سلام با توجه به اینکه کودکمان را عقیقه کردیم در سانحه تصادف فوت نمود چرا؟ ایا عقیقه کردن صحت دارد و ه بلاهایی را دفع می کند؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
غم هجران عزيزتان ما را متأثر كرد. از خداوند رحمان براي او رحمت الهي و براي شما و خانواده محترم صبر و اجر مسئلت داريم.حزن و اندوه از مرگ فرزند، امري طبيعي است؛ زيرا داغ فرزند بر والدين بسيار سخت است. امام علي (ع) مي فرمايد: «موت الولد صدع في الكبد؛ (1) مرگ فرزند، داغي است بر جگر».
به هر حال اميدواريم با صبر و بردباري در اين مصيبت پاداش صابران دريافت كنيد. پيامبر فرمود: « كسى كه در مصيبت صبر كند و با صبر نيكويش سختي آن را از سر بگذراند، خداوند براى او سيصد درجه مى‏نويسد كه فاصله درجات آن همچون فاصله آسمان و زمين است. كسى كه بر طاعت صبر كند، خداوند براى او ششصد درجه مى‏نويسد كه فاصله درجات آن همچون فاصله قعر زمين تا عرش است. كسى كه بر گناه صبر كند، خداوند نهصد درجه براى او مى‏نويسد كه فاصله درجات آن همچون فاصله قعر زمين تا منتهاى عرش است».(2)
برادر گرامي؛
بر اساس مفاهيم ديني ما، در سنت الهي براي هر موجودي اجل و زماني مقرر براي مرگ است. هر گاه اجل و زمان مقرر فرا رسد، تأخيري در مرگ به­ وجود نمي آيد. علاوه بر اين كه علم و حكمت الهي گاهي اقتضا مي كند انسان به دلايل نهفته اي (كه غير خدا كسي از آن آگاهي ندارد)، سزاوار مقدار محدودي عمر و زندگي در دنيا بوده، بعد از پايان مدت، از دنيا مي رود. اگر به اين نكته مهم توجه نماييد كه مرگ حقيقتي است كه زمان و چگونگي آن به دست ما نيست، باعث كاسته شدن حزن و اندوه مي گردد. قرآن كريم مي فرمايد: «لكلّ أُمّةٍ أجلٌ إذا جاءَ أجلهم فلا يستأخرون ساعة و لا يستقدمون؛ (3)هر امتي را زماني محدود است. آن گاه كه زمان شان به سر رسد، نه ساعتي از آن تأخير كنند و نه پيش گيرند».
طبق اين مبناي قرآني، معلوم مي شود كه مرگ نونهال شما بر اساس آنچه قبلاً مقرر شده بود، پيش آمده و به خواست خداوند متعال بوده است؛ هر چند علل خود را دارد و يك قانون در نظام دنيا است. البته او به جهت پاكي نامه اعمالش از گناهان و در عوض عمر كوتاه در دنيا، بعد از مرگ وارد رحمت الهي مي شود و منتظر ديدار شما در بهشت ايزد منان است.
اگر در اين نكات تامل شود روشن مي شود از دست رفتن عزيزتان در اثر سانحه تصادف منافاتي با تأثير عقيقه در دفع بلا ندارد. چه بسا تا قبل از اين به جهت همين عمل ـ عقيقه كردن ـ بلاهايي از اين دفع شده باشد و اي چه بسا ادامه حيات ايشان موجب بدعاقبتي او مي شد و اين اتفاق هر چند به حسب ظاهر ناگوار است و به زعم ما بلا بوده، ‌اما شايد در واقع با مرگش از بدعاقبتي او جلوگيري شده است.
برادر گرامي؛
زندگي آدمي در دنيا همواره با رنج و رخدادهاي گوناگون است. يكي از آن ها همين مسئله اي است كه در پرسش مطرح شده (غم فراق فرزند خردسال) است. قرآن كريم اين گونه حوادث را آزمون الهي دانسته و در اين باره مي فرمايد: «و لنبلونّكم بشيءٍ مِنَ الخوفِ و الجوعِ و نقصٍ من الأموال و الأنفُس و الثمرات؛ (4) قطعاً شما را به چيزي از قبيل ترس و گرسنگي و كاهش در اموال و جان ها و محصولات مي آزماييم».
