با توجه به اينكه دختر از پسر ضعيفتر است و شايد سر كار هم نتواند برود چرا پسر بايد دو برابر ارث ببرد بعضي ميگويند چون پسر بايد خرج خانواده اش را بدهد ولي دختر نه حال اگر پسر و دختري نتوانستند ازدواج كنند تا خرج خانواده بدهند در اين صورت پسر كه توانايي بيشتري دارد و ميتواند كار كند بايد ارث بيشتري ببرد و دختر ضعيف كه هيچ پناه و سرمايه اي جز همان ارث ندارد بايد نصف ارث ببرد- و همچنين در مورد زن و شوهر كه شوهر نصف مال زن را ارث ميبرد ولي زن بي پناه تنها 1/8 از مال شوهر را ارث ميبرد و پدر و مادر فرد كه گاهي مقدار ارثشان از بچه هاي مرحوم هم بيشتر است- وقتي احكام ارث در رساله را خواندم بسيار ناراحت شدم كه چرا خدا مرد را بر زن برتري داده است؟ در اين صورت ادم يا به عدالت خدا شك ميكند يا به عدم صحت احكام و منابعي كه اين احكام از آن استخراج شده است- آيا جواب قانع كننده اي براي اين قوانين وجود دارد؟؟؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از نظر اسلام، ارث نوعي انتقال منطقي ثروت هاي نسل پيشين به نسل هاي بعدي است كه ضابطه و قانون خاص و دقيقي را براي خود دارد؛ در واقع اسلام داراي نظام اقتصادي است كه بررسي عادلانه يا ظالمانه بودن آن، زماني نتيجه صحيح مي دهد كه كليت و مجموعه آن نظام با هم ملاحظه شود. جزئي نگري و بريدن يك حكم از كل مجموعه و بررسي مجرد آن، قطعا نتيجه صحيح به بار نخواهد آورد؛ مثلا حكم ارث بايد در مجموعه حقوق و احكام اقتصادي - كه بعضي به سود و بعضي به ضرر زن است- مورد توجه قرار گيرد، نه به صورت مجرد و جدا از بقيه.
اينك با توجه به اين اصل كلي به بررسي ارث مي پردازيم:
در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن كريم، محروميت زنان از ارث ميان همه اقوام و ملل بشري در سطح دنيا وجود داشت و معمولا زن به هيچ يك از عناوين همسر، مادر، دختر و يا خواهر ارث نمي‌برد. در دوران جاهلي نه تنها به زن ارث نمي‌دادند، بلكه او را همانند ديگر اموال متوفي، به ارث مي‌بردند. اين قانون جاهلي به وسيله قرآن كريم منسوخ شد. (1)اسلام در زمينه ارث، انقلاب به وجود آورد به طور روشن و شفاف در عناوين مختلف به زنان حق ارث عطا كرده تمام قوانين ظالمانه دوران جاهليت را كه بر پايه اعتقادات و آداب و رسوم قبيله اي بود، منسوخ نمود و فرمود:
« مردان را از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان به جاي مي گذارند، بهره اي است. زنان را [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان به جاي مي گذارند، بهره اي است؛ چه كم باشد يا فراوان و اين بهره اي قطعي و واجب شده است.(2)
اما در اين تقسيم بندي ضابطه معيني رعايت شده كه به دليل عدم دقت كافي و يك سويه نگري، از دير باز اين ضابطه حقوقي محل ايراد بوده، به خصوص در باره آيه تقسيم ارث (3) كه سهم پسر را دو برابر سهم دختر دانسته و يا سهم شوهر را دو برابر سهم زن اعلام كرده است تا جايي كه از گذشته همين امر مورد پرسش بوده و ابن ابي العوجاء از شبهه پردازان زمان امام صادق(ع) مي گفت:
چرا بايد زن ضعيف و بيچاره يك سهم ببرد و مرد دو سهم؟(4)
براي اين كه به راز تفاوت حقوقي ارث بهتر پي ببريم ، در چند نكته بايد دقت كنيم:
1. ارث بر مبناي خويشاوندي نسبي(رَحِم) و سببي(ازدواج) است. در مبناي رَحِم- كه اصلي ترين و فراگيرترين مبناي ارث است-زن و مرد هر دو سهيمند ؛ مثلا پدر و مادر، دختر و پسر يا دايي و خاله و...هر دو با هم در يك طبقه جاي مي گيرند و ارث مي برند. اين گونه نيست كه مادر ارث نبرد و پدر ببرد يا پسر ارث ببرد و دختر نبرد.
2. در مبناي رَحِم و قرابت نسبي، خويشاوندان همه در يك رتبه نيستند، بلكه آنان كه به متوفي نزديك ترند، خواه زن باشند يا مرد،اولويت دارند؛ مثلا پدر و مادر و دختر و پسر متوفي نزديك ترين افراد به اويند. با وجود آنان، ديگران كه خويشاوندان دورترند، از متوفي ارث نمي برند. بنا بر اين اگر متوفي يك دختر داشته باشد و چند برادر، ارث را دختر مي برد و به برادر ها چيزي نمي رسد. پس در اين مبنا هم جنسيت دخالتي ندارد.
