یه سوال دارم اگه میشه در چند خط جوابم رو بدید . چرا می گن در ذات خدا تفکر نکنید ولی در صفاتش تفکر کنید ، در صورتی که ذات خداوند عین صفات اون هست ؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت كه در آموزه هاي ديني از تفكر در ذات نهي شده و بعضا علت نهي نيز اشاره گرديده است. مثلا فرمود:«تفكّروا في آلاء الله و لا تفكّروا في الله فإنّكم لن تقدروا قدرَهُ و إذا بلغَ الكلام إلي الله فَامسَكُوا»؛(1) دربارة نعمتهاي خدا بينديشيد و در ذات خدا نينديشيد، زيرا هرگز ذاتش را درك نميكنيد، و چون سخن به ذات خدا رسد، باز ايستيد.
كافى بإسناده عن أبي بصير، قال: قال أبو جعفر، عليه السّلام:تكلّموا في خلق اللّه و لا تتكلّموا في اللّه، فإنّ الكلام في اللّه لا يزداد صاحبه الا تحيّرا.(2)
«كافى با سند خود از أبو بصير روايت مىكند كه گفت امام باقر (ع) فرمود: «از آفريدههاى خداوند سخن بگوييد و از [ذات] خدا سخن مگوييد، زيرا سخن از ذات خدا مايه سرگردانى بيش تر گوينده است.»
اين احاديث و نظائر آن (3) نمي گويد كه در ذات تفكر نكنيد و در صفات تفكر كنيد. بلكه مي گويد در اثار و خلق خدا تفكر كنيد كه لوازم و پيامدهاي صفات الهي هستند و الا درك كامل صفات الهي همانند درك كامل ذات خداوند ناممكن است و به نتيجه اي ختم نمي شود.
در عين حال گفتني است گرچه ذات خدا و صفات از نظر مصداق خارجي عين هم هستند ولي از نظر مفهومي متغاير با هم هستند و مي توان از نظر مفهومي شناخت مناسبي از صفات پيدا كرد و اين امر با عينيت صفات تعارضي ندارد.
در واقع ذات الهي در عالم ظهور و تجلي دارد و از رهگذر آن تجليات، اسما و صفات به وجود ميآيد و عالم وجود ظاهر ميشود، پس بحث از صفات با عينيت صفات با ذات منافاتي ندارد چون اين گونه بحثها درباره صفات از آن نظر كه صفات و ظهور ذات است مربوط ميشود و نه از آن نظر كه عين ذات است.(4)
پينوشتها:
1.علامه مجلسي بحار الانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، 1403 ق، ج 71، ص 231.
2. كلني، صول كافى، «كتاب توحيد»، «باب نهى عن الكلام في الكيفية»، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران 1380 ق، حديث 1، ج 1، ص 92.
3. همان، ص19.
4. رك صادقي، آموزههاي عرفاني از منظر امام علي(ع)، نشر بوستان كتاب، قم 1386ش، ص 118.
موفق باشید.