشتر به آنها ارجاع مي دانم و لي بايد توجه داشته باشيد كه دانستن مهارتهاي زندگي اگر چه لازم است، اما هرگز كافي نيست. بلكه بايد با برنامه ريزي، تمرين و ممارست تدريجا آنها را جايگزين رفتارهاي غلط الگو شده گذشته بنماييد.
و اما ارتباط خوب چيست؟
- ارتباطي كه احساسات خود را بصورت آشكار بيان كنيد.
- شنونده خوب و فعالي باشيد.
- جمله هاي تان را با من شروع كنيد و شنونده را با تو خطاب كنيد.
- احساس همدلي داشته باشيد زيرا در چنين ارتباط هايي است كه پاسخ هاي گرم و دور انديشانه يافت مي شود
ارتباط بد چيست؟
- انكار احساسات در آن وجود دارد
- به طريق غير مستقيم و نيش دار و طعنه دار صحبت كنيم
- به صحبت طرف مقابل توجه نمي كنيم
- از سوژه هاي تحريك كننده استفاده مي كتيم
- استفاده ي نابجا از كلماتي مانند هميشه هرگز اصلا در گفتگو
رمز ارتباط موثر چيست؟
- گوش دادن به صحبت طرف مقابل؛ براي نشان دادن توجه بيشتر از روش پرس و جو استفاده مي كنيم.
- از دريچه چشم او به موضوع نگاه مي كنيم
- احساساتش را تصديق و از داوري و تحليل و تفسير بپرهيزيم از نصيحت و پند و اندرز خوداري كنيم. چرا كه باعث مقاومت و پرورش وابستگي مي شود.
- نكته مثبت سخنان او را بيابيم و بازگويي كنيم
- در گرماگرم مشاجره به او احترام بگذاريم و حرف مثبتي به او بزنيم
- براي نشان دادن علاقه و توجه مي توانيم از خلاصه سازي نكات و يا تكرار و بازگويي آخرين جملات استفاده كنيم.
ويژگي هاي يك ارتباط بد:
- اصرار نماييم كه حق با ماست. و طرف مقابل اشتباه مي كند.
- انداختن تقصير به گردن طرف مقابل
- مظلوم نمايي، مدعي شويم كه قرباني هستيم
- طرف مقابل را به صرف اينكه شبيه ما فكر نمي كند تحقير كنيم
- توقع: بدودن اينكه خواست خود را بيان كنيم خود را لايق برخورد بهتر بدانيم
- درماندگي: تسليم شويم و تصور كنيم روزنه اميد وجود ندارد
- انكار عصانيت خود را انكار كنيم
- پرخاشگر انفعالي: يا حرف نزنيم و يا طعنه دار و نيش دار صحبت كنيم
- سرزنش خويش تن بجاي برخورد با مسئله و حل آن خود را سرزنش كنيم
- كمك كردن بجاي توجه كردن به احساس شخصي مثل افسردگي و خشم بخواهيم مسئله اش را حل كنيم
- طعنه از لحن تحقير آميز استفاده كنيم
- فرافكني: ديگران را مقصر بدانيم
- حالت تدافعي: تقصير خود را انكار و يا كتمان كنيم
- حمله مقابل به جاي تصديق احستس طرف را با انتقاد پاسخ گوييم
- ردگم كردن:از بي عدالتي هايي كه در گذشته رخ داده به جاي تمركز روي مسئله فعلي و حل آن صحبت كنيم.
ويزگيهاي فرد قاطع:
- حقوق خود و ديگران را مي شناسد و به آن احترام مي گذارد
- مي تواند تقاضاي نا معقول ديگران را بطور مودبانه رد كند.
- مي تواند درخواست معقول خود را به ديگران بگويد.
-مسئوليت احساسات و عواطف خود را بر عهده بگيرد.
-باعث تغيير رفتار ديگران در مقابل رفتار خودش گردد
-از پرخاشگري و منفعل بودن خوداري مي كند
-با اعتماد به نفس و آزادانه موضع خود را بيان مي كند.
روش هاي ابراز وجود قاطعانه:
-رد قاطعانه: با حفظ احترام و نگه داشتن حرمت طرف مقابل اول به او فيد بك مثبت مي دهيم پس از آن دليل خود را آورده و نتيجه گيري مي كنيم.
-توجه داريم كه لحن ما دوستانه است و از اوردن دليل اضافه خوداري مي كنيم
-موضوع مورد بحث را عوض كنيم
-از شوخي استقاده كنيم
-نه گفتن را فراموش نكنيم
-كلمات بهترين وسيله ايجاد ارتباطند پس به لغات خود دقت كنيم و ضمن نشان دادن همدلي ابراز وجود كنيم.
