لطفآ ضمن دلایل قرآنی، دلایل دیگری نیز ارائه فرمایید. توضیح اینکه امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی (خاصه علم ژنتیک) براحتی معلوم میشود که فرزند مولود از کدام پدر است!!!

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
1 - اسلام تعدد زوجات را بدون قيد و شرط و نامحدود قبول ندارد. با بررسى وضع محيطهاى مختلف قبل از اسلام به اين نتيجه مى‏رسيم كه تعدد زوجات به طور نامحدود، امر عادى بوده و قبل از اسلام جريان داشته؛ تعدد زوجات از ابتكارات اسلام نيست، بلكه دين آن را در چارچوب ضرورت‏هاى زندگى انسان محدود ساخته و براى آن قيد و شرايط سنگين قرار داده است.
قوانين اسلام براساس نيازهاى واقعى بشراست و وقتى مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود، فلسفه تعدد زوجات روشن مى‏شود. هيچ كس نمى‏تواند انكار كند كه مردان در حوادث گوناگون زندگى، بيش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث ديگر، قربانيان اصلى را آن‏ها تشكيل مى‏دهند.
نيز نمى‏توان انكار كرد كه بقاى غريزه جنسى مردان از زنان طولانى‏تر است، زيرا زنان در سن معينى، آمادگى جنسى خود را از دست مى‏دهند، در حالى كه در مردان چنين نيست.
از همه گذشته زنانى هستند كه به علل گوناگونى همسران خود را از دست مى‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آن‏ها بايد براى هميشه بدون همسر باقى بمانند.
با درنظر گرفتن اين واقعيت‏ها در اين گونه موارد (كه تعادل ميان مرد و زن به هم مى‏خورد) ناچاريم يكى از سه راه ذيل را انتخاب كنيم.
أ) مردان تنها به يك همسر در همه موارد قناعت كنند و زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقى بمانند و تمام نيازهاى فطرى و خواسته‏هاى درونى و احساسى خود را سركوب كنند.
ب) مردان فقط داراى يك همسر قانونى باشند، ولى روابط آزاد و نامشروع جنسى را با زنانى كه بى شوهر مانده‏اند، به شكل معشوقه برقرار سازند.
ج) كسانى كه قدرت دارند بيش از يك همسر را اداره كنند و از نظر جسمى و مالى و اخلاقى مشكلى براى آن‏ها ايجاد نمى‏شود، نيز قدرت بر اجراى كامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود كه بيش از يك همسر انتخاب كنند.
حال اگر بخواهيم راه اول را انتخاب كنيم، بايد گذشته از مشكلات اجتماعى كه به وجود مى‏آيد، با فطرت و غرائز و نيازهاى روحى و جسمى بشر به مبارزه برخيزيم. هم چنين عواطف و احساسات اين گونه زنان را ناديده بگيريم اما اين مبارزه‏اى است كه پيروزى در آن نيست. به فرض كه اين طرح عملى بشود، جنبه‏هاى غير انسانى آن بر هيچ كس پوشيده نيست.
تعدد همسر را در موارد ضرورت نبايد تنها از دريچه چشم همسر اول مورد بررسى قرار داد، بلكه از دريچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضيات اجتماعى بايد مورد مطالعه قرار داد. آن‏ها كه مشكلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان مى‏كنند، كسانى هستند كه يك مسئله سه زاويه‏اى را تنها از يك زاويه نگاه مى‏كنند، زيرا تعدد همسر هم از زاويه ديد مرد و هم از زاويه ديد همسر اول، نيز از زاويه ديد همسر دوم بايد مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در اين باره قضاوت كنيم.
اگر راه دوم را انتخاب كنيم، بايد فحشا را به رسميت بشناسيم. تازه زنانى كه به عنوان معشوقه مورد بهره بردارى جنسى قرار مى‏گيرند، نه تأمين دارند و نه آينده‏اى. چنان كه شخصيت آن‏ها پايمال شده است. اين‏ها امورى نيست كه انسان آگاه آن را تجويز كند.
