با سلام و خسته نباشید
میخواستم بدانم این «اسامی»که در آیهی مورد نظر بیان شده که به انسان آموزش داده شده است و همان چیزی است که دانستن آن موجب شایسته بودن انسان برای مقام خلیفةاللهی بودن روی زمین است،همان مقامی که فرشتههای مقرب الهی شایستهی آن نبودند،واقعا چه چیزی است و چرا اینقدر مبهم از آن در قرآن ذکر شده است؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در پاسخ به پرشس شما اقوالى بيان شده است كه عرض مي كنيم:
1- قتاده مي گويد: منظور از اسم ها. معانى و حقيقت آنها است زيرا بديهى است فضيلت در الفاظ و اسامى نيست جز به اعتبار معنى و حقيقت.
وقتى كه اسرار و حكمت اين نام ها را خداوند بيان كرد. ملائكه اقرار كردند كه علم و اطلاعى ندارند و اصولًا تا چيزى را كه خدا به آنها نياموزد و نگويد. آنان نخواهند دانست.
2- ابن عباس و سعيد بن جبير و بيشتر مفسّران مي گويند: منظور از نامها نام تمام صنعت ها و اصول و رموز كشاورزى، درختكارى و تمام كارهايى كه مربوط و از همان وسائل در راه نابودى نوع خود استفاده كرده است و در نتيجه تمام وسائل تمدن از بين رفته و به حالت ابتدايى بازگشت شده است. و ممكن است جهت سؤال ملائكه اين بود كه اين آدم جانشين انسان هاى قبلى است و ملائكه مىپرسند كه خلقت چنين انسانى كه طبعى سودجو و خونريز دارد فايدهاش چيست و باز هم فساد و خونريزى ميكند. در اين باره روايات فراوانى نيز وارد شده است.به امور دين و دنيا بوده كه خدا به آدم آموخت. 3- برخى گفتهاند: نام تمام چيزهايى را كه خلق شده و يا نشده و بعداً آفريده خواهد شد به او آموخت.
4- على بن عيسى مي گويد: فرزندان آدم همه زبانهاى مختلف را از پدر آموختند و پس از تفرقه و پراكندگى، هر دستهاى بزبانى كه عادت داشتند تكلّم كردند، ولى با اين حال بهمه زبانها دانا بودند تا زمان حضرت «نوح» و پس از طوفان كه بيشتر مردم هلاك گشته و باقيمانده نيز متفرّق شدند و هر قومى زبانى را كه خود بهتر مىتوانستند انتخاب نموده و بقيه زبان ها را تدريجاً فراموش كردند.
5- از امام صادق (ع) سؤال شد كه منظور از نامهايى كه خدا به آدم آموخت چيست؟ فرمود نام زمين ها، كوهها، درهها، بيابانها و در اين هنگام نگاهش بفرشى كه بر زمين گسترده بود و حضرت بروى آن قرار داشت افتاد و فرمود: حتى نام اين فرش را نيز خدا به او آموخت، و گفته شده كه منظور از نام ها، نام ملائكه و فرزندان خود آدم بوده است.
برخى گفتهاند فوائد و امتيازات و نام هاى حيوانات را خدا به آدم ياد داد و اين كه هر حيوانى به چه كارى مي خورد خداوند به او آموخت. (1)
در تفسير نمونه آمده كه:
مفسران در تفسير" علم اسماء" بيانات گوناگونى دارند، ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نامهاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نمي شده است، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است.
البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود.
بنا بر اين علم اسماء چيزى شبيه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.
همچنين استعداد نامگذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نامگذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتى است بزرگ، ما هنگامى به اهميت اينموضوع پى مىبريم كه مىبينيم بشر امروز هر چه دارد به وسيله كتاب و نوشتن است و همه ذخائر علمى گذشتگان در نوشتههاى او جمع است، و اين خود بخاطر نامگذارى اشياء و خواص آنها است، و گر نه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود.(2)
پي نوشت:
1. علامه طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ناشرانتشارات فراهانى، تهران1360 ش، نوبت اول، ج1، ص 118.
2. آيت الله مكارم، تفسير نمونه، ناشر دارالكتب الاسلاميه ، ج 1، ص 176.
موفق باشید.