شش قانون براي ايجاد مهارتهاي ارتباطي وجود دارد كه در ادامه به شرح آنها مي پردازيم:
قانون نخست؛ وقت كافي بگذاريد: بيشتر ارتباطات كلامي در خانواده هاي موفق خودانگيخته و خودجوش است. اعضاء چنين خانواده هايي مي گويند؛”وقتي كارهاي خانه را انجام مي دهيم با هم حرف مي زنيم .“ يا ”هر وقت دور هم هستيم حرف مي زنيم.“ بعضي خانواده هاي موفق هم هر روز وقت خاصي را معين مي كنند كه همه اعضاء خانواده دور هم جمع شوند و حرف بزنند.
بعضي خانواده ها زمان شام خوردن را براي گفت وگو درباره لحظات خوشايند روزشان انتخاب مي كنند. بعضي خانواده ها هم وقت ديگري را به صورت ”شب خانواده“ يا ”شوراي خانواده“ انتخاب مي كنند و اعضاي خانواده اتفاقات لذت بخش، مشكلات و دغدغه هاي خود را با يكديگر در ميان مي گذارند. اين خانواده ها مشكلات و سختي ها را نيز بيان مي كنند. زيرا اعتقاد دارند جنبه مثبت زندگي در اين گفت و گوها نمايان مي شود.
به اين ترتيب خانواده هاي موفق تمام وقت خود را صرف بيان مشكلات و نگراني هاي خود نمي كنند و وقت كافي اختصاص مي دهند تا همه اعضاي خانواده درباره علايق خود هم، چه مهم، چه پيش پاافتاده، صحبت كنند.
قانون دوم؛ گوش بدهيد، اعضاي خانواده هاي موفق درك مي كنند كه ارتباط كلامي درست دو وجه دارد؛ حرف زدن و شنيدن. آنها از افتادن در دام تمركز بر حرف زدن پرهيز مي كنند.
گوش دادن به صحبت هاي همديگر رابطه بين افراد را مستحكم تر مي كند چون توجه و احترام را مي رساند. خانواده هاي موفق شنونده هاي خوب و فعالي هستند و به اين ترتيب درك آنها از يكديگر عميق تر مي شود. شنونده فعال بايد به حالت چهره، وضعيت بدن و لحن صدا به اندازه كلماتي كه مي شنود توجه داشته باشد. بايد با سر تأييد كند يا چيزي بگويد كه نشان دهنده توجه او باشد.
قانون سوم؛ تسويه حساب كنيد، شوهري را در نظر بگيريد كه تمام بعدازظهر ناراحت بوده است. چند بار به همسرش پرخاش كرده و بقيه روز را برخلاف معمول ساكت نشسته و البته خانم هم از اين وضعيت آزرده خاطر شده است. طبيعي است كه خانم از شوهرش ناخشنود و دل شكسته شود.
به هر حال دل شكستگي او براساس اين فرض است كه آزار و رفتار منفي شوهر مستقيماً او را نشانه گرفته است. خانم تصميم مي گيرد ببيند آيا شوهرش واقعاً از دست او عصباني يا ناراحت است يا اتفاق ديگري افتاده است. او مي گويد؛ ”امشب بداخلاق و عبوس شدي. رفتارت به خاطر كاري است كه من انجام داده ام يا اتفاق ديگري افتاده است؟ حالت خوب است؟“ بعد شوهرش تعريف مي كند كه بودجه پروژه اي كه بر عهده اش بوده تعديل شده و به همين علت او مجبور شده دوستش را كه در آن پروژه همكاري مي كرده از كار بيكار كند... او اصلاً از دست همسرش ناراحت و عصباني نبوده است! اگر خانم به درستي ارتباط برقرار نمي كرد و موضوع روشن نمي شد رفتار شوهر را بد تعبير مي كرد و ممكن بود طوري واكنش نشان بدهد كه شبشان را از آن چه بود بدتر كند. پيام هاي مبهمي را كه از اعضاء خانواده دريافت مي كنيد با اين پرسش ها معلوم كنيد؛ ”مطمئن نيستم منظورت از اين كار چيست؟“ يا ”من از آن چه مي گوئي يا مي كني اين طور برداشت مي كنم و ... آيا درست است؟
قانون چهارم؛ به دنياي اعضاء خانواده خود نفوذ كنيد، هر يك از ما در دنياي منحصر به فرد خود زندگي مي كنيم. هيچ كس زندگي را دقيقاً آن طور كه ما مي بينيم نمي بيند. ديدگاه شما نسبت به يك مسئله معين به تجارب گذشته شما درباره آن مسئله، ارزش هائي كه به آن باور داريد و ويژگي هاي شخصيتي تان بستگي دارد. يعني هنگامي كه دو نفر روي موضوعي توافق ندارند هميشه به اين معني نيست كه يكي از آنها حق است و ديگري باطل. علت فقط اين است كه دو نفر از دو دنياي متفاوت و با دو ديدگاه متفاوت مسئله را بررسي مي كنند.
