با سلام و خسته نباشید
چرا ما مسلمونها هر کسی که دینی غیر الهی داره رو کافر و اونو مثل سگ نجس میدونیم، که اگه دستش خیس باشه و ما بهش دست بدیم باید فورا بریم دستمونو ضد عفونی کنیم چون نجس شده!
چرا وقتی یکی از اینها می خواد به عنوان مثال بره حرم امام رضا(ع) از ورودش جلوگیری می کنن وبهش میگن که نه تو نمی تونی مهمون امام رضا بشی چون تو مثل سگ نجسی!!
آیا اگه امام رضا(ع) زنده بود مهمونشو از خونش رد می کرد؟ یا با اون دست نمیداد؟
چرا ما نتونیم با اونها مثل انسانهای دیگه یا مثل برادر خودمون برخورد کنیم تا مگر از همین رفتار ما جذب دین اسلام شوند؟
چرا باید فکر کنیم که فقط ما اهل کتاب آدمیم و بقیه همه مثل سگند؟
این دیگه چه دینیه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
به نظر مي رسد اين پرسش شما بيش از هر چيز معلول عدم شناخت دقيق از حكم نجاست كفار و فلسفه آن، همچنين نوع نگاه اسلام به تعامل و ارتباط با پيروان ديگر اديان است؛ آن چه مسلم است از نظر شريعت اسلام كفّار غير اهل كتاب و مشركان و منكران اديان آسماني يا دشمنان اهل بيت يا غلاة، يعني كساني كه امامان را به خدايي مي رسانند، نجس ميباشند.(1) اين امر يكي از فروع فقهي مربوط به باب طهارت و نجاست است كه فقها با استفاده از آيات(2) و روايات (3) حكم به نجاست كافران نموده اند.
اين مسأله هم مانند همه مسائل فقهي ديگر در زمره امور تعبدي است كه ما بر اساس منابع نقلي موظف به رعايت آن ها هستيم، همانند همه تكاليف درون ديني همه اديان و نحله هاي فكري بشري كه براي پيروان خود دستور العمل هاي گوناگون در رفتارهاي شخصي و روابط با پيروان ديگر اديان دارند.
در مورد فلسفه اين حكم هرچند علّت و فلسفه اصلي نجاست اين افراد از نگاه اسلام بر كسي روشن نيست و ما فلسفة واقعي آن را نميدانيم، امّا با تامل مي توان به برخي احتمالات و فروض رسيد كه حكمت هايي از اين امر را براي ما روشن مي سازد.
حقيقت، آن است كه ناپاك بودن كفّار مسلّماً يك نوع ناپاكي معنوي و آلودگي باطني است كه آثار آن در جسم آن ها هم ظاهر شده است؛ در واقع اين امر ناشي از انحراف فكري است. به حقيقت وجودي فرد يعني روح و جان او بر مي گردد و باعث آلودگي جان فرد مي گردد. از آن جا كه جسم نيز متاثر از روح است، با اين تفكر نادرست جسم فرد نيز دچار آلودگي مي گردد. وضع اين حكم اهميت جايگاه عقيده و تفكر و جهان بيني انسان را در رقم خوردن ارزش وجودي او نشان مي دهد.
در واقع اين حكم نقطه مقابل تفكر پلوراليستي و تكثرگرايي است كه هر فرد را با هر تفكر و عقيده داراي بهره اي از حقيقت مي شمارد. حقيقتي فراتر و والاتر از اميال و باورها و گرايش هاي گوناگون بشري نمي شناسد. هر فرد را با هر تفكر و عقيده اي هرچند نامعقول و غير منطقي و كاملا غير انساني همسان با ديگر انسان ها مي شمارد؛ در حالي كه اسلام ارزش انساني انسان را به وجه تمايز او با ساير موجودات و حيوانات يعني برخورداري از قوه عقل و تشخيص و به ويژه استفاده و به كار انداختن آن مي داند.
در نتيجه اگر فردي از اين قوه و امتياز خدادادي به درستي استفاده ننمايد و از آن در مسير رسيدن به حقيقت و كمال نهايي بشري بهره نبرد، حتي از حيوانات درجه اي پايين تر خواهد داشت. جسم و بدن انساني او نيز متاثر از اين باور و عقيده دروني خواهد شد.
از طرف ديگر شايد طرح نجاست كفّار از طرف شارع به منظور جدايي و كناره گرفتن مسلمانان از آنان باشد، به خاطر اين كه تحت تأثير افكار و روش و منش آنان قرار نگيرند. در واقع يك فايده توجه به اين دستور حفظ عقايد بسياري از مردم ميباشد كه با معاشرت افراد منحرف و گمراه، تحت تأثير قرار نگرفته و منحرف نشوند؛ اين مطلب ريشه اي عقلي و اجتماعي دارد، زيرا انسان به طور ناخواسته از معاشرت با ديگر افراد رنگ مي پذيرد و تحت تاثير تفكرات و رفتارهاي آنان قرار مي گيرد به خصوص اگر رفتارها و عقايد با تمايلات نفساني فرد همخواني داشته باشد.
