این جا رو دفت کنید و ببینید واقئیت اره یا نه.....
غلط های املایی و انشایی در قرآن: علی دشتی

با آن که گروهی از متفکران و مفسران قرآن در جامعه عرب، از جمله «ابراهیم نظام» صریحا و بدون پرده پوشی، اذعان می کنند، که لفظ، گویش، و جمله بندی قرآن دارای بیش از یکسد غلط دستوری و املایی است، از اینرو، نمی توان آنرا یک معجزه شمرد، اما، بسیاری از کسان، هنوز با تعصب و خشک اندیشی، حاضر به پذیرش این که قرآن، ساخته و پرورده ذهن محمد بن عبدالله، پیامبر اعراب است، نیستند.

ابراهیم نظام می نویسد که قرآن نه تنها معجزه و کاملترین کتاب در فرهنگ و زبان عرب نیست، بلکه وی با صراحت هشدار می دهد که می توان نمونه های بهتر، کاملتر، و بدون عیب و نقص تری از آنچه در قرآن آمده نیز، نوشت و ارائه نمود. تمام دلیل و برهان غیر منطقی مخالفان «ابراهیم نظام» از جمله افرادی چون «عبدالقادر بغدادی» این است که ما کاری به غلطهای انشایی و املایی قرآن نداریم، همین که در خود قرآن آمده که : «اگر انس و جن جمع بشوند و بخواهند کتابی مانند قرآن بیاورند، قادر نخواهند بود»، دهان همه را می خواهند ببندند

ترکیب های نامأنوس، و نارسا، و غیر زیادی، بهمراه کلمه های و جمله های ناقص و گاه ناقض و نیازمند تفسیر، واژه های بیگانه با فرهنگ عرب، و یا بکارگیری نادرست واژه های مؤنث و مذکر در قرآن، و همچنین ارجاع ضمایر نادرست به گوینده (الله)، گاه باعث دور افتادن معانی و بیربط بودن آنها، حکایت دارد. برای نمونه؛ در زبان عربی، واژه «یا ایهاالمدثر» نادرست است، و بایست «یا ایهاالمتدثر» باشد،و آشکار نیست که این اشتباه و غلط املایی و انشانی، از کجا ناشی شده است؟

و یا در سوره دیگری واژه «ایهالمنزل» به صورت «ایهالمزمل» چاپ و نوشته شده است که دارای معنی بکلی جدا و بیربطی با جمله است

در سوره «نساء» (زن) آیه 16 چنین آمده است:

لکن راسخون فی العالم و المؤمنون.. والمقیمین الصلاة و المؤتون الزکاة... که عبارت «مقیمین الصلاة» بایستی همانند راسخون و والمؤمنون و المؤتون جمع بسته می شد، (ضمیر سوم شخص جمع و مذکر) اما بصورت جمع بسته مؤنث آورده شده است.

در سوره «حجرات» (قلوه سنگ ها) آیه 9 آمده است:

و ان طائفتان من المؤمنین اقتتلوا..... و در این عبارت، چون فاعل جمله کلمه «طائفتان» است بر حسب دستور در زبان عربی فعل بایستی «اقتتلتتا» باشد تا با فاعل مطابقت بکند، اما می بینیم که فاعل، ضمیر سوم شخص جمع است اما فعل، سوم شخص مفرد...

آیه 177 سوره «بقرة» (گوساله) آمده است:

لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق و المغرب و لکن البر من آمن بالله و الیوم الآخر... یعنی خوبی و نیکی در این نیست که روزی به مشرق آورند یا مغرب، خوبی «کسی» است که ایمان بخدا و روز بازپسین آورد... همانگونه که می بینیم این جمله نیز ناقص است... درواقع الله باید اینگونه می گفت:.... خوبی روی آوردن به مشرق یا مغرب نیست، بلکه خوبی آنست که شخص به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد...

در آیه 63 سوره «طة» آمده است

ان هذان لساحران... در صورتی که اسم بعد از کلمه «آن» باید بصورت نصب باشد و «هذین» نوشته و خوانده شود نه «هذان»... تاریخ نویسان نوشته اند که «عثمان» و «عایشه» آنرا با «هذین» می خواندند ....

