سلام
دلایلی مبنی بر این که قرآن دقیقا عین کلماتی است که خداوند نازل کرده است چیست؟
در جواب کسانی که اعتقاد دارند قرآن، مفهوم آن چیزی است که خداوند بر قلب پیامبر نازل کرده یعنی خداوند قرآن را توسط حضرت جبرئیل به پیامبر نازل کرده و سپس پیامبر آن را به زبان قوم خود آن آیات را به ایشان انتقال داده است چه استدلالی می توان کرد؟
لطفا استدلال های قرآنی نیاورید.
چون فرض بر این است که قرآن به زبان پیامبر (نه خدا) است.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

پيامبر در وحي قرآني مجاز به هيچ گونه دخل و تصرفي نبودند و آيات قرآن كه بر قلب ايشان نازل مي شد، بدون كم و كاست توسط ايشان به مردم تلاوت و ابلاغ مي گرديد و خداوند از ملائكه نگهباناني براي مراقبت تعيين كرده تا وحي قرآني را از عرش تا قلب پيامبر و از آنجا تا رسيدن به گوش مردم مراقبت كنند كه بدون كم و كاست و در امان از هر گونه دستبرد بشري و غير بشري، به گوش انسان ها برسد:
«عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً اِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ عَدَداً؛ (1) داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‏سازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آن ها قرار مى‏دهد ... تا بداند پيامبرانش رسالت هاى پروردگارشان را ابلاغ كرده‏اند و او به آن چه نزد آن هاست، احاطه دارد و همه چيز را احصاء (و شماره) كرده است!».
در خود قرآن هم به تاكيد اعلام شده كه پيامبر را قدرت و اجازه دست بردن در قرآن نيست:
«وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ فَما مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزين؛‏ (2)
اگر او سخنى دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم، و هيچ كس از شما نمى‏توانست از (مجازات) او مانع شود».
يا مي فرمايد:
«وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي‏ أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي‏ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى‏ إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيم‏؛ (3) و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنها خوانده مى‏شود، كسانى كه ايمان به لقاى ما (و روز رستاخيز) ندارند مى‏گويند:«قرآنى غير از اين بياور، يا آن را تبديل كن! (و آيات نكوهش بتها را بردار)». بگو: «من حق ندارم كه از پيش خود آن را تغيير دهم فقط از چيزى كه بر من وحى مى‏شود، پيروى مى‏كنم! من اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از مجازات روز بزرگ (قيامت) مى‏ترسم!».
نه خدا اجازه مي داد پيامبر در كتابش دست ببرد و از آن چيزي كم و زياد كند و يا از ابلاغ آن خودداري ورزد و نه ايمان فوق العاده پيامبر به او چنين اجازه اي مي داد و نه پيامبر را توان بر آوردن مثل سوره اي و اضافه كردن آن به قران بود؛ زيرا همه جن و انس از جمله خود پيامبر چنين تواني نداشتند و از انجام اين كار عاجز بودند و قرآن معجزه اي بود كه به اراده خدا بر قلب پيامبر نازل و به زبان ايشان جاري شد، همچنان كه پيامبران ديگر بدون اجازه و اراده خدا توان زنده كردن مرده و اژدها كردن عصا و ... نداشتند.
پيامبر در مورد مسائل دين از خود هيچ نظري نمي داد و حتي اجتهاد نمي كرد و فقط مبلغ از جانب خدا بود و اما در غير دين از مسائل سياسي اجتماعي حكومت، فكر و نظر حق خود را اعمال مي نمود.
او در مورد دين تابع صد در صد وحي بود:
«وَ إِذا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قالُوا لَوْ لا اجْتَبَيْتَها قُلْ إِنَّما أَتَّبِعُ ما يُوحى‏؛ (4) هنگامى كه (در نزول وحى تاخير افتد، و) آيه‏اى براى آنان نياورى، مى‏گويند: «چرا خودت (از پيش خود) آن را برنگزيدى؟!» بگو: «من تنها از چيزى پيروى مى‏كنم كه بر من وحى مى‏شود».
قريش قرآن را دروغ ها و بافته هاي پيامبر مي دانستند:
«إِنْ هَذا إِلَّا إِفْكٌ افْتَراه‏؛(5) اين جز دروغي نيست كه او بافته و به خدا نسبت داده است».
از اين رو هر گاه نزول آيات قرآن به تاخير مي افتاد و واقعه اي اتفاق مي افتاد كه پيامبر منتظر نزول قرآن براي بيان حكم آن واقعه بود، اينان مي گفتند: چرا از جانب خود آيه نمي تراشي و خدا از زبان پيامبرش جواب مي دهد كه من فقط تابع وحي هستم و بر آن تصرف و قدرتي ندارم. (6)
پي نوشت ها:
1. جن (72) آيه 26-28.
2. حاقه (69 ) آيه 42-46.
3. يونس (10) آيه 15.
4. اعراف (7) آيه 203.
5. فرقان (25) آيه 4.
6. طباطبايي محمد حسين، الميزان (ترجمه)، موسوي همداني محمد باقر ، پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1374 ش، ج8، ص 499؛ ابوحيان اندلسي، بحر المحيط، بيروت، دار الفكر، 1420 ق، ج 5، ص 260.
موفق باشید.