و التاسع أنه كان‌يبصر وراءه كما يبصر أمامه‌بمعنى التحفظو الإحساس في الحالتين كما تقدم‌و ذكر أشياء غير ذلك من خصائصه صلى الله عليه و آله و سلم‌حتى‌أنه أفردها بعضهم بالتصنيف في كتاب ضخم،و العلامة في محكي التذكرة ذكر منهاما يزيد على سبعين.(فمنها)أنه صلى الله عليه و آله و سلم كان إذا رغب في نكاح امرأة فإن كانت خلية وجب‌
عليها الإجابة و حرم على غيره خطبتها،و إن كانت ذات زوج وجب عليه طلاقهالينكحها،لقضية زيد.(و منها)وجوب إنكار المنكر إذا رآه و إظهاره،و مشاورة أصحابه في الأمر،
و تحريم الخط و الشعر عليه و إن اختلف في أنه كان يحسنهما أم لا،و أنه كان إذا لبس‌لامة الحرب يحرم عليه نزعها حتى يلقى عدوه و يقاتل،و أن يمد عينيه الى ما متع الله‌به الناس،و أبيح له دخول مكة بغير إحرام خلافا لأمته،و أن يأخذ الطعام و الشراب‌من المالك و إن اضطر إليهما،و تفضيل زوجاته على غيرهن،بأن جعل ثوابهن‌و عقابهن على الضعف،و جعلهن أمهات المؤمنين،و حرم أن يسألهن غيرهن شيئا إلامن وراء حجاب،و بأنه خاتم النبيين صلى الله عليه و آله و سلم،و أمته خير الأمم،و نسخ شريعته جميع‌الشرائع،و جعلها مؤبدة،و بعثته إلى الكافة،و جعل كتابه معجزا و معجزته باقيةمحفوظا أبدا،مصونا عن التبديل و التغيير،و نصر بالرعب على مسيرة شهر،و شفعه‌

لطفا مطلب بالا را توضیح دهید منظور این روایت چیه؟
منبع روایت:جلد 29 جواهر ص 128

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پرسشگر محترم رسول خدا براي اداي رسالت برگزيده شد و با توجه به وظيفه سنگين و منحصر به فردي كه از جانب خدا بر دوشش نهاده شد، حقوق و تكاليف مخصوصي داشت كه در فقه در باب "اختصاصات النبي" از اين حقوق و تكاليف مخصوص سخن مي گويند.
از جمله اين حقوق مخصوص حق داشتن بيش از 4 همسر دائم در يك زمان است در حالي كه غير پيامبر در يك زمان حق داشتن بيش از 4 همسر دائم ندارد و از اين حقوق اختصاصي اين است كه پيامبر در مورد اين همسران اختيار تمام دارد كه نزد هر كدام كه خواست برود و نوبت هر كدام را كه خواست تأخير بيندازد(1) و ... .
صاحب جواهر بعد از شمردن بعض اختصاصات پيامبر مي نويسد:
نهم از اختصاصات اين كه ايشان به اراده خدا همچنان كه پيش روي خود را مي ديد، پشت سرش هم براي او مشهود بود و بر همه جا احاطه داشت.
بعد ادامه مي دهد:
غير از اين نه موردي كه بر شمرديم ( و دلايل محكم دارند) موارد ديگري هم به عنوان اختصاصات النبي ذكر شده و حتي بعض افراد كتاب هاي ضخيمي در اين مورد نوشته اند و علامه حلي هم در كتاب تذكره بيش از 70 مورد را برشمرده است .[از اين كه صاحب جواهر اين موارد را شماره نكرده و جداگانه نياورده، معلوم مي شود آنها را صحيح و قابل اعتنا ندانسته است].
از جمله اين موارد [كه ديگران به عنوان اختصاصات النبي شمرده اند] اين كه اگر پيامبر به ازدواج با زني ميل و رغبت داشته باشد و آن زن بلامانع باشد(دختر بوده يا بيوه باشد)، بر او واجب است ميل پيامبر را رعايت كرده و به همسري ايشان درآيد و ازدواج با ديگري بر او و بر آن ديگري حرام است و اگر شوهر داشته باشد، بر همسر او واجب است او را طلاق دهد تا به همسري پيامبر درآيد. دليل اين حكم قضيه زيد است.
سؤال شما اين است: آيا صحيح است كه بگوييم اگر پيامبر به ازدواج با زني ...؟
بله پرسشگر گرامي همان طور كه شما هم برداشت كرده ايد، اين حرف درست نيست و خداوند براي پيامبرش چنين حق اختصاصي اي قرار نداده است و مستند اين افراد در اين نظر رواياتي جعلي است كه در باره قضيه زيد و زينب بافته شده است.
بنا بر آنچه از آيه قرآن -كه معتبر ترين سند است- و روايات بر مي آيد پيامبر دختر عمه اش زينب را براي پسرخوانده اش زيد بن حارثه خواستگاري كرد.
زينب از اشراف زاده هاي قريش بود و زيد غلام آزاد شده پيامبر بود و چنين ازدواجي در عرف جاهلي بسيار ناپسند بود و به هيچ وجه غلام آزاد شده با دختر اشراف زاده كفو و هم شأن به حساب نمي آمد و پيامبر براي مبارزه با اين ارزش گذاري هاي غلط زينب را براي پسرخوانده اش خواستگاري كرد در حالي كه زينب و خانواده اش منتظر بودند پيامبر او را براي خودش خواستگاري كند.
