باسلام لطفا توضیح کاملی در مورد خلقت انسان بدهید :باتوجه به اینکه از زمان حضرت آدم تا بحال حدود هفت هزارسال میگذرد باتوجه به کشفیات باستان شناسان وکشف فصیل انسانهایی که بیش از چند ده هزار سال از مرگ آنها میگذرد وکتب زیست شناسی دانش آموزان در مقطع دبیرستا مبنی برتکامل ملکولی :جه دلایلی برای اثبات یا رد این ادله وجود دارد :یا چرا این مباحث به دانش آموزان تدریس میشود تاموجب بوجود آمدن شبهات شود. لطف فرموده منطقی وبادلیل وسریع جواب بفرمائید :بابشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در مورد قدمت حيات نسل كنوني بشر در منابع ديني اسلام رقم دقيقي نقل نشده است و نمي توان به طور قطع قدمت حيات بني آدم را 7000 سال دانست؛ به علاوه در مورد درستي يا نادرستي تدريس موضوعاتي چون تكامل نيز در مقام اظهار نظر نيستيم و دخالتي در تنظيم و انتخاب اين دروس نداريم، هرچند معتقديم برنامه نويسان و دبيران مربوطه موظف به درك دقيق مباحث و آگاهي از پاسخ هاي روشن ديني در برابر اين شبهات احتمالي و طرح اين پاسخ ها در ضمن ارائه ديدگاه هاي علمي مذكور هستند.
امابه طور كلي در مورد نظريه تكامل و خلقت انسان بايد گفت:
تئوري تكامل يا فرگشت به رغم همه دگرگوني هاي تئوريكي كه از زمان مطرح شدنش تاكنون پيدا كرده و به رغم مدعيان و طرفداران بسياري كه دارد، همواره مخالفان و منكراني از طيف انديشمندان و زيست شناسان و فسيل شناسان نيز داشته است. نمي توان به طور قطع به درستي آن اذعان نمود.
در واقع هنوز حلقه هاي واسطه بين انسان و موجودات قبل از او به درستي پيدا نشده، در فرض صحت فرضيه تكامل لااقل صدها نمونه واسطه بين انسان و شامپانزه نياز است تا صحت اين فرضيه را منطقي و قابل قبول كند؛ در چند سال گذشته فسيلي پيدا شد كه گفته مي شد نمونه اي از موجود واسطه بين انسان و حيوانات قبلي است. آن قدر طرفداران فرگشت از اين كشف خوشحال شدند كه تا مدتي نقاشي اين فسيل به عنوان لوگوي سايت گوگل قرار داشت.
اين امر نشان مي دهد كه هنوز فرضيه فرگشت در حد يك ترم تئوريك است كه نياز شديدي به شواهد اثباتي دارد. هر آنچه در وضعيت موجود به عنوان دلايل اثبات اين فرضيه ارائه مي شود، در واقع شواهد امكان و عدم استحاله اين فرضيه است، نه دلايل ثبوت و وقوع حتمي اين فرضيه و عدم امكان فرضيه هاي مشابه.
در هر صورت حتي اگر بنا را بر صحت صد در صد اين فرضيه بگذاريم، باز از نگاه آموزه هاي اسلامي صحت اين فرضيه هيچ منافاتي با مباني كلي فكري و اعتقادي ما نخواهد داشت؛ هر چند كليساي كاتوليك از گذشته تا حال به شدت با اين فرضيه به مقابله برخاست. پذيرش آن را عين مخالفت با انجيل و مباني خداشناسي دانست، اما ما مسلمانان هيچ گاه چنين ديدگاهي نداشته و نداريم.
اين نظريه ممكن است از چند جهت با مباني فكري ما در چالش باشد، مانند خدشه بر برهان نظم، وجود خداوند و خالق و ... اما يكي از مهم ترين چالش هاي اين فرضيه داستان خلقت انسان از حضرت آدم و حواست كه تقريبا در همه اديان ابراهيمي به عنوان اصلي مسلم پذيرفته شده است و منشا سوال شما هم به همين امر بر مي گردد.
ادعا اين است كه اين نظريه با اعتقاد مشترك همه اديان آسماني مبني بر خلقت نسل بشر از حضرت آدم و حوا ( يعني خلقت دفعي يك انسان كامل)منافات دارد، زيرا بر اساس اين نظريه انسان، نه فرزند آدم، بلكه نوع تكامل يافته موجوداتي ديگر نظير انسان نئاندرتال و مانند آن است كه در نهايت به موجودات تك سلولي مي رسد. در نتيجه داستان خلقت آدم و حوا و رانده شده آن ها از بهشت و ... هيچ كدام واقعيت نخواهد داشت.
