سلام عليكم!
در بحث ازدواج از ديدگاه اسلامي خوب است كه پسر و دختر هر چه زودتر ازدواج بكنند. تا آنجائيكه از حضرت رسول ص حديث داريم كه از سعادت هاي مرد اين است كه دحترش در خانه خودش حيض نبيند.
خوب با توجه به اين منطق يعني دختر در سنين 10 و 11 و 12 و پسر در سنين 16 و 17 ازدواج بكند. خوب اگر تنها هدف از ازدواج ارضاي غريزه جنسي بود ازدواج در اين سنين خوب بود. اما ازدواج كه فقط اين نيست. ازدواج يك نياز متقابل به جنس مخالف است يك نياز به محبت است يك نيازي است كه خيلي بعيد است در يك دختر 10 يا 11 ساله يا در يك پسر 16 يا 17 ساله پيدا شود. پس چرا دستور به زود ازدواج كردن در اسلام شده است!؟
الان خيلي از پسرها به سنين 24 و 25 و بالاتر حتي مي رسند اما بجز نياز جنسي هيچ نياز ديگري به ازدواج در خود نمي بينند. پس اينجا مشكل از كجاست!؟
آيا دستور اسلام مبني بر زود ازدواج كردن فقط ناظر به مسائل جنسي بوده يا نه واقعا در آن زمان مثلا يك دختر 10 يا 11 ساله يا يك پسر 16 يا 17 ساله به آن ميزان از تكامل و رشد عقلي رسيده بوده كه بخواهد ازدواج كند؟!
خوب اگر يك بلوغ عقلي و اجتماعي نيز بجز بلوغ جنسي براي ازدواج نياز است چه كار كنيم كه الان هم در يك پسر 16 17 ساله يا در يك دختر 10 11 ساله اين بلوغ پيدا شود؟!
از طرفي چون الان در پسران 16 17 ساله اين بلوغ و رشد عقلي وجود ندارد و شايد اين رشد و بلوغ عقلي تا سنين 22 و 23 هم پيدا نشود اما خوب عريزه جنسي كه از همان ابتدا وجود دارد. با اين مشكل چه كنيم؟! آيا بگوئيم پسر تا سني كه به آن رشد عقلي لازم رسيد از لحاظ جنسي خود را نگه دارد و در اين فاصله حدود 10 ساله بسوزد و بسازد؟! يا اينكه بگوئيم عليرغم وجود نداشتن آن بلوغ اجتماعي و عقلي لازم مثلا پسر در همان سنين 16 و 17 ازدواج كند؟! يا راه ديگري وجود دارد؟!
از طرفي اگر بگوئيم عليرغم وجود نداشتن اين بلوغ عقلي و اجتماعي لازم پسر در سنين 16 و 17 ازدواج كند خوب اين فقط از لحاظ جنسي خوب است كه پسر از افتادن به گناه مصون مي ماند. اما خوب قطعا مشكلات بسياري در زندگي مشترك پيدا مي كند به دليل همين به بلوغ عقلي لازم نرسيدن. از طرفي ممكن است چند سال بعد كه مقداري رشد و تكامل عقلي اش بيشتر شد بگويد من اين زن را نمي خواهم و اين زن، زن مطلوب من نيست و كارشان به طلاق برسد.چون كه براي يك پسر در سنين 16 و 17 تنها ملاك ملاك زيبائي دختر باشد چون در اين سن تنها هدف ازدواج مسأله جنسي است. پس احتمالش خيلي زياد است كه چند سالي كه گذشت و ملاكهاي پسر تغيير كرد بگويد اين زن را نمي خواهم. از طرفي ما اينجا با يك زن شايد حداكثر 20 21 ساله طرف باشيم كه مطلقه شده است و احتمال ازدواج مجددش پائين مي آيد. با اين مشكل چه گنيم؟!
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
خداى متعال به حكمت بالغه اش شهوت و غريزه جنسي را در نهاد انسان گذارده و براي حفظ نسل آن را با طبيعتش در آميخته، از روى رحمت و هدايت خود راه هاى آسان و معقول كنترل و ارضاي آن را نيز پيش پاى او قرار داده است و نسبت به بيراهه ها و انحراف از مسير درست هشدارهاى لازم را به انسان داده است.
بنابراين، غريزه جنسي، موهبت الهي است كه به طور قطع نياز به ارضاي صحيح همگام با نظام طبيعت و شريعت سازگار دارد تا از كنترل خارج نشده و سرمايه هاى عظيم انسانى را به خاكستر تبديل نكند. براي كنترل و هدايت درست اين غريزه، راههاي متعددي وجود دارد كه طبق فرموده قرآن، تحت دو عنوان گنجانده مي شود:
اول: ازدواج؛ (1)
از نظر دين، بهترين و موثرترين راه در كنترل غريزه جنسي، ازدواج است. چنان كه قرآن كريم در اين مورد ميفرمايد: «وَ أَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ».(3) البته روشن است كه ازدواج نيز مانند امور ديگر، به مقدمات و شرايطي بستگي دارد كه بايد آن ها را فراهم شده باشد تا بتوان ازدواجي موفق و سالم داشت. آري يكي از شرايط ازدواج موفق آن است كه دختر و پسر زود ازدواج كنند و آن را تاخير نيندازند اما آيا اين به معناي تسريع در ازدواج به هر قيمتي است؟ آيا زود ازدواج كردن كه در توصيه هاي اسلامي به آن سفارش شده به معناي عدم لحاظ شرايط ديگر مثل رشد و بلوغ عقلاني است ؟
قطعا چنين نيست. بلكه بايد ساير شرايط نيز لحاظ شود. يعني همانگونه كه رشد جسماني و شايستگي پسر يا دختر براي ازدواج با بلوغ جنسي سنجيده مي شود بايد رشد عقلاني و توانايي هاي او براي ازدواج آزموده شود. بديهي است كه در رشد عقلاني و اموري چون بلوغ اقتصادي و بلوغ اجتماعي و شخصيتي، افراد به مانند يكديگر نيستند و بر حسب موارد و شرايط اجتماعي، خانوادگي و فردي اشخاص متفاوت است. اي چه بسا فردي سن بالايي داشته باشد، اما هنوز از جهت اجتماعي شخصيتي رشد نكرده باشد و در مقابل فرد نوجواني كه از همين جهت به كمال رسيده باشد.
