در مورد این شبهاتی که وارد میکنن توضیح میخواستم:

حکمت ۵٨ : زن چون کژدم است که شیرین است گزیدن او.

حکمت ١١٩ : غیرت زن کفر است و غیرت مرد ایمان است.

حکمت ١۳١ : جهاد زن خوشرفتاری با شوهر و اطاعت از اوست.

حکمت٢۳٠: همه چیز زن بد است و بدتر چیزی که در اوست این است که مرد را چاره ای نیست از بودن با او.

آیا اسنها مستند هستن و آیا در مورد همه زنان هست؟کلا چجوری باید برای کسانی که ایراد میگیرن و اسلام رو ضد زن میدونن توضیح داد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد جنس زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است كه ظاهر بعضي بر نكوهش جنس زن دلالت دارد و با توجه به اين آيات و روايات، افرادي ديد اسلام را نسبت به زنان منفي شمرده اند.
براي اين كه در اين وادي دچار بدفهمي و داوري نادرست نشويم، بايد ابتدا با استناد به آيات محكم و ادله صريح نظر اسلام را در مورد زن بدانيم و بعد با توجه به آن نظر كلي كه اصل و اساس كار مي شود، اين آيات و روايات را بررسي و معنا كنيم.
مباني قرآني و روايي معتبر عبارتند از:
1. بنا بر متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن از همان خمير مايه اي آفريده شده كه خمير مايه آفرينش مرد بوده است. (هو الذي خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها)(1)
پس زن و مرد از حيث ذات يكسان و هم مرتبه مي باشند و مرد بر زن برتري ذاتي ندارد.
2.مخاطب قرآن نه مرد بلكه انسان اعم از زن و مرد است.(ناس، بني آدم، انسان)
3.از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلكه برتر و مقرب تر در نزد خدا(كه حقيقت برتري است) مردان و زناني اند كه تقواي بيشتري دارند.(انا خلقناكم من ذكر و انثي و...ان اكرمكم عند الله اتقاكم)(2)
4. بر خلاف توهم گذشتگان كه عمل زن را ارزشمند و مقبول درگاه خدا نمي دانستند (3) از نظر اسلام هيچ تفاوتي بين زن و مرد نيست و ملاك قبولي اعمال، صالح بودن آنها و ايمان عمل كننده است.(من يعمل من الصالحات من ذكر او انثي و هو مرمن فاولئك يدخلون الجنه و لا يظلمون نقيرا)(4) (اني لا اضيع عمل عامل منكم من ذكر او انثي)(5)
5. مسووليت اجتماعي زن و مرد يكسان است: (المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر)(6)
6. چون زن و مرد دو جنس هستند و تفاوت هايي در استعداد و توانايي ها دارند، از حيث حقوق و تكاليف هم تفاوت هايي دارند و گرچه در حقوق و تكاليف متفاوتند. اما اين تفاوتها با ويژگي ها و استعدادهاي هر كدام تناسب دارد و عدالت كاملا لحاظ شده است.
تفاوت حقوق و تكاليف اگر مبتني بر تفاوت هاي طبيعي و خلقتي و با رعايت آنها و متناسب با آنها باشد، ظلم نيست. بلكه عين عدالت است. تساوي حقوق و تكاليف در شرايطي كه از حيث خلقت و ويژگي هاي خلقتي با هم تفاوت دارند، عين ظلم و بي عدالتي است.
7. عدالت اقتضا مي كند كه بين حقوق و تكاليف هم تناسب برقرار باشد و در برابر هر حقي، تكليفي و در ازاي هر تكليفي، حقي باشد. اگر زن يا مرد تكليف خاصي بر عهده مي گيرد در قبال آن از حق خاصي هم بهرمند گردد. اگر حقوق را به مردان بدهيم و تكاليف را بر زنان بار كنيم يا در قبال تكليفي كه بر زنان بار مي كنيم، حقي برايشان قرار ندهيم، اين ظلم و بي عدالتي است. اما بهرمندي حقوقي بيشتر براي كسي كه تكليف بيشتري هم بر عهده دارد، ظلم نيست و عين عدل است.
8. متاسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه حتي در زماني كه حكومت به نام اسلامي بوده (جز دوره محدود رسول خدا و امام علي)، به درستي رشد كند و بسياري از دستور العمل هايي كه از معصومين صادر شده ناظر به واقعيت هاي موجود اجتماعي است.
براي آگاهي يافتن از نگاه واقعي پيامبران و امامان راجع به جنس زن بايد رفتار آنان با همسران و دختران خويش را ملاك قرار داد. آنان زنان و دختران خود را تربيت كرده و مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد.
آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند كه از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده است.
9. معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و... اهميت زياد مي دهد و اين اخلاق ذاتي اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحكام زندگي خانوادگي و اجتماعي است، ولي در جوامعي كه حكومت حق و عدل حاكم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده مي شود به طوري كه اين خلق كه مي توانست عاملي براي حفظ استحكام خانواده و قوام اجتماع باشد به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل مي گردد.