اين فرضيه ناقض نقل هاي ديني است يا ناقض فرضيه ديني و در حقيقت كدام يك ديگري را باطل مي كند؟
اين امر بسته به نوع نگاه و عقيده قبلي ما دارد؛ اگر معتقد به حقانيت اديان و باورهاي درون ديني يك دين خاص باشيم و مثلا به طور قطع معتقد به شكل گيري نسل بشر از طريق توالد و تناسل دو انسان معين يعني آدم و حوا كه آن دو هم به طور اعجاز خلق شده اند باشيم ، به يقين مي گوييم كه تئوري تكامل داروين لااقل به شكل كلي و مطلق قابل قبول نيست و باطل است.
در طرف مقابل هم اگر فردي اعتقادي ديني نداشته باشد و به يقين بر درستي فرضيه تكامل معتقد شود، مي گويد كه نقل اديان گوناگون غير قابل قبول و برخلاف شواهد تاريخي و تجربي است؛ در نتيجه داوري صحيح در اين مقام آن است كه بدون هر نوع اعتقاد قبلي و پيش داوري در مورد درستي و صحت دو نظر متقابل، به بررسي هر كدام و دقت در وجوه تعارض و اختلاف آن ها بپردازيم. بعد در مورد حقانيت هركدام به داوري بنشينيم.
وقتي به منابع ديني اسلام رجوع مي كنيم، مي بينيم كه تعارض مطلق و كاملي بين اين دو نظريه وجود ندارد . به نوعي مي توان اين دو را با هم جمع نمود:
اصولا عقل مي گويد كه تكامل و پذيرش اجداد حيوانى براى انسان هيچ گونه مخالفتى با اينكه انسان‏هاى موجود همه داراى پدر و مادر واحدى به نام آدم و حوا باشند ندارد ، يعني هيچ اشكالي ندارد كه همه انسان هاي موجود فرزندان دو انسان به نام آدم و حوا باشند و همه ما نسلي معين از انسان ها باشيم كه منشا آن مربوط به چند هزار سال قبل و والديني مشخص است.
البته در اين صورت اين سوال پديد مى‏آيد كه خود آدم و حوا چگونه خلق شده و آيا خلقت آن ها از گل بوده و از هيچ حيوان ديگري نبوده يا از حيواناتي انسان نما به وجود آمده اند؟
ظاهر آيات قرآن مويد نظريه اول است، ولى در عين حال آيات نفى كلى نظريه ترانسفورميسم را در مورد انسان‏هاى قبل از اين نسل بشر (مانند انسان‏هاى نئاندرتال) نمى‏كند. ممكن است آيات قرآن در مورد آفرينش انسان از خاك چنين تفسير شود كه خاك پس از طي مراحل تكاملي بعد از ميليون ها سال به صورت خلقت كامل انسان در آمده است. همان گونه كه برخي نويسندگان آيات قرآن را با نظريه تكامل تطبيق داده اند.
بحث آفرينش انسان در قرآن كريم به صورت هاي مختلفي بيان شده است. برخي آيات بيانگر كيفيت و منشأ آفرينش حضرت آدم است.
دسته دوم، در مورد آفرينش نوع انساني بحث مي كند.
دسته سوم: آفرينش حضرت آدم و نسل او را به صورت جداگانه مورد بحث قرار داده است. اما در خصوص كيفيت خلقت حضرت آدم(ع) بايد گفت: آياتي كه در مورد حضرت آدم بحث كرده، دو گونه است:
يك قسم به صراحت كيفيت خلقت حضرت آدم را توضيح داده است. مثل:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ؛ (1) همانا مثال عيسي نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك خلق نمود".
در قسم ديگر، از سياق آيات مي­توان فهميد كه منشأ آفرينش آدم چه بوده است. نظير داستان شيطان (2) كه به خدا مي­گويد: "آيا به كسي كه از خاك آفريدي، سجده كنم؟ (3)
در سوره الرحمن مي فرمايد:"خَلَقَ الْانسَانَ مِن صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار؛ (4) او انسان را از گل خشكيده اى كه همچون سفال بود آفريد".
اين آيه اختصاص به حضرت آدم دارد، زيرا ما انسان ها، اگر از خاك خلق شده باشيم، از "صَلْصَلٍ كاَلْفَخَّار" خلق نشديم، چون مواد خاكي كه تبديل به غذا و سپس تبديل به نطفه مي شود، صلصال نبوده است، چون اگر چنان خشك باشد، گياه در آن نمي رويد. بنابراين آفرينش از صلصال كالفخار ويژه حضرت آدم است. اگر به ديگران نسبت داده مي شود، به اعتبار حضرت آدم است. (5)
در سوره سجده آيات 7 و 8 كيفيت و ماده اوليه آفرينش نخستين انسان را از ساير انسان ها به تفكيك بيان كرده:
" وَ بَدَأَ خَلْقَ الْانسَانِ مِن طِينٍ/ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِن سُلَالَةٍ مِّن مَّاءٍ مَّهِين؛
انسان اوليه يا آدم را از "طين" ولي نسل او را از "ماء مهين" يا نطفه آفريده است".