قانون پنجم؛ لولو خورخوره را به فيلم هاي ترسناك بسپاريد، يادتان مي آيد وقتي بچه بوديم چه بازي هائي مي كرديم؟ يكي داد مي زد لولو خورخوره آمد؛ بقيه جيغ مي زدند و فرار مي كردند. اين بازي ها هم ترسناك بود هم بامزه. آدم بزرگ ها هم از اين بازي ها دارند. اما مدل بازي آدم بزرگ ها خيلي بامزه نيست. اين بازي آدم بزرگ ها را عصبي مي كند، ارتباطات را خراب مي كند و روابط را از بين مي برد. لولو خورخوره آدم بزرگ ها انتقاد، ارزشگزاري و برخورد از موضع بالا به صورت قضاوت بي ادبانه و توهين آميز است. وقتي يكي از طرفين قضاوت توهين آميز مي كند رابطه از بين مي رود. خانواده هاي موفق ناراحتي ها را زود فراموش مي كنند و اجازه نمي دهند مشكلات تمام دستاوردهاي زندگي شادشان را در هم بشكند.
قانون ششم؛ صادق باشيد، ويژگي الگوي ارتباطي در خانواده هاي موفق صداقت و روراستي است. در چنين خانواده اي هركس هر حرفي مي زند همان منظور را دارد و منظورش همان است كه مي گويد. اعضاء خانواده موفق به زورگوئي، زرنگي و كلك، سرزنش، سلطه گري و فرمان دادن متوسل نمي شوند. آنها از وابستگي سوء استفاده نمي كنند، فداكارهاي خاموش نيستند كه مدت ها رنج مي برند و سر آخر به گناه آلوده مي شوند. همه روش هاي فريب دادن ديگران به رياكاري و تيرگي رابطه مي انجامد. بعضي ها به غلط ”صداقت“ را بهانه اي براي نامهرباني بيش از حد مي دانند. خانواده اي موفق است كه بين صداقت و محبت تعادل برقرار مي كند. آنها مسائلشان را مسخره جلوه نمي دهند تا با آن مواجه نشوند. از طرف ديگر يك اشتباه را دستاويز قرار نمي دهند تا درباره نظر ديگري قضاوت كنند و سليقه، مديريت زمان، بهداشت و عادات مطالعه ديگري را زير سئوال ببرند. اصل مهم اين است كه هر اختلاف نظر، هر فكر يا هر جنبه اي از روابط انساني را مي توان از راه مثبت، بدون پيش داوري و بدون آزار رساندن به ديگران مطرح كرد. محبت و مهرباني به كار نبردن كلمات درشت و آزارنده است. گاهي توجه به نيازهاي ساير اعضاي خانواده و كمك كردن به آنها پيش از آن كه از شما كمك بخواهند بيشتر مهرباني شما را ثابت مي كند.
مساله ديگري كه بايد به آن توجه داشته باشيد فرق بين طنز و لودگي است، لودگي به معني مسخره بازي و مورد تمسخر قرار گرفتن ديگران است كه موجب اُفت شخصيت در نظر ديگران و آسيب به عزت نفس و اعتماد به نفس شخص مي گردد و معلوم است كه يك شخصيت سالم از آن بدور است و اما طنز و طنازي به معني لطيفه گويي لطيف است كه هم موجب سرور ديگران مي شود و هم شخصيت فرد طناز در نظر ديگران و جايگاه اجتماعي او ارتقاء مي يابد. وهم باعث افزايش عزت نفس و اعتماد به نفس او مي گردد. پس بايد از لودگي دوري كرد، ولي طناز بود چون طنازي بر مقبوليت اجتماعي انسان مي افزايد. مومن هميسه متبسم و خوش رو است و اين نكته اي است كه هرگز نبايد مورد غفلت قرار گيرد. در روايتي از امام صادق مي خوانيم كه: هر كس به چهره برادر مومن خود لبخند زند اين لبخند همانند عملي نيكي كه پاداش دارد محسوب مي گردد. بايد توجه داشت كه ما شيعيان كه بهترين الگوهاي رفتاري را كه امامان معصوم ما هستند را داريم، لذا بايد الگو هاي رفتاري خود را از آنها بگيريم.
اگر در اين زمينه سوالي برايتان مطرح شد حتما آن را با ما در ميان گذاريد.
موفق باشید.