ممكن است مرگ اين كودك به عنوان آزمون و امتحان بستگان به ويژه پدر ومادر باشد. مي دانيدكه امتحان الهي، جزء نظام آفرينش و سنت الهي است؛ به گونه اي كه حتي انبيا از آزمايش مستثنا نبوده، بعضي چون پيامبراسلام حتي غم فرزند خردسال را نيز ديده اند. بنابراين، همه ما در معرض آزمون الهي هستيم. البته برخي از آزمايش ها با توجه به اهداف خاصي كه دنبال مي كنند، صورت خاص تري به خود مي گيرد. به صورت برجسته تري از ديگر آزمايش ها براي ما نمود پيدا مي كند؛ مثلا شخصي كه مال زيادي از بيت المال نزد اوست و خودش هم ممكن است نياز مالي داشته باشد، با اين آزمايش رو به روست كه به چه حد پايبند اصول انساني و ديني، يعني عدم خيانت در امانت است؟ يا شخص عزيزي را از دست مي دهد، دچار آزمايش خداست كه چگونه با مصيبت برخورد خواهد كرد؟ آيا جزع و فزع كرده و ناشكري نموده و مصيبت موجب دوري او از خدا مي شود يا صبر كرده و مصيبت را مايه ترقي خود و رسيدن به مراحل بالاتر كمال و قرب به خدا قرار مي دهد؟
بنابراين، مسئله مرگ فرزند خردسال ، نسبت به او كه همان مقدار از عمر برايش تعيين شده بود، علل خود را دارد و يك قانون در نظام دنيا است و نسبت به خانواده اگر آگاه باشند كه نظام و سنت بر عالم حاكم است و آزمون نيز از سنّت هاي الهي است و پاداش عظيمي براي صابران وجود دارد و زندگي منحصر در اين عالم نيست، بلكه عالم بزرگ تر و با عظمت تري وجود دارد كه زندگي حقيقي همان است، آن ها نيز حقيقت را درك كرده و با اين موضوع كنار مي آيند.
كتاب "آرام بخش دل داغديدگان" را بخوانيد. اين كتاب ترجمه فارسي كتاب "مسكن الفؤاد" مرحوم شهيد ثاني است كه در زمينه نزول و حكمت بلاها و مصيبات و گرفتاري ها و ثواب صبر بر آن مي باشد. اين كتاب را مي توانيد از كتابفروشي ها و يا از طريق اينترنت دريافت كرده و مطالعه نماييد.
در پايان ماجراى «ام عقيل» بانوى صابر، را نقل مي كنيم اميدواريم كه سرمشق براي شما و خانواده محترمتان باشد:
زن مسلمان باديه‏نشينى بود به نام «ام عقيل». در يكى از روزها دو ميهمان بر او وارد شد. فرزندش همراه شتران در باديه بود. در همان لحظه به او خبر دادند كه شترِ خشمگين فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حيات گفته است. زن با ايمان به كسى كه خبر مرگ فرزند را آورده بود، گفت: از مركب پياده‏ شو، به پذيرايى از مهمان‏ها كمك كن. گوسفندى حاضر داشت، به او داد تا آن را ذبح كند. سرانجام غذا آماده شد. آن را نزد ميهمانان گذاشت، مهمان‏ها از صبر و استقامت اين زن در شگفت بودند. يكى از حاضران نقل مى‏كند: هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شديم، زن با ايمان نزد ما آمده گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه از قرآن به خوبى آگاه باشد؟
يكى از حاضران گفت: بلى، من آگاهم. گفت: آياتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مايه تسلى خاطر من گردد، او مى‏گويد: من اين آيات را براى او خواندم:
«وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ* الَّذينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ* أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُون». زن خداحافظى كرد. سپس رو به قبله ايستاد و چند ركعت نماز گزارد. سپس عرض كرد:
خداوندا! من آنچه را دستور داده بودى، انجام دادم. رشته شكيبايى را رها نساختم. تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده داده‏اى، بر من ارزانى دار. (5)
پي نوشت ها:
1. عبدالواحد بن محمد تميمى آمدى، غرر الحكم و درر الكلم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى قم، 1366 هجرى شمسي، ص 407.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمري، ج 68، ص 77 .
3. يونس (10)، آيه 49.
4. بقره (2)، آيه 155.
5. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 79، ص 151.

موفق باشید.