اگر حضرت آدم نيز از نطفه بود، ‌يعني از انسان تكامل نيافته اي مانند انسان هاي "نئاندرتال" يا ميمون خلق شده بود، ذكر كردن نسل بعد از خود انسان، وجهي نداشت. پس كاملاً روشن است كه آيه در مقام تفصيل است. بين خلق انسان اوليه و ديگر انسان ها تفاوت وجود دارد. (6) در هر حال مسلم است. از آيات گوناگون قرآن به دست مي آيد كه حضرت آدم از نوعي خاك آفريده شده است.
تعابير آيات و روايات در خصوص خلقت ايشان متفاوت و مختلف است. جمع بندي در خصوص آن ها قدري دشوار است؛ اما در ميان آيات قرآن، آيه اي كه به روشني دلالت دارد حضرت آدم(ع) بدون واسطه و به طور مستقيم از خاك آفريده شده، آيه اي است كه برخي افراد جهت رد نظريه داروين و ترانسفورميسم به آن تمسك جسته اند، يعني آيه 59 از سوره آل عمران:
"إِنَّ مَثَلَ عِيسىَ‏ عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَاب".
اين آيه نشان مي دهد كه اگر حضرت آدم از چيزهايي آفريده شده كه منتهي به خاك مي شود، اين استدلال نمي تواند كامل باشد، زيرا اگر بپذيريم آدم از نسل مياني و واسطه اي بين خاك و خود، مثلاً از انسان هاي نئاندرتال به وجود آمده، حضرت آدم از نطفه حيواني به وجود آمده است، بنابراين چگونه مي توان آفرينش بدون پدر عيسي را به آفرينش آدم تشبيه نمود؟! چه بسا اگر ما اين استدلال را تمام بدانيم، ناچار بايد بپذيريم كه حضرت آدم از نسل موجود ديگري به وجود نيامده است.
در مجموع مي توان گفت تئوري خلقت دفعي حضرت آدم از خاك بيش تر مورد تاييد و توافق آيات و روايات است. اما كيفيت اين تبديل و تغيير ماهيتي براي ما روشن نيست.
در هر حال هيچ منعي وجود ندارد كه قبل از نسل كنوني بشر كه به حضرت آدم و حوا عليهما السلام منتهي مي گردد، نسل هايي از موجوداتي شبيه انسان هاي كنوني هم وجود داشته اند كه آثار به جاي مانده از آن ها و فسيل هاي چند صد هزار ساله شان هر از گاهي به دست مي آيد. اما نسل آن ها قبل از آغاز نسل كنوني بشر منقرض شده باشد.
مي توان به يقين گفت نسل كنوني بشر ناشي از خلقت اعجازگونه يك زن و مرد و توالد و تناسل آن دو است، اما قبل از اين نسل موجودات ديگري همچون انسان روي زمين مي زيستند كه از كيفيت خلقت و زندگي آن ها اطلاع چنداني نداريم. چه بسا خلقت آن ها نتيجه تطور انواع و تكامل و فرگشت موجودات باشد. در نتيجه با اين فرض هم مي توان نظريه فرگشت را درست دانست و هم خلقت دفعي آدم و حوا(فيكسيسم) را.
اتفاقاممكن است از بعضى آيات قرآن هم استفاده كرد كه قبل از آفرينش حضرت آدم، ابوالبشر و نسل او، انسان‏هايى ديگر در زمين زندگى مى‏كرده‏اند؛ مانند آيه « وَ إِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَئكَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَ يَسْفِكُ الدِّمَاءَ ... (7) زمانى كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: مى‏خواهم در زمين جانشينى بگذارم، گفتند [باز] در زمين كسانى مى‏گذارى كه در آن فساد كنند و خون‏ها بريزند» كه از آن بر مى‏آيد قبل از آفرينش بنى آدم، دوره ديگرى بر انسانيت گذشته است كه فرشتگان از نتيجه اعمال و رفتار آن ها ناراحت بودند. همچنين در بعضى از روايات وارده از ائمه (ع) مطالبى آمده كه سابقه ادوار بسيارى از بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مى‏كند.
امام صادق(ع) به راوى فرمود: شايد گمان مى‏كنيد كه خدا غير از شما هيچ بشر ديگرى را نيافريده است. نه، چنين نيست؛ بلكه هزار هزار آدم آفريده كه شما از نسل آخرين آن ها هستيد. (8)
پي نوشت ها:
1. آل عمران (3)، آيه 59.
2. ص (38) آيات 76 و اعراف (7) 12 و حجر(15) 26 و 28 و 33.
3. اسراء (17)، آيه‌61.
4. الرحمن (55)، آيه‌14.
5. محمد تقي مصباح يزدي، معارف قرآن، انتشارات موسسه امام خميني، قم. بيتا، ج 3 - 1، ص 237
6. همان.
7. بقره (2)، آيه 30.
8. شيخ صدوق، توحيد، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1398 ه ق، ج 1، ص 277.
موفق باشید.