به هر حال اين نوع دستورات تازگي ندارد و هميشه خردورزان و مصلحان جامعه به توده مردم سفارش ميكنند كه از معاشرت با افراد آلوده و گمراه و منحرف و بد رفتار دوري كنند تا در خلال ارتباطات نزديك خود گرفتار تاثير پذيري از آنان و آلودگي فكري و رفتاري نگردند؛ اسلام نيز به نوعي اين موضوع را به صورت حكم «ناپاك بودن كفّار» بيان كرده است.
اين گونه احكام شدت پرهيز و اجتناب و دوري از اين گروه را به توده مسلمان جامعه يادآوري مي نمايد. آن ها را در نهايت انزوا در مراودات اجتماعي قرار مي دهد تا شايد اين امر به نوعي در تغيير تفكر و تعصب هاي بي دليل برخي از آنان مفيد واقع شود و از طرف ديگر گرايش به عقايد فاسد و آثار منفي آن را به همه افراد گوشزد مي نمايد.
گذشته از اين حتي در نگاهي ظاهري روشن است تمام افراد كافر از بسياري از آلودگيها و چيزهاي نجس مانند خون و گوشت خوك و مشروبات الكلي و ... دوري نميكنند. تمام زندگي آنان به نوعي آلوده به اين نجاسات از نگاه فقه اسلامي ميباشد. چه بسا براي دوري از آلودگيها، آيين اسلام آن ها را «نجس» شمرده تا مسلماناني كه ممكن است بر اثر معاشرت آلوده شوند، از هر نوع آلودگي محفوظ بمانند.(4)
اما در مورد تعارض اين حكم با انسان دوستي و حفظ كرامت انساني در اسلام هم بايد گفت:
در اسلام مرزهاي امور مختلف و معارف گوناگون مانند امور شرعي، اخلاقي و عقيدتي كاملا متمايز و حساب شده تبيين شده است و در عين ارتباط محكم بين اين امور هرگز امور گوناگون با هم تداخل و تضاد ندارند. در حوزه هاي گوناگون موارد مهم و ضروري بر امور غير مهم و غير ضروري ترجيح داده مي شوند و اسلام در مورد غير مسلمانان دستورات اخلاقي و انساني مختلفي صادر نموده، در طول تاريخ بهترين رابطه و تعامل بين جوامع اسلامي با ساير ملل وجود داشته است.
در واقع اسلام در نگاه اخلاقي و انساني و متاثر از آن به لحاظ قوانين و سيره عملي نسبت به غير مسلمانان بهترين برخورد را دارد. آموزههاي بسياري در سيره و رفتار و دستورات بزرگان دين وجود دارد كه قابل طرح است كه روشنترين آن در كلام امير المؤمنين خطاب به مالك اشتر استاندار مصر آمده است:
«و اشعر قلبك الراحة للرعية و المحبّة لهم و اللطف بهم، فانّهم صنفان أمّا أخٌ لك في الدين أو نظير لك في الخلق؛(5) مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش، زيرا مردم دو دستهاند: دستهاي برادر ديني تو(مسلمانند)، و دسته ديگر همانند تو در آفرينش ميباشند( غير مسلمان اما همانند تو انسانند).»
اسلام حتي براي غير مسلماناني كه شهروند حكومت اسلامي هستند چنان ارزشي قائل است كه امام علي(ع) در آن واقعه معروف فرمود:
«به من خبر رسيده كه مردي از لشكر شام به خانة زن مسلمان و زني غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده، وارد شده و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشوارههاي آن ها را به غارت برده، در حالي كه هيچ وسيلهاي براي دفاع جز گريه و التماس كردن نداشتهاند. اگر براي اين حادثه تلخ، مسلماني از روي تأسف بميرد، ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است».(6)
اسلام دين مهر و محبت و خوشرفتاري، عطوفت، گذشت و عدالت است و اين قوانين نسبت به بشر اعمال ميشود. در اين گونه امور فرقي بين مسلمان و غير مسلمان نيست. البته حساب كفار معاند و محارب كه همواره در صدد نابودي اسلامند از افراد ديگر جداست ، اما افراد عادي از غير مسلمانها همانند هر انسان ديگري حق حيات داشته و دين شان براي خودشان محترم است و ما هر چند عقيده آنان را باطل مي دانيم. اما به خود حق توهين و تمسخر به آنان و عقايدشان را نمي دهيم.