3. از مباني مهم ارث، رعايت سود و زيان( غنم و غرم) است كه كاملا عقلاني و عادلانه است. مرد داراي مسئوليت هاي اقتصادي متعددي است كه زن از آن ها معاف است، بلكه بعضي از آنان در قبال زن مي باشد ؛ مثلا مرد بايد مهريه و نفقه به همسرش بدهد، نفقه فرزندان را بپردازد. در پرداخت ديه قتل خطايي مردان خاندان بايد شركت كند. زن علاوه بر اين كه از پرداخت همه اين ها به عنوان تكليف معاف است،نفقه و مهريه هم مي گيرد؛ پس لازم است اين بار سنگين كه بر عهده مرد گذاشته شده با اختصاص فايده اي به او، جبران گردد. (5)
روشن است كه در اين امر ازدواج كردن يا نكردن فرزندان متوفي هم تاثير چنداني ندارد ، چون به هر حال و بر اساس روال طبيعي اين فرزندان دختر و پسر در آينده ازدواج خواهند كرد و يكي تحت تكفل همسر خود در مي آيد و ديگر بايد همسر خود را تحت تكفل قرار دهد و هزينه او را بپردازد .
به علاوه تا قبل از زمان ازدواج هم وضعيت هزينه هاي دختر و پسر متفاوت است ، زيرا اگر كودك باشند به طور طبيعي يكي از والدين يا جد پدري موظف به پرداخت هزينه هاي آنان هستند و اموالي كه به ارث بردند تا زمان بلوغشان مصرف نمي شود ، و اگر هم به سن تكليف رسيده اند ، به طور طبيعي و متعارف پسران خانواده هزينه مادر و خواهران خود را تامين مي كنند و نقش نان آوري را بر دوش مي كشند .
البته ممكن است در مواردي زناني مستقل باشند كه به دلائلي زمينه ازدواج براي ان ها فراهم نشود و تنها منبع مخارج آن ها ، همان ماترك و سهم الارث آنها باشد كه در اين صورت طبيعي است كه نياز ايشان به ارث زياد است ، اما به هر حال قواعد و قوانين همواره بر اساس وضعيت اغلب افراد تنظيم مي شود و نه بر اساس موارد خاص .
به علاوه حتي در همين فرض هم نمي توان امكان كسب درآمد زن براي زندگي مختصر خود را منتفي دانست و در مجموع نمي توان گفت نيازهاي همين دختر در همين شرايط به يقين بيشتر از پسر خانواده است زيرا پسر علي القاعده با فرض ازدواج نياز بيشتري به سهم الارث خود دارد تا تامين مخارج ازدواج و هزينه هاي يك خانواده مستقل را علاوه بر درآمد خود بر دوش كشد .
4. در بحث ارث زنان از شوهران مرحومشان هم اين ضابطه يك هشتم قابل قبول و منطقي است. زيرا زن در وقت وفات شوهر مهريه خود را پيش از هر چيز و به عنوان بدهي از اموال شوهر مي گيرد ؛ به علاوه آنكه با فرض وجود فرزندان متعدد سهو زن مساوي يا حتي بيشتر از سهم هريك از فرزندان مي گردد و همچنين وضعيت زن بيوه از دو حال خارج نيست؛ يا بعد ازفوت شوهرش دوباره ازدواج مي كند كه نفقه و هزينه هاي او بر عهده شوهر جديد است و هزينه خاصي ندارد و يا ازدواج نمي كند .
در اين فرض هم يا دارايي هاي او و حق الارث او براي زندگي او كفايت مي كند كه مساله روشن است و اگر كفايت نمي كند واجب النفقه فرزندان خود است و بر فرزندانش واجب است كه نفقه او را بپردارند ؛ پس در هرحال وضعيت تعيين شده براي زن مناسب حال او بوده و ظلم در حق او نيست .
5. البته باز هم تاكيد مي كنيم كه همه قوانين بر اساس ضوابط كلي و غالبي تدوين مي شوند و احتمال دارد در مواردي بر فرد يا افرادي در نتيجه يك قانون فشارهايي وارد بيايد ؛ در اين صورت بايد از راهكارهاي جانبي و فرعي براي جلوگيري يا جبران اين نقص بهره برد كه اسلام نيز همين امر را مد نظر قرار داده است .
مثلا ميت قبل از مرگ خود بخشي ازاموالش را به همسر يا دختر خود مي بخشد و به نام او مي كند تا جداي از ارث به او برسد - امري كه امروزه در جامعه ما رواج هم دارد - و يا ميت وصيت مي كند كه بخشي از اموال او به همسر يا برخي از فرزندانش برسد كه وصيت فرد در يك سوم از اموالش نافذ است ؛ در نتيجه همسر مي تواند دارايي قابل توجه و اطمينان بخشي را براي ادامه زندگي داشته باشد .
پي‌نوشت‌ها:
1. نساء(4) آيه 19.
2. همان،آيه7.
3. نساء(4)آيه11.
4. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه ،انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 ه.ق، ج 4، ص 351.
5. امام صادق(ع) در پاسخ به شبهه ابن ابي العوجاء به همين موارد استدلال مي كند.
موفق باشید.