با وجود اين كه نخوت جاهلي آنها را از اجابت اين خواستگاري نهي مي كرد، ولي آنان به امر ايمان گردن نهادند و اين خواستگاري را جواب مثبت دادند.
زينب همسر زيد شد. در اين زمان خداوند به پيامبرش اطلاع داد كه با زناني ازدواج خواهد كرد و همسران او خواهند بود از جمله زينب همسر زيد هم از اينان بود.
از طرف ديگر زيد بعد از مدتي كه از زينب كام گرفت، بين آن دو اختلاف پيش آمد به گونه اي كه زيد به زينب بي رغبت شد و تصميم بر طلاق او گرفت.
او به مشورت خواهي نزد پيامبر آمد و پيامبر كه با وحي آسماني مطلع شده بود كه زينب از همسران او خواهد شد، با توجه به جو جامعه و ترس از عواقب اين امر، زيد را از طلاق زينب نهي كرد.
پيامبر مي ديد كه وقتي زيد زينب را طلاق دهد، به امر خدا بايد با زينب ازدواج كند و در جامعه اي كه پسرخوانده حكم پسر و همسرش حكم عروس دارد، اين ازدواج به شدت تقبيح خواهد شد و با استناد به آن پيامبر را زن باره و شهوت طلب معرفي خواهند كرد و بدين صورت عموم مردم را از گرايش به او باز خواهند داشت، از اين رو زيد را از طلاق نهي كرد و خداوند هم او را سرزنش كرد كه نبايد چنين ترس هاي نابجايي را بها دهد و بايد بداند كه خداوند پشتيبان اوست و بر اراده اش غالب است.
بالاخره زيد زينب را طلاق داد و بعد از تمام شدن عده اش خداوند زينب را به همسري پيامبر درآورد و با نازل كردن آيه اي اين مطلب را اعلام كرد.
به آيه مربوط به اين واقعه دقت كنيد:
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِكْ عَلَيْكَ زَوْجَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‏ في‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناكَها لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً (2)
(به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيز به او نعمت داده بودى [به فرزند خوانده‏ات «زيد»] مى‏گفتى: «همسرت را نگاه‏دار و از خدا بپرهيز!» (و پيوسته اين امر را تكرار مى‏كردى) و در دل چيزى را پنهان مى‏داشتى كه خداوند آن را آشكار مى‏كند و از مردم مى‏ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى! هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده‏هايشان- هنگامى كه طلاق گيرند- نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود).
اين آيه صراحت دارد كه رسول هنگام نهي زيد از طلاق مطلبي را در نفس خود پنهان مي كرده كه خدا بعد آن را آشكار كرده است. (ُخْفي‏ في‏ نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ) و اين پنهان كردن هم از ترس مردم بر امر رسالت بوده است. تنها چيزي كه خدا آشكار كرده، همسري زينب با پيامبر بوده، پس اين بوده چيزي كه پيامبر از ترس مردم بر رسالت مخفي مي كرده است نه عشق به زينب و ... .
اين آيه صراحت دارد كه زيد بعد از اين كه از زينب كام گرفت و ديگر در او رغبت و حاجتي نداشت، او را طلاق داد(فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً ) نه اين كه زيد به زينب علاقه داشت و براي رسيدن پيامبر به عشقش، او را طلاق داده باشد!
آيه صراحت دارد كه اين ازدواج از جانب خدا و به صورت تكليف بر پيامبر صورت گرفته (زَوَّجْناكَها) آن هم براي اين كه مشكلي از جامعه اسلامي حل كند و مسلمانان از ازدواج با همسران پسر خوانده هاي خود اگر از جانب پسرانشان بعد از كاميابي و بي حاجت شدن بدآنها، طلاق داده شدند، ممنوع نباشند.(لِكَيْ لا يَكُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً )
اينها صراحت هاي قرآن است و معلوم مي شود كه اصلا صحبت از عشق و دلدادگي رسول به زينب و جا خالي كردن زيد براي او نيست. ولي متاسفانه دشمنان پيامبر بعد از اين واقعه به جعل روايت و داستان سرايي پرداختند و مثلث عشقي از زيد و زينب و پيامبر تشكيل دادند كه زيد به خاطر پيامبر از عشق خود دست مي كشد و بعضي هم با مسامحه و بي دقتي اين اباطيل را پذيرفتند و آن را به عنوان اختصاص النبي ذكر كردند. بدون اينكه متوجه شوند، دارند ساحت پيامبر خدا را لكه دار مي سازند.
براي اطلاع كامل از اين جريان علاوه بر تفاسير ذيل آيه مورد نظر به مقاله:"پيامبر، زيد، زينب" از احمد حيدري در لينك زير مراجعه كنيد:
http://www.daftarmags.ir/Journal/Text/PayamZan/Article/index.aspx?Articl...
پي نوشت ها:
1. احزاب(33) آيه 51.
2. همان، آيه 37.
موفق باشید.