سلام علیکم
چرا بعد از خلفا که روایت حدیث جرم نبود امامان ما اقدام به جمع آوری یک کتاب حدیث نکردند (بجز امام علی (ع) که گفته شده کتاب حدیث او نزد امام پنجم هم به چشم دیده شده است)
بطور مثال کتاب بخاری که از کتب حدیثی است از کتاب اصول کافی ما جلوتر نوشته شده است و ظاهرا هرچه نقل قول با واسطه کمتر باشد امنیت بیشتری دارد (البته ظاهرا نه باطنا)
البته در جایی هم گفته شده که زید بن علی بن الحسین هم یک کتاب نوشته اند آیا این کتاب وجود خارجی اکنون دارد؟ و چرا بطور مثال به جای اینکه امام صادق(ع) در تعلیم علم بسیار تلاش کردند و احادیث زیادی هم از ایشان نقل شده چرا خود حضرت اقدام به نوشتن ومستند نمودن کتابی اقدام نکردن که از کتاب بخاری هم جلوتر باشد. واگر اقدام به نوشتن نموده اند کتب امامان ما چه شده اند؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اين پرسش شما مبتني بر پيش فرض هاي نادرستي است كه موجب پديد آمدن اين سؤالات در ذهن شما شده است و براي تصحيح اين پيش فرض ها بايد بگوييم كه تاريخ حديث شيعه از سه جهت با تاريخ حديث اهل سنت متفاوت است كه عبارتند از:
1. در تاريخ حديث شيعه عصرى با عنوان دوره ممانعت با تدوين حديث يافت نمى شود و اين دوره از سوي اهل بيت (عليهم السلام) و نيز محدثان شيعه محكوم بوده و محققان شيعه آن را دست آويزى براى اهداف سياسى خلفا و مخالفت با اهل بيت (عليهم السلام) ارزيابى كرده اند.
به عبارت روشن تر، تاريخ حديث شيعه تا عصر رسالت و امامت از اتصال كاملى برخوردار بوده و هيچ حلقه اى از آن نيفتاده است. به همين دليل نخستين دوره تاريخى حديث شيعه را نخستين نگاشته هاى حديثى تشكيل مى دهد.
2. گردآورندگان جوامع حديثى اوليه اهل سنت مانند صحيح بخاري روايات را براساس سنت شفاهى فراهم آوردند. در حقيقت بخارى و مسلم از روى شنيده هاى روايى كه از طريق اساتيد به آنان منتقل شد به تدوين صحيحين پرداختند، اما گردآورندگان جوامع اوليه حديثى شيعه با سنت مكتوب روبرو بوده اند كه ما آن را با عنوان اصول اربعمأه (اصول چهار صدگانه ) مى شناسيم و از آن با عنوان شكل گيرى ميراث روايى شيعه در قالب اصول اربعمأه ياد مى كنيم. اين دوره از اختصاصات تاريخ حديث شيعه است.
3. با توجه به اتصال حلقات تاريخى حديث شيعه و نيز تكيه داشتن آن بر سنت مكتوب و تا حدودى نظارت اهل بيت(عليهم السلام) بر مكتوبات حديثى، پديده وضع و جعل در مقايسه با حديث اهل سنت، به صورت محدودى در حديث شيعه راه يافته است. اين امر پيراستن منابع روايى شيعه از احاديث جعلى را از نگاه محدثان شيعى در مقايسه با آنچه از نگاه محدثان اهل سنت مشهود است، با ضرورت كمترى مواجه ساخته است.
بنابراين در تاريخ حديث شيعه و قبل از تدوين كتب اربعه شيعه ما با ميراثي تحت عنوان اصول اربعمأه مواجه هستيم.
اصول اربعمأة، يا اصول چهار صدگانه به مجموعه اى از مكتوبات حديثى گفته مى شود كه در دوران ائمه (ع) بويژه در عصر امام باقر و صادق(عليهما السلام ) توسط ياران ائمه(عليهم السلام) فراهم گرديد و در گردآورى جوامع روايى شيعه مورد بهره بردارى قرار گرفت. و با توجه به تكيه داشتن جوامع اوليه، به اين اصول، مى بايست آنها را دست مايه هاى اوليه در تدوين جوامع حديثى دانست.
طبق نظر برخي از علماي شيعه اين اصول مجموعه اى روايى است كه چهار صد تن از ياران امام صادق (ع) از گفتار آن حضرت، يا از پاسخ هاى امام (ع) به پرسش ها فراهم آورده اند.(1)
البته برخى ديگر از صاحب نظران بر اين باورند كه اصول اربعمأه از زمان حضرت امير (ع) تا زمان امام حسن عسكرى (ع) فراهم آمده و حاوى گفتار تمام ائمه (عليهم السلام) است. هر چند بيشترين سهم روايات اصول اربعمأه از آن صادقين(عليهم السلام) است.(2)
بر اساس گزارش هاى تاريخى اين اصول تا دوران صاحبان جوامع اوليه شيعه؛ يعنى محمدون ثلاث ( مرحوم كليني، شيخ صدوق، شيخ طوسي) وجود داشته و مورد استفاده آنان قرار گرفته است و آتش سوزى كتابخانه شيخ طوسى در سال 448 هجرى به دست متعصبان اهل سنت باعث سوخته شدن شمارى از اين اصول شده است.(3)
از سوي ديگر پس از تدوين جوامع اوليه حديثى از رغبت علماء به اصول اربعمأة كاسته شد؛ زيرا از سويى اين روايات در كتب اربعه گردآورى شده بود و از جهت ديگر مراجعه مستقيم به اصول اربعمأة بخاطر فقدان تنظيم و تبويب دشوار بود.
بنابراين گرچه ائمه معصومين (عليهم السلام) به سبب محدوديتي كه از جهات مختلف داشتند كتب روايي تأليف نكرده اند. اما شاگردان و اصحاب ايشان روايات معصومين (عليهم السلام) را نوشته اند و در برخي موارد مورد ارزيابي امامان معصوم (عليهم السلام) قرار داده اند.
محدوديت هاي ائمه معصومين از جهات مختلفي قابل بررسي است. به عنوان نمونه خلفاي بني اميه و بني عباس مانع اساسي براي اين امر بوده اند و دستگاه حاكم اموي و عباسي در طول دوران امامت امامان معصوم(ع)، شديداً آنان را تحت بازجويي و نظارت داشت. اين امر در دوران امامان(ع) شدت و ضعف داشت، اما همه آنان در جو تقيه زندگي مي كردند. همچنين جو غالب در زمان ائمه كه غالبا سني مذهب بوده اند مانع ترويج معارف شيعي به صورت علني بود و ائمه عليهم السلام ناچار به انتقال معارف به اصحاب خاص مي شدند .
علاوه بر اينكه وظايفي كه بر دوش امام هر عصر مي باشد آن قدر گسترده و فراگير است كه نوشتن كتاب، در مقابل آن بسيار كوچك است. امام مؤلف و نويسنده نيست تا در كنج منزل بنشيند و كتاب تأليف كند. بلكه بايد در عرصه هاي مختلف اجتماعي فعاليت داشته باشد و همين فعاليت ها بود كه باعث تحت نظر بودن و احيانا زنداني و تبعيد و حصر ائمه معصومين (عليهم السلام) مي شد و زمينه اشتغال به تاليف را از ائمه (عليهم السلام) سلب كرده بود.
پي نوشت ها:
1. نصيري، علي، آشنايي با علوم حديث، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1383ش، ص 66.
2. همان، ص 67.
3. همان، ص 68.
موفق باشید.