10. از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و بايد يكديگر را امر به معروف و نهي از منكر كنند، ولي چون مسووليت اداره خانواده به مرد سپرده شده، بدين جهت مسووليت او بيشتر است و او علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فكري و اعتقادي خانواده اش هم مسوليت خاص دارد و بعضي از دستور ها از باب اين مسوليتي است كه دارد و اين توهين به زن و فرزندان نيست. بلكه متعهد كردن مرد نسبت به آنان است.
11. اگر حديثي مخالف نص قرآن و مباني يقيني فوق باشد ، قطعا آن جعلي است و سخن پيامبر و امامان نيست و نبايد بدان توجه كرد، ولي به آساني نمي توان گفت اين حديث مخالف نص صريح قرآن است. زيرا چه بسا ما معناي صحيح حديث را متوجه نشده باشيم و اگر به معناي صحيح توجه پيدا كنيم، مي بينيم كه با قرآن منافات ندارد.
با توجه به اين كه فهم درست احاديث مهارت فوق العاده مي خواهد، عالمان در مقام بررسي حديث و استنباط حكم بسيار سختگيرند و به آساني به يك حديث اعتماد نمي كنند و معناي ابتدايي و ظاهري را قبول نمي كنند و به استناد آن حكم صادر نمي نمايند.
در مقام نقل حديث هم نبايد هر چه را عنوان حديث دارد، بدون بررسي سندي و متني نقل كنيم و از طرف ديگر نبايد هر حديثي را كه مخالف قرآن پنداشتيم، فوري از كتب حديث حذف كنيم. زيرا چه بسا ما معناي صحيح حديث را متوجه نشده ايم و آيندگان معناي صحيح حديث را متوجه شوند و ببينند كه بين آن حديث و قرآن، منافاتي نيست بلكه بايد براي نقل حديث يك حداقلي در نظر گرفته و هر حديثي كه آن حداقل را دارد، نقل كنيم و بررسي بيشتر را به خود فتوا دهندگان و استنباط كنندگان و اهل روايت و درايت بسپاريم.
اگر گذشتگان مي خواستند با ميراث حديثي اين گونه رفتار كنند و هر حديثي را كه صحيح و همراستا با قرآن ندانسته، بلكه آن را منافي با قرآن مي پنداشتند، حذف كنند، امروز ميراث حديثي ما بسيار ناچيز مي شد.
براي بررسي يك حديث از لحاظ متن و محتوا ما ابتدا بايد اصول و چارچوب هاي اسلام و قرآن را به دست آوريم و آن حديث را با دقت بر اصول و چارچوب ها عرضه كنيم و در مجموعه احاديث ببينيم تا به معناي آن راه يابيم و علاوه بر آن، صحيح يا جعلي بودنش را متوجه شويم.
ديگر اين كه اگر حديثي از حداقل اعتبار سندي برخوردار است، بايد سعي كنيم معنايي همراستا و متلائم با قرآن و اصول و مباني دين برايش پيدا كنيم به گونه اي كه هم حديث را رد نكرده و هم معنايي منافي با مباني برايش نپذيرفته باشيم و در نهايت اگر نتوانستيم، حديث را وانهيم و علمش را به خدا، رسول و امامان واگذاريم.
با توجه به اين مقدمه؛ بسياري از روايات كه به ظاهر بر نكوهش جنس زن دلالت دارد، بيان حقيقت وجودي زن است و در مقام ارزش گذاري مثبت يا منفي نيست. اگر آن حقيقت وجودي در راستاي صحيح قرار گيرد، زن را اوج مي دهد و شايسته ستايش مي گرداند و اگر در راستاي غلط قرار گيرد، زن را تنزل مي دهد و پست مي گرداند.
بسياري از اين روايات گر چه در نگاه اول تحقير كننده زن هستند،ولي توجيه صحيح و معقول دارند.
بسياري از اين روايات جعلي هستند و...
با توجه به توضيحات بالا در مورد روايت اول مي گوييم غالب زنان با توجه به ذاتيات خود كه لازمه وجودشان است و با توجه به اين كه تربيت نشده اند، مانند كژدم هستند كه با زبان خود شوهر را نيش مي زنند و شكنجه مي دهند و در عين حال زندگي و معاشرت با آنان چنان لذتي دارد كه اين گزيدن را قابل تحمل مي سازد.
غيرت يعني شريك نپذيرفتن براي زن كه خداوند به مصالحي به مرد اجازه گرفتن زن ديگر داده، اعتراض به حكم خدا و كفر است(كه امروزه مي بينيم خيلي از زنان نسبت به همسر دوم داشتن شوهرشان حساسيت و غيرت بي جايي دارند) و همين غيرت براي مرد نشانه ايمان است كه او را محافظ عفت و پاكدامني زنش مي سازد.
جنگ و جهاد به بدن قوي و سخت و مقاوم در برابر سختي ها و دوري از زندگي و ... نياز دارد و زن كه جنس لطيف است و مصلحت خود و خانواده واجتماعش در همين لطيف ماندن است، براي شركت در جنگ وجهاد خلق نشده است. امير المومنين فرمود: فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ (7)
از طرف ديگر زن اگر خوب شوهر داري كند و خانه را به كانون عشق و آرامش بدل سازد و مرد را از حيث خانه و فرزندان و ... مطمئن سازد تا با خيال راحت به جنگ ومقابله با دشمنان اقدام كند، اين شوهر داري كردن به ارزشمندي جهاد مرد است و او با اين شوهرداري از محروم بودن از حضور در جنگ ضرر نكرده است.
روايت آخر هم ناظر به زنان تربيت نشده است كه از همه جهت باري بر دوش مرد هستند و در عين حال با توجه به نياز جنسي و عاطفي مرد چاره اي جز تحمل اين بار نيست.
اين روايات ناظر به زنان تربيت نشده است و گر نه زنان تربيت شده كه گنج اهدايي خدا به شوهرانشان مي باشند.
پي نوشت ها:
1. اعراف(7)آيه189.
2. حجرات(49)آيه13.
3. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج4، ص140.
4. نساء(4)آيه124.
5. آل عمران(3)آيه195.
6. توبه(9)آيه71.
7.الكافي، ج5، ص 510 باب إكرام الزوجة.
موفق باشید.