در سوره «نور» آمده است:... لاتکرهو افتیاکم علی الغاء ان اردن تحصناً لتبتغوا عرض الحیات الدنیا و من یکزههن فان الله من بعد اکراههن غفور رحیم... یعنی دختران خود را برای تحصیل مال و دارایی به زنا مجبور نکنید. کسی که آنها را مجبور کند پش از مجبور کردن آنها خداوند آمرزنده و بخشنده است...

همان گونه که دیده می شود در اینجا یک غلط انشایی بزرگی بچشم می خورد: آیا خداوند به بزهکاران و آنهایی که دخترانشان را به زنا می فروشند، بخشنده و مهربان است و یا به دخترانی که به زنا فروخته شدند!؟ پر واضح است که منظور محمد، نهی یک کار زشت بوده است اما، چرا اگر قرآن کلام «خدا»ست و باید بی عیب و نقص باشد، چنین نادرستی فاحشی در آن دیده می شود؟

همانطور که نوشتم، بیش از یکسد مورد نادرستی انشایی و املایی در قرآن دیده می شود و باید یادآوری کنم که نویسنده روشنفکر و متفکر بزرگ عرب «ابوالعلاء معری» با شهامت اعلام کرده بود که نوشته های او بمراتب زیباتر، روانتر، بی نقص تر و کاملتر از قرآن است....
گردآوری از کتاب 23 سال نوشته علی دشتی.
سوال2:در متن فوق آمده که خود مسلمانان و علمای مسلمان می گویند که:ما کاری به غلطهای انشایی و املایی قرآن نداریم، همین که در خود قرآن آمده که : «اگر انس و جن جمع بشوند و بخواهند کتابی مانند قرآن بیاورند، قادر نخواهند بود»، دهان همه را می خواهند ببندند.
آیا اعتقاد ما هم به معجزه بودن قران باید همین گونه باشد که بگوییم:ما کاری نداریم قرآن غلط داره یا نه چون خدا گفته معجزست پس معجزست؟