بنابراين تنها راه سوم مى‏ماند كه هم به خواسته‏هاى فطرى و نيازهاى غريزى زنان پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانى زندگى اين دسته از زنان بركنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بيرون برد.
در پايان چند نكته را ذكر مى‏كنيم:
1 - جواز تعدد زوجات با اين كه در بعضى موارد يك ضرورت اجتماعى است و از احكام مسلم اسلام محسوب مى‏شود، اما شرايط آن با گذشته تفاوت بسيار كرده است، زيرا زندگى درگذشته، يك شكل ساده داشت و رعايت عدالت بين زنان آسان بود و از عهده غالب افراد برمى‏آمد، ولى در زمان ما بايد كسانى كه مى‏خواهند از اين قانون استفاده كنند، مراقب عدالت همه جانبه باشند. اگر قدرت بر اين كار دارند، چنين اقدامى بنمايند. اساساً اقدام به اين كار از روى هوى و هوس نبايد باشد.
2 - تمايل پاره‏اى از مردان را به تعدد همسر نمى‏توان انكار كرد. اين تمايل اگر جنبه هوس داشته باشد، مورد تأييد نيست، اما گاه عقيم بودن زن و علاقه شديد مرد به داشتن فرزند، اين تمايل را منطقى مى‏كند، يا گاهى بر اثر تمايلات شديد جنسى و عدم توانايى همسر اول براى برآوردن خواسته عزيزى، مرد خود را ناچار به ازدواج دوم مى‏بيند. حتى اگر از طريق مشروع انجام نشود، از طريق نامشروع اقدام مى‏كند. در اين گونه موارد نمى‏توان منطقى بودن خواسته مرد را انكار كرد.(1)
گاهي مسئله تعدد زوج در يك خانه موجب كينه و دشمني مي شود. اما اين اشكال بر افراد وارد است كه دشمني مي ورزند، نه بر اسلام و تعاليمش، زيرا دين قانون تعدد زوجات را به طور وجوبي وضع نكرده است. در واقع تعدد زوجات در اسلام يك قاعده نيست، بلكه يك استثنا است و تنها حكم به جواز داده شده، نه الزام؛ يعنى براى برخى كه مشكلاتى پيش آمده و مجبور به ازدواج مجدد هستند، اجازه داده شده است، چنان كه براى آن شرطى گذاشته شده و آن اطمينان مرد به اين است كه مى‏تواند ميان زنان به عدالت عمل كند، اما اگر مردانى باشند كه بدون توجه به اين شرط و بدون توجه به سعادت خود و خانواده و فرزندان، در پى ازدواج مجدد باشند ازدواج دوم روا نيست، مثلاً هدفشان شهوت باشد و زن در نظرشان مفهومى جز موجودى كه براى لذت و شهوت آفريده شده نباشد. اسلام با اين افراد كارى ندارد و ازدواج بيش از يك زن را به آن‏ها اجازه نمى‏دهد.(2)
پى‏نوشت‏ها:
اما چند شوهري
اين مسأله جز در مقاطعي كوتاه و بسيار محدود آن هم در جامعه هاي غير متمدن، وجود نداشته است. بنا به نقل "ويل دورانت" اين گونه ازدواج ها در قبيله "تودا" و بعضي از قبايل "تبت" و بنا به نقل "منتسكيو" در قبيله "نائير" در سواحل مالابار چين ديده شده است. مردان قبيله نائير نمي توانستند بيش از يك زن بگيرند در حالي كه زنانشان مي توانستند شوهر هاي متعدد داشته باشند."منتسكيو" در توجيه و علت اين قانون مي گويد: چون مردان قبيله جنگجو و سلحشور بودند، براي اين كه زن و زندگي آنان را از جنگاوري باز ندارد، از ازدواج متعدد منع شده بودند.(3)
در جاهليت عرب نيز چند شوهري به شكلي وجود داشته است. ولي اين رسم هيچ گاه مقبوليت عمومي نيافت و در سطح گسترده مرسوم نگشت.
