بسم الله الرحمن الرحيم
سلام عليكم
اینکه گفته می‌شود لقمه حرام در شخصیت فرد موثر است چگونه قابل تبیین است؟ آیا صرفا باید استدلال نقلی برای آن اقامه نمود؟
متشکرم

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
بيشتر ادله همان ادلۀ نقلي است كه كا را هدايت به اين مطلب مي كند، اما دليل عقلي كه بتوان براي آن بيان كرد عبارت است از:
انسان داراى دو بعد مجرد و مادى يا روح و بدن است‏ و هر كدام از جسم و روح بر ديگرى تأثير مى‏گذارد، دليل اين است كه مثلا ترس، يك امر دروني و روحي است، وقتي شخصي بترسد اين ترس بر بدن او اثر گذاشته و رنگ چهره اش زرد مي شود و يا بدنش به لرزه مي افتد؛ يا در تأثير بدن بر روح آثار بدني به روح منتقل مي شود مثل: در اثر شدت فعاليت يك رياضي دان، خستگي بدن به روح او منتقل شده و در اين حال ديگر نمي تواند حتي يك مسئلۀ سادۀ رياضي را حل كند، يا وقتي خواب بر فرد غلبه كند واو ديگر نمي تواند فكر كند و كار عقلي انجام دهد.
جان و روح انسان به منزلۀ ميوه است و بدن انسان به منزلۀ درخت و شجره است، ميوۀ هر درختي مطابق آن درخت است، ميوه بستگي به اين دارد كه آن درخت چگونه تغذيه مي شود؛ مثلا باغباني كه توجه و رسيدگي بيشتري به درخت ميوه دارد و مواد غذايي بهتر( كود هاي حيواني و شيميايي)استفاده مي كند ميوۀ درختش خوب و مطلوب است. و آن باغباني كه از اين مواد استفاده نمي كند يا نه برعكس آن را استفاده مي كند يقينا ميوۀ نامطلوب در اختيارش قرار مي گيرد.
در روايتى نيز آمده است:«لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لِدِينِهِ- أَوْ تَرَكَ دِينَهُ لِدُنْيَاه‏؛ از ما نيست كسى كه به جهت آخرت، دنياى خود را ترك گويد، و نيز كسى كه به جهت دنيا از دين خود دست بكشد.»(1) پس دنيا و آخرت و بدن و روح از يكديگر متأثرند.
-دليل ديگر كه جنبۀ تجربي دارد:
جناب بوعلي سينا در كتاب شفاء مي فرمايد: به غذاي پرندگان نگاه كنيد هر پرنده اي كه غذاي پاك مي خورد تخم آن مخروطي شكل تر است و هر پرنده اي كه از غذاي ناپاك و آلوده استفاده مي كند بيضي شكل است تا جايي كه بعضي پرندگان تخم شان كروي شكل است. بعد مثال مي زند به مرغ خانگي و اردك و كبك؛ كبك چون دانه هايش را از كوهسار كه بهترين دانه هست بدست مي آورد تخمش نوك تيز و خيلي مخروطي شكل است. و اردك چون لجن خوار است تخمش بيضي شكل و مرغ خانگي كه دانه مي خورد و غذايش مثل كبك پاكيزه و مانند اردگ آلوده نيست، تخمش مخروطي شكل و حالت ميانه دارد. حال كه غذا در گياهان و حيوانات چنين تأثير مي گذارد. چطور در انسان مؤثر نباشد؛ بدن ما مرتبۀ نازل نفس و روح ماست و از هم جدا نيستند، هر چه در بدن ما تأثير كند به تبع در روح ما نيز مؤثر است.
جناب مولوي چه خوب سروده:
پيش سگ چون لقمه‏ى نان افكنى/ بو كند آن گه خورد اى معتنى‏
او ببينى بو كند ما با خرد / هم ببوييمش به شرع منتقد(2)
ما انسان ها سه شامّه داريم:
1. شامّۀ ظاهري كه حس بويايي است و انسان و حيوان در اين مورد باهم مشترك هستند، اگر غذايي فاسد شده باشد به خاطر بوي تعفن آن، نه انسان آن را مي خورد و نه حيوان.
2. شامۀ عقل: اين نوع مخصوص انسان است: غذاي خوش بو اگر مسموم باشد انسان عاقل آن را نمي خورد. ولي حيوان بيچاره چون ادراك عقلي ندارد فقط بو مي كشد مي بيند فاسد نيست مي خورد و مسموم مي شود.
3. شامّۀ شرع: اين قسم هم مخصوص انسان است، غذاي خوش بويي كه مسموم نيست ولي حرام است. مشكل ظاهري ندارد، اما بوي باطني اش متعفن و مشكل دار است. اين قسم را هر شامّه اي متوجه نمي شود فقط اولياي الهي هستند كه متوجه مي شوند.
براي اين قسم مثال زياد نقل شده، ما به سه نمونه اشاره مي كنيم خودتان تفصيلش را در كتب پيدا كنيد:
1. فرزند شيخ فضل الله نوري كه پاي چوبۀ دار پدر خوشحالي مي كرد و كف مي زد علتش را جويا شدند ديدند دوران شير خوارگي دايه اي يهودي يا ناصبي داشته.
2. علامه جعفري كه براي درمان به نروژ رفته بود از ايشان دعوت كردند شب مهمان باشد هنگام آماده شدن غذا، ايشان گفتند بوي تعفني مي آيد و نمي توانم طاقت بياورم و بدون خوردن غذا مجلس را ترك كردند، فرداي آن روز صاحب خانه اعتراف كرده بود كه: مرغ به ذبح اسلامي پيدا نكردم مجبور شدم از كشتار غير اسلامي استفاده كنم.
3. روز عاشورا وقتي امام حسين(ع) براي لشكريان عمر سعد صحبت مي فرمودند آنها هلهله مي كردند تا اينكه آقا ناراحت شدند و فرمودند:«ومُلِئَت بُطونُكُم مِنَ الحَرامِ ، فَطَبَعَ اللّه ُ عَلي قُلوبِكُم ، وَيلَكُم ألا تُنصِتونَ ؟ ألا تَسمَعونَ ؟ ؛ و شكم هايتان از حرام پُر شده و خداوند، بر دل هايتانْ مُهر زده است. واى بر شما! آيا ساكت نمى شويد؟ آيا گوش نمى دهيد؟»(3)
اين سه مورد هم از آن دسته هستند كه انسان در خارج تأثير آن را در اعمال و رفتار انسان ها مشاهده مي كند.
پي نوشت ها:
1. علامه مجلسي، بحار الانوار، اسلاميه، تهران، مكرر، ج 75، ص 321.
2. مولوي محمد بلخي، مثنوي معنوي، دفتر سوم، ص 494
3.محمد محمدي ري شهري، دانش نامه امام حسين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، دارالحديث، قم، 1388ش، ج 6، ص 119.
موفق باشید.