پاسخ به شبهات متعدد کتاب های بیست و سه سال علی دشتی از عهده یک جواب خارج است؛ این کتاب توسط اندیشمندان دینی مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته، مثلا نقدی توسط آیت الله جعفر سبحانی در کتابی با نام «راز رسالت بزرگ»قبل از انقلاب نگاشته شده که در سال های اخیر توسط انتشارات امام صادق (ع) تجدید چاپ شده است.
نقد دیگری هم توسط آقای حسینی طباطبایی به نام «خیانت در گزارش تاریخ ، نقد کتاب 23 سال أقای علی دشتی» نوشته شده که می توانید از کتابفروشی های معتبر تهیه کنید. در ضمن لینک دانلود این کتاب در سه بخش ارائه می شود:
http://www.4shared.com/file/81529174/3a8327c4/Jeld1.html?dirPwdVerified=...
اما پاسخ اجمالی : وقتی کسی مدعی می شود پیامبر است و برای نشان دادن ارتباط خود با عالم غیب و خدا، آیت ارائه می دهد، با این آیت می خواهد بگوید من چون مرتبط با قادر مطلق هستم به قدرت، خواست، اذن و اراده او کاری انجام می دهم که هیچ جن و بشری به تنهایی یا با کمک گرفتن از دیگران نمی تواند مانند آن را انجام دهد و اگر ارتباط من با غیب و پیامبری ام را قبول ندارید و آیتی که ارائه کرده ام را کاری بشری می دانید، مانند آن را بیاورید و ارائه دهید. که اگر منصف های جامعه، مانندی آن را پذیرفتند، به طور طبیعی ادعای من بخواهم یا نخواهم باطل می شود و تاثیر گذاری خود را از دست می دهد.
موسایی مدعی نبوت می شود و به عنوان آیت و نشانه نبوتش ، عصای خود را اژدها می کند و اعلام می کند این نشانه نبوت من ؛ اگر قبول ندارید. مانند آن را بیاورید. آنها هم می گویند این که چیز عجیببی نیست ما هم مانند این و بهتر و عجیب تر از این را ارائه می دهیم و طرفین روز عیدی یک مکان وسیع را برای همانند آوردن و هماوردی تعیین می کنند و در آن روز ساحرانی که زبدگان و توانمندان آن جامعه بوده و کار موسی را سحر می پنداشتند ، هر چه در توان دارند ارائه می دهند ولی عصای موسی اژدهایی می شود و همه بافته های آنها را می بلعد به طوری که خود این ساحران و زبدگان جامعه با وجود اختناق و سرکوب و مرگ ، اعتراف می کنند که این سحر نیست و آیت خدایی است و همین طور عیسی و دیگر پیامبران.
در ادامه این سلسله ، پیامبر اسلام کتابی به عنوان آیت ارائه می دهد ؛ کتابی که مالامال از معارف است و ادبیاتش ، رسایی و گیرایی اش ، اخبار غیبی اش و ... همه نشانه خدایی و غیر بشری بودنش است و اعلام می کند این آیت خدایی است و اگر آن را بشری می دانید ، مانند آن (و نه الزاما بهتر ) را بیاورید.
می گوید نظّام ادعا کرده که این کتاب نه تنها کاملترین کتاب در فرهنگ ادب نیست ( و لابد کامل تر هایی وجود دارد) ، بلکه می توان نمونه های بهتر و... ، آورد.
خوب ، این که ادعا است ؛ این گوی و این میدان !
آیا قبل از نظام آورده اند و وجود داشته و او می شناخته است؟ اگر جواب مثبت است ، آن کدام کتاب است؟ بگوید تا ما از سخن دانان منصف جویا شویم که آیا بهتر از قرآن است؟
اگر خودش آورده ، کدام است ؟ اگر بعد از او آورده اند ، کدام است؟
آیا با ادعا می توان حقی را باطل یا باطلی را حق کرد؟
مخاطب قرآن که فقط مسلمان ها و طرفدارانش نیستند ، بلکه همه بشر است چه آنها که قرآن را به عنوان کتاب خدا قبول دارند و چه آنها که آن را دروغ می دانند و برای دفاع از دین و عقیده خود که قرآن آن را باطل اعلام کرده ، در صدد ابطال قرآن و اثبات دین خود هستند. نظّام یا غیر نظّام بهتر از قرآن بیاورد و به آنها ارائه دهد و با گرفتن تایید از آنها ، محبوب آنها شود و با سرمایه آنها ، آن را منتشر نماید و قرآن را باطل کند و به مخالفان قرآن خدمت کند.
گفته است : «ابوالعلاء معری» با شهامت اعلام کرده بود که نوشته های او بمراتب زیباتر، روانتر، بی نقص تر و کاملتر از قرآن است؛
ضرب المثلی است که همه عاقلان آن را قبول دارند: "مشک آن است که ببوید نه آن که عطار بگوید."
این که ابوالعلاء نوشته های خود را بسیار بهتر از قرآن بداند که عجیب نیست زیرا هر انسان خودبین و متکبری خود و آثار خود را برترین می داند. مهم این است که دیگران و آدم های بی طرف و منصف این برتری را تایید کنند. شما چند نفر منصف زبانشناس معرفی کنید که ادعای او را تایید کرده باشند. نمونه هایی از نوشته های او که بهتر از قرآن است را ارائه دهند و معرفی کنند و به دنیا عرضه کنند تا همه بفهمند که فردی یافت شده که بهتر از قرآن سخن می گوید.
برای خدمت به حق و انسانیت این کار را بکنند و تایید طرفداران حق را در دنیا بگیرند و بساط پیامبری دروغین را جمع کنند و جزو خادمان به بشر شوند!
بسم الله ،این گوی و این میدان.
مدعی شده قرآن پر از "ترکیب های نامأنوس و نارسا، کلمه ها و جمله های ناقص و گاه ناقض و نیازمند تفسیر، واژه های بیگانه با فرهنگ عرب " است.
این ترکیب های نامآنوس و نارسا و ناقص و ناقض و بیگانه با فرهنگ عرب را ردیف کنند و به مخالفان منصف و زبانشناس ارائه دهند و بر کم ارزشی یا بی ارزش بودن قرآن تایید بگیرند و منتشر کنند تا خیل روآوران به قرآن را منصرف سازند.
اگر این گونه بود که در این 14 قرن بارها و بارها ریشه اسلام را درآورده بودند . گیریم عرب جاهلی از روی جهل به اسلام گرویده و گول خورده ، چرا این بی ارزشی را روشن نمی کنند تا بشر متمدن شیفته قرآن نشود؟
اما غلط های املایی و رسم الخطی قرآن:
قبل از این که به چند نمونه جواب دهیم توضیحی لازم است.
بشر ابتدا مفاهیم مورد نظر خود را با صداها به دیگران منتقل می کرد که مجموعه این صداها همان گفتار است و بعد به انتقال مفاهیم از طریق نوشتار رو آورد و خط را اختراع نمود. خط هم از شکل ابتدایی تصویری شروع شد و تکامل یافت تا به صورت امروزی با الف بای منظم و اصول دستوری مشخص در آمد. صداها و تصویر و خط برای انتقال مفهوم های مشخص و معین هستند که در عین ثابت بودن مفهوم و معنای مورد نظر ، می توانند مختلف باشند.
مثلا مفهوم مار یک چیز است و کلام و صوت و نوشته و رسم الخطی که این مفهوم را به ذهن برساند، می تواند مختلف باشد.
بشر ابتدایی با در آوردن صداهای خاص منظور خود را منتقل کرد و کم کم زبان و کلمه ها و واژه های ابتدایی وضع شد. و تکامل یافت و بعد به انتقال مفاهیم از طریق نوشتن توجه کرد و زبان های مختلف نوشتاری و الف باهای مختلف در نقاط گوناگون جهان پیدا شد که ریشه در یکدیگر داشتند یا از هم وام گرفته بودند و...
زبان عربی هم در گفتار و نوشتار از این قاعده مستثنا نیست و داستان خاص خود را دارد؛ ولی در هرحال این داستان به قرآن که گفتاری نازل شد و به گوش مردم رسید و در قلبشان حک شد و به ثبت آن با رسم الخط ابتدایی موجود پرداختند و بعد ها این رسم الخط تکامل یافت تا به صورت امروزی در آمد ، ضربه نمی زند.
قرآن به خط و نوشته نازل نشد. بلکه شفاهی و شنیداری نازل شد و عرب ها قرآن را از زبان پیامبر شنیدند و آن را فهمیدند و به نسل های بعد به طور شفاهی و با استفاده از خط ابتدایی عربی منتقل کردند و بعد ها که خط کامل شد، قرآن ترجمه نشد تا در این ترجمه ، اشتباه و خطا رخ دهد یا قدرت سیاسی حاکم اعمال نفوذ نماید. بلکه همان الفاظی که شنیده بودند در قالب رسم الخط اصلاح شده نوشتند. بنا بر این بر فرض که در رسم الخط قرآن غلط املایی باشد، به وحیانیت و خدایی بودن قرآن ضربه نمی زند. زیرا شکل کتابتی قرآن را مسلمانان و عرب ها با نوشتن قرآنی که از رسول خدا شنیده بودند، به وجود آوردند و اگر غلطی املایی و رسم الخطی باشد، به آنها منسوب است نه به خدا یا پیامبر.
پیامبر اسلام به امر خدا ایجاد کننده خط عربی نیست تا بگوییم غلط املایی داشته است. بلکه ایشان آیات وحی را که بر قلب او حک می شد، بر مردم می خواند و مردم آیات وحی را از راه گوش شنیدند و به حافظه و قلب خود سپردند یا با نوشتاری که بلد بودند که هزاران نقص و ایراد داشت، ثبت کردند. البته بعد ها نوشتار را تکمیل کردند. اما مفاهیم ثابت بود و در مفاهیم تصرف نکردند. بلکه در انتقال مفاهیم تصرف کردند و شکل انتقال را بهتر و آسانتر نمودند.
اما بعض موارد، که گفته اید:
"در زبان عربی، واژه «یا ایهاالمدثر» نادرست است، و بایست «یا ایهاالمتدثر» باشد، و آشکار نیست که این اشتباه و غلط املایی و انشانی، از کجا ناشی شده است؟"
بله همان طور که نوشته اید اصل "المدّثّر"و "المزّمّل" المتدثّر و المتزمّل بوده است و در عربی وقتی دو حرف که مخرج آنها نزدیک به هم است در کلمه پشت سر هم قرار گیرند، حرف اول در دوم ادغام می شود و بنا بر این قاعده: المتزمّل و المتدثّر می شود "المزّمّل و المدّثّر". حالا نمی دانیم کسی که از این قاعده متداول عربی خبر ندارد، چگونه این را غلط شمرده است.
گفته اید: "در سوره دیگری واژه «ایهالمنزل» به صورت «ایهالمزمل» چاپ و نوشته شده است که دارای معنی بکلی جدا و بیربطی است."
معلوم نیست که ایشان طبق کدام سند مدعی شده که عبارت "ایها المزّمّل" ؛ "ایها المنزّل" بوده است؟ "تزمّل" به معنای به خود پیچاندن لباس است و معمولا افراد در حال عادی برای استراحت ملافه ای به خود می پیچند تا استراحت کنند یا در حالت ترس، اضطراب و امثال آن که حالت تب و لرزی می گیرند، لباس خود و روپوشی را به خود می پیچند تا ساعتی بیاسایند و آرامش کسب کنند.
این که در این آیات پیامبر را "المزمل" نامیده یا از این جهت است که هنگام نزول این آیات ، پیامبر لباس و ملافه ای بر خود پیچیده تا استراحت کند و خدا او را به قیام و نماز و شب زنده داری امر می کند تا آمادگی لازم برای تلقی و گرفتن وحی پیدا کند یا ایشان مورد آزار و تحقیر و زخم زبان قرار گرفته و مکدر شده و به خانه آمده و ملافه ای بر خود پیچیده و گوشه ای دراز کشیده تا آرامش کسب کند و خدا ایشان را به صبر و تحمل زخم زبان ها و نماز فرامی خواند تا ظرفیت روحی برای گرفتن وحی و انجام رسالت پیدا کند و با توجه به مضمون آیات احتمال دوم قوی تر است. زیرا در ادامه آیات آمده:
وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما يَقُولُونَ وَ اهْجُرْهُمْ هَجْراً جَميلاً وَ ذَرْني‏ وَ الْمُكَذِّبينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَ مَهِّلْهُمْ قَليلا (1)
(يا محمد) به سخنان تلخ و ناگوار مشركين صبر كن و به وجه نيكو آنها را ترك نموده دورى كن (به خواهش نفس مشركين تابع نشده قلبا آنها را ترك نما ليكن به ظاهر به حسن خلق با آنها رفتار كرده و از مقابله به مثل صرف نظر و اذيت آنها را عوض نده و اغماض بكن. (يا محمد) كار تكذيب كنندگان صاحب ثروت را (رؤساى قريش را) به من واگذار اندك زمانى (تا روز بدر) به آنها مهلت بده، من شخصا به آنها مكافات خواهم كرد.
نوشته اید: "در سوره «نساء» (زن) آیه 16 چنین آمده است: لکن الراسخون فی العلم و المؤمنون.. والمقیمین الصلاة و المؤتون الزکاة... که عبارت «المقیمین الصلاة» بایستی همانند راسخون و والمؤمنون و المؤتون جمع بسته می شد، (ضمیر سوم شخص جمع و مذکر). اما بصورت جمع بسته مؤنث آورده شده است."
اولا "المقیمین" جمع مذکر است مانند مواردی که ذکر کرده اید جز این که آنها از لحاظ ادبیات عرب حالت رفعی و فاعلی دارند و این حالت نصبی و مفعولی و به نظر ایراد گیرندگان این هم باید مانند آنها حالت رفعی داشته باشد. یعنی "المقیمون الصلاه" باشد.
از این تفنن های عبارتی و تغییر سیاق ها در قرآن فراوان است که افرادی که وجه این تغییر سیاقها را نمی دانند، آنها را غلط املایی گمان می کنند.
در مورد این جمله گفته شده:
خداوند می خواهد بفرماید که راسخان در علم به وحی نازل بر تو و وحی نازل بر انبیای قبل از تو ایمان دارند بعد در صدد معرفی انبیاء یا راسخان در علم بر می آید به وصفی که مهمترین وصف آنان است. یعنی "اقامه نماز" و در اینجا یک فعل "اخص" یا "اعنی " در تقدیر است و "المقیمین الصلاه" مفعول آن فعل مقدر است و خدا با این ذکر خاص نماز ، به اهمیت آن اشاره کرده و خود این اختصاص به ذکر ، فلسفه این تغییر سیاق است. (2)
بقیه موارد را اگر در این جواب بخواهیم توضیح دهیم ، طولانی می شود و شما را برای دیدن بقیه جواب ها به کتاب هایی که در اول گفتیم و به سایت "پاسخگو دات کام = pasokhgoo.com" ارجاع می دهیم و باز هم یادآوری می کنیم که قرآن شفاهی و گفتاری نازل شده و نوشتار قرآن از عرب ها است که طبق خط خود نوشته اند و این خط در ابتدا نواقص فراوان داشته و در مرور زمان تکامل یافته است .
پی نوشت ها:
1. مزمل ( 73) آیه 10-11.
2. شیخ طوسی، تبیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