ایا جلق زدن گناه دارد؟
چرا؟
علت آن را از نظر دینی بیان کنید؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
حرمت چنين عملي از آيه 5 تا 7 سوره مومنون به دست مي آيد:«وَ الَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانهُُمْ فَإِنهَُّمْ غَيرُْ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى‏ وَرَاءَ ذَالِكَ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْعَادُون»؛ (1) و آن ها كه دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند، تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند». پس هر نوع ارضاي جنسي خارج از اين محدوده عدوان و معصيت و مورد ملامت است.
هنگامي كه از حضرت صادق (ع) در مورد استمنا مى پرسند، مى فرمايد: گناه بزرگى است كه خداوند در قرآن مجيد از آن نهى فرموده، استمنا كننده مثل اين است كه با خودش نكاح (زنا) كرده باشد. اگر كسى را كه چنين كارى مى كند، بشناسم، با او هم خوراك نخواهم شد.(2)
اصولا مشكل آنجاست كه ما گمان مي كنيم مبنا و معيار حرمت يك عمل تنها مي تواند مشكلات شناخته شده جسمي باشد كه در تحقيقات پزشكي مي توان آن ها را درك كرد و بر همين مبنا مي پرسيم اگر اين عمل مشكل جسمي شناخته شده اي ندارد. پس چرا حرام شده است؟ در حالي كه هرچند مام عتقد به وجود مصالح و مفاسد واقعي در پس دستورات ديني و امر و نهي هاي خداوند هستيم، اما در عين حال هيچ گاه اين مصالح و مفاسد را منحصر در مصالح و مفاسد جسمي و دنيايي نمي دانيم.
البته در دستورات ديني به جنبه هاي دنيايي توجه جدي شده، اما محور و معيار اصلي در اين دستورات مصالح اخروي فرد است كه چه بسا هيچ ارتباطي با مصالح و مفاسد دنيوي نداشته باشد و از آنجا كه درك و قضاوت در مورد حقيقت وجودي ما در آخرت و زندگي مان در عالم ديگر براي امثال ما مقدور نيست، نمي توان در مورد حقيقت و ماهيت بسياري از دستورات ديني قضاوت درست و روشني داشت مگر از طريف روايات معصوماني كه با عالم غيب مرتبطند. (3)
ما بر اساس يك قاعده كلي عقلي مي دانيم كه قوانين اسلام از طرف خداوند«حكيم» است و «حكيم» بودن خداوند اين پيام را دارد كه هيچ فرمان و حكمي را بدون«حكمت» و دليل و برهان صادر نمي كند. بنا بر اين هر چيزي را كه «ممنوع و حرام» اعلام كرده، قطعاً انجام آن مفاسد و ضرر و خسارت هايي دارد.
البته ناگفته نماند كه آنچه امروزه تحت عنوان عدم وجود ضرر شناخته شده جسمي براي خودارضايي به شدت تبليغ و ترويج مي شود به هيچ وجه به عنوان امر قطعي و مسلم نبايد پذيرفت. زيرا در گذشته اي نه چندان دور در مجلات معتبر علمي ضررهاي گوناگوني براي خودارضايي تعريف مي شد (4) و در كتب معتبر علمي مثل مجموعه‏ي DSM كه اختلال‏هاي رواني را مورد بحث و بررسي قرار مي‏دهد، اين عمل (خودارضايي) را از جمله‏ي اختلال‏ها شمرده‏اند و دستور العمل‏هايي براي پيشگيري و يا حذف آن در رفتار كودك و نوجوان بيان داشته‏اند كه نمونه هايي از ان موارد ذكر مي شود :
1ـ تحريك زياد هيپوتالاموس و در نتيجه تحريك افراطي غدد جنسي كه سبب پركاري و نامتناسب آن‏ها مي‏شود، بلوغ زودرس را به دنبال دارد.
2ـ كاهش و تخليه مكرر قواي جسمي و روحي به ضعف عمومي بدن و بالاخره پيري زودرس مي‏انجامد.
3ـ به علت افزايش جريان خون در اعضاي تناسلي، مغز و مراكز حساس، پيوسته دچار كاهش نسبي جريان خون مي‏شود، همچنين تخليه‏هاي مكرر عصبي و عدم ارضاي روحي در دراز مدت، موجب ضعف عصبي و عوارض روحي مي‏گردد.
4ـ ركود فكري، اختلاف و ضعف حافظه، كاهش اراده در كساني كه استمنا مي‏كنند، ديده مي‏شود.
5ـ ضعف بينايي و بي‏اشتهايي، و در صورت افراط، ضعف استخواني و ناراحتي مفصلي در اين افراد شايع است.
6ـ فرد از نظر فكري نوعي توجه نسبتاً مداوم به موضوع‏هاي جنسي پيدا مي‏كند كه اين امر مانع تفكر آزاد مي‏شود و بنا بر اين، از عوامل ركود فكري به حساب مي‏آيد.
7ـ در مراحل افراطي به ضعف جنسي و انزال زودرس منجر مي‏شود.
8ـ به علت ارضاي ناقص و غيرطبيعي و اختلال‏هاي حاصله، بعد از ازدواج غالباً امور زناشويي به طور طبيعي صورت نمي‏گيرد و گاه شخص در روابط زناشويي شكست خواهد خورد.
9ـ گوشه‏گيري، يأس و بي‏تفاوتي نسبت به مسائل مهم حياتي، غم و كدورت رواني و عوارض ديگر آن است.
10ـ در موارد بسياري به شدت آزارطلبي يا خودآزاري در اين عمل ديده مي‏شود. (5)
از طرف ديگر حتي خسارت هاي ظاهري و دنيايي اين امور را نبايد منحصر در ضرر هاي جسمي دانست بلكه اين ضررها مي تواند اعم از ضررهاي جسمي، روحي، فردي يا اجتماعي باشد و چه بسا رواج خودارضايي لطمه جدي به ساختار خانواده و توليد نسل و استحكام روابط زوجين و امور مختلف اجتماعي وارد سازد كه به هيچ وجه نبايد اين امور را از نظر دور داشت .
پس دستورات خداوند و امر و نهي هاي او مبتني بر نوعي مفسده خواهد بود كه يا امور مختلف و ضررهاي گوناگون دنيوي است و يا خسارت و ضرر اخروي و باطني ؛ ما اگر به حكيم بودن خداوند و عالم مطلق بودن او ايمان داشته باشيم، بايد اذعان كنيم كه قوانين خداوند از روي علم و حكمت صادر شده است و فرد مومن بايد به آن گردن نهد و نسبت به آن تعبد داشته باشد.

پي نوشت ها:
1. مومنون (23) آيه 5 - 7.
2. عاملي، شيخ حر، وسايل الشيعه، موسسه آل البيت، قم،1409 ه.ق، ج 18، ص 575.
3. محمدي ري شهري، محمد، ميزان‏الحكمه، دارالحديث، قم،1387ه.ش، ج12، ص5654.
4. محمديان، محمود، بلوغ تولدي ديگر، انجمن اولياء و مربيان، تهران، 1384ه ش.
5. رك : محمديان، محمود، بلوغ تولدي ديگر، انجمن اولياء و مربيان، تهران، 1384ه ش.
موفق باشید.