عاشق شدم

من اسمم فواده 21 سال دارم چهار پنج سالی میشه که تو دل خودم احساس میکنم که به دختر خاله ام علاقمندم آدم پر روییم از این که بش بگم دوسش دارم ترسی ندارم اما شرایط خونوادگی یی که برام پیش اومده مطمینم که وصلتی بینمون صورت نمیگیره بزرگامون سایه هم رو باتیر میزنن این وسط گیر کردم پدر من هم مقصره میدونم آدم مسطبد و خشنیه با این که سنی ازش گذشته اما همه اهل محل از کوچیک و بزرگ ازش وحشت دارن تصمیم گیری برام سخت شده از یه طرفم نمیدونم اون چه احساسی نسبت به من داره رابطه مون بد نیست اما فقط در حد دختر خاله پسر خاله ایم میترسم بش بگم حطا اگه اونم قبول کنه با هم باشیم بازم میدونم آآخرش دل شکستنمون می مونه داداشم برام تجربه شده طفلی اونم عاشق دختر عموم شد چند سالم با هم بودن ولی بابام حاظر نشد بره خاستگاری الآن دوسال از اون موضوع گذشته هنوزم با خونواده عموم رابطه نداریم دختر عموم هم ازدواج کرده بچه دارم شد فقط یه تجربه تلخ برای برادرم موند و بس میترسم همون بلا سر من هم بیاد میدونمم میاد چند دفعه سعی کردم فراموشش کنم اما به محض این که بعد از چند ماه اتفاقی دیدمش بازم تمام وجودم شل شد فراموش کردنش برام محله تازشم چی اگه فقط یک بارم ببینمش میدونم وا میدم کمکم کنید راهنماییم کنید یه راهی پیدا دارم دیوونه میشم مخصوصا این چند وقت پیش دانشجو شده میترسم مخشو بزنن من بدبخت میشم ......