بنابراين رشد و بلوغ افراد از ساير جهات غير از مسائل جنسي نقش موثري در ازدواج دارد.
با توجه به آن چه گذشت روشن مي شود:
اول: مراد اسلام از زود ازدواج كردن، آمادگي و استعداد افراد بعد از بلوغ جنسي است و اين آمادگي به معناي عدم لحاظ رشد عقلاني و ساير مواردي كه در بالا به آن اشاره شد نيست.
دوم: بلوغ فكر نتيجه تحول شناختي در انسان است. اگر كودك و نوجوانان اين دوره تحول شناختي را به خوبي طي كرده باشد، به بلوغ فكري مي رسد. البته به دليل تفاوتهاي فردي نمي توان دقيقا مشخص كرد كه افراد در چه سني به اين بلوغ مي رسند برخي از افراد به دلايل گوناگون ژنتيكي، محيطي و اجتماعي و خانوادگي ممكن است در سن 15-16 سالگي به تفكر انتزاعي برسند و عده اي ديگر در 17-18 سالگي و برخي 18-20 سالگي. عده اي هم ممكن است هيچ گاه به آن نرسند.
مطالعه بيشتر، تحليل مسائل زندگي و مسائل اجتماعي-سياسي، تقليد كوركورانه نكردن، استفاده هر چه بيشتر از قدرت اختيار و انتخاب بر اساس منطق صحيح، تعامل با دوستان منطقي و خوش فكر، شركت در فعاليتهاي اجتماعي، مسئوليت پذيري و انجام مسئوليت هاي بنحو احسن، مديريت هيجانات و عمل كردن بر اساس منطق و عقل، تأمل و تفكر هر چه بيشتر در مسائل پيراموني برخي از اموري است كه با آنها مي توان به بلوغ فكري رسيد.
دوم: رعايت عفاف و تقواي دروني و عملي؛
حال چنان بلوغ جنسي دختر يا پسري با بلوغ عقل و فكر و ساير موارد همراه نشد چه بايد كرد؟
روشن است كه اگر كسي نتوانست از راه ازدواج به نياز غريزه جنسي خود پاسخ بگويد لازم است از راهكار دوم كه در آيات و روايات به آن اشاره شده كمك بگيرد و آن داشتن تقواي دروني و عملي است. بزرگان گفتهاند: «نفس را مشغول بدار؛ و گرنه او تو را به خود مشغول خواهد ساخت». اين تنها راهي غير از ازدواج است كه مي توان به كمك آن غريزه جنسي را كنترل كرد. البته اين راهكار خود از مولفه هاي مهم تشكيل مي شود كه در محل خود از آن سخن مي گوييم.
بر اين اساس سوختن ساختني در كار نيست بلكه كسي كه غريزه جنسي در وجودش فعال شده مي تواند از دو طريق به اين نياز پاسخ بدهد. اول: ازدواج؛ به شرط آن كه شرايط آن را دارا باشد. دوم : رعايت عفاف و تقواي دروني و عملي؛ در صورتي كه شرايط ازدواج را نداشته باشد.
برادر گرامي؛
براي انتخاب همسر ملاك هايى بايد در نظر گرفته شود. در صورت لحاظ اميد است زوجين زندگي خوبي داشته باشند. اين ملاكات دو نوع است:
الف: آن هايى كه ركن و اساس اند و براى يك زندگى سعادتمندانه حتما لازم اند. مثل تدين و دين دار بودن فرد(2)، اخلاق نيك داشتن(3)، شرافت و اصالت خانوادگى، عقل و...
ب: آن هايى كه شرط كمال هستند و براى بهتر و كامل تر شدن زندگى اند و بيش تر به سليقه و موقعيت افراد بستگى دارد. مثل زيبايي و ...
دحتر و پسري كه قصد ازدواج دارند بايد اين ملاكات را در طرف مقابل خود بررسي كنند. در صورتي كه اين معيار ها را دارا باشد پسر تقاضاي ازدواجش را مطرح كند و يا دختر پاسخ مثبت به تقاضاي دختر بدهد. و چنان چه در بررسي ها به اين نتيجه رسيدند كه طرف مقابل صلاحيت هاي لازم را ندارد مي توانند،تقاضاي طرف مقابل را رد كنند. البته دختر و پسر براي اين كه بتوانند به نتيجه درستي برسند و بر اثر تصميمي غلط گرفتار مشكلاتي نظير آن چه در پايان سوال به آن اشاره كرده ايد نشوند لازم است از بزرگترها كمك بگيرند و نقصان در كمال و رشد عقلاني خود را با مشورت جبران كنند.
پي نوشت ها:
1. نور (24) آيه32.
2. ثقه الاسلام كليني، الكافي، دار الكتب الاسلاميه، طهران، سنه النشر/1365 ه.ش، ج5، ص 332.
3. محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، قم، سنه النشر 1409 ه.ق، ج 20، ص 76.
موفق باشید.