علت رواج نيافتن چند شوهري در چند جهت است:
1. چند شوهري با طبع انحصار طلب مردان مخالف است و هيچ مردي براي همسرش وجود شوهري ديگر را نمي پذيرد.
2.هر انساني اعم از زن يا مرد دوست دارد نسبت به صحت و سلامت نسل خود مطمئن باشد و به يقين بداند فرزندي كه مي خواهد وارث مال، جاه و نام او باشد و بايد در تربيت او از جان خود مايه بگذارد، از خودش حاصل شده است.
در رسم چند شوهري راه اطمينان بخشي براي تعيين نسب فرزند متولد شده از زن داراي چند شوهر نبود و بايد به قيافه شناسان، قرعه يا آزمايش هاي ژنتيكي پناه برد. علاوه كه نظام هاي نفقه و ارث و... همه بر مبناي نسب وضع شده اند و مشخص نبودن نسب اين نظام ها را مختل مي گرداند و مشكلات فراوان به بار مي آورد.
3.مهمترين دليل رواج نيافتن اين رسم، مخالفت آن با طبيعت و منافع زن است، زيرا هدف اصلي زن از ازدواج با مرد، ارضاي غريزه جنسي نيست، بلكه مي خواهد قلب مرد را در اختيار گرفته و مرد را حامي، مدافع و دلبسته خود گرداند تا برايش فداكاري كند، زحمت بكشد و محصول كارش را نثار او نمايد.
در چند شوهري زن هرگز نمي تواند حمايت، عواطف،محبت خالصانه و فداكاري چند مرد را نسبت به خود جلب كند از اين رو اين رسم مانند روسپيگري مورد نفرت زن بوده است.
نياز زن به مدافع روحي، رواني و اقتصادي در تمام دوران زندگي بخصوص در دوران بارداري و بچه داري مورد قبول همه روانشناسان است. در چند شوهري چون هر يك از مردها در آن زن براي خودش شريكاني مي بيند، به طور طبيعي تمام عشق و علاقه اش را نثار وي نمي كند و در دفاع و خدمت به وي از همه توانش مايه نمي گذارد. علاوه در دوران بارداري چون نسبت به پدر بودن خود مطمئن نيست، چندان توجهي به همسر باردار خود نخواهد داشت و همه اينها خلاف ميل و خواست زن است.
با توجه به آنچه گذشت، يكي از عواملي كه چند شوهري را منع و طرد مي كند، در هم شدن نسب ها و معلوم نبودن پدر فرزندي است كه در رحم زن وجود يافته است و حديث فوق ناظر به اين مطلب در آن زمان مي باشد و امروز گر چه نسب نطفه منعقد شده با آزمايش قابل تشخيص باشد، حداكثر مي توان گفت اين عامل از بين رفته، ولي عوامل ديگر پا بر جا بوده و دوام اين حكم را مي طلبد.
با توجه به توضيح بالا، معلوم شد مقبول نبودن چند شوهري ريشه در فطرت انساني دارد و عوامل ديگر، تاييد كننده هستند. زيرا اگر اين مطلب با فطرت و خواست طبيعي زنان جامعه بشري موافق بود، در اعصار گوناگون رواج مي يافت.
امام در روايت بالا به يكي از عوامل تاييد كننده حكم فطري ممنوعيت چند شوهري اشاره دارد و اگر كسي بگويد امروز اين عامل وجود ندارد، به ممنوعيت و منفوريت آن ضربه نزده است.
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، ج‏3، ص 256 - 260؛ مجموعه آثار، مطهرى، ج‏19، ص 357 - 361.
2. الميزان، ج‏4، ص 319.
3. نظام حقوق زن در اسلام، ص 365.
موفق باشید.