اما در كنار همه اين امور نبايد از حقيقتي بالاتر و والاتر غافل شد كه اين افراد با سوء اختيار و به كار نينداختن عقل و قوه تفكر خود مسير سعادت و حقيقت را برخود بسته، راه ضلالت و گمراهي را در پيش گرفته اند. نگاه انساني به آنان نبايد به قيمت همسان دانستن شان با ديگر مسلمانان يا افراد داراي دين و عقيده اي آسماني باشد تا انحراف عميق آنان و اشتباه فاحش و مهلك در تفكر و عمل شان به هيچ انگاشته شود و بروز و تجلي خارجي نداشته باشد.
به علاوه اين مهرباني و محبت تا آن جا پيش رود كه توده جامعه به اين كافران تا حدي نزديك گردند كه چه بسا متاثر از آزادي ها و بي قيدي هاي آنان قرار گرفته، نسبت به ديدگاه و تفكر و تعهدات ديني خود سست و رويگردان شوند. نبايد ارزش هاي اخلاقي را به بهانه دستوري شرعي و اجتماعي به كنار نهاد. در عين حال نبايد به دليل رعايت برخي نكات انساني و اخلاقي،حقيقت و ماهيت حقيقي و ارزش هاي بنيادين انساني را هم ناديده گرفت.
در كنار همه اين موارد در مورد برخورد با اين گونه افراد در حرم امام رضا(ع) بايد عرض كنيم:
اولا چنين عمل و برخوردي در حرم آن حضرت اتفاق نمي افتد و اصولا برنامه اي براي تفتيش عقايد در اين حرم مطهر وجود ندارد؛ ثانيا حرم امام رضا نه خانه آن حضرت بلكه مدفن آن بزرگوار است كه اطراف اين مكان در طول تاريخ توسط مومنان و ارادتمندان آن بزرگوار خريداري يا هديه و وقف شده و برخي از اين مكان تبديل به مسجد شده و داراي احكام خاص خود است و نمي توان از جنبه هاي فقهي اين امر دست شست.
خداوند در قرآن به صراحت به مومنان دستور مي دهد از نزديك شدن مشركان به مسجد الحرام ممانعت نمايند. (7) در نتيجه رعايت اين حكم فقهي بر همه مسلمانان لازم و واجب است و اگر همين مشكل در مورد مساجد درون حرم نيز مطرح باشد، حتما اگر امام رضا(ع) هم مي بود ضرورت مي ديد اين حكم خدا را بر احساسات و عواطف ما مقدم نموده و به شكل صحيح آن را انجام دهد.
ثالثا: انجام عملي اين قبيل احكام خاص درون ديني هيچ مشكل و پيامد ناگواري ندارد و اتفاقا به نظر مي رسد پيروان اديان ديگر به خوبي و سهولت اين قبيل مسائل را درك كرده و به آن پايبند خواهند بود، چون نظير همين حكم در ديگر اديان و مكاتب بشري نيز وجود دارد كه حضور در پاره اي از مكان ها يا انجام برخي اعمال در شريعت آن ها منحصر در هم كيشان خودشان است و يا در مورد پيراون ديگر اديان احكام خاصي دارند.
مشكل پرسش ما نه در اصل حكم كه در نوع اعمال آن است كه گمان كرده ايد بايد به فرد گفت تو همانند سگ نجس هستي و نبايد وارد اين مكان شوي، در حالي كه اسلام دين ادب و احترام و رفتارهاي معقول است و كافي است كه محترمانه محدوديت هاي فقهي در مورد ورود به مكاني مانند مسجد الحرام به يك كافر گوشزد شود و حكم خدا نيز به درستي اجرا گردد.
در پايان تذكر اين امر نيز لازم است كه دست دادن به پيروان اديان غير آسماني - با رعايت ديگر جوانب شرعي مانند جنسيت - منعي ندارد و يك مسلمان مومن و آگاه به احكام ديني از انجام اين عمل و احترام متقابل، بخصوص در مواردي كه موجب ارتباط و شكل گيري زمينه جذب آنان گردد استنكاف نمي ورزد.
پي نوشت ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج 1، م 60 و ذيل آن؛ آيت الله خامنه اي، اجوبه الاستفتائات، ج 1، سؤال 324 و 325.
2. توبه (9)، آيه 28.
3. شيخ طوسى، التهذيب، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365 ش، ج 1، ص 223.
4. آيت الله مكارم و آيت الله سبحاني، پاسخ به پرسش هاي مذهبي انتشارات نسل جوان، قم 1383 ش، ص327.
5. نهج البلاغه، نامه 53.
6. همان، خطبه 27.
7. توبه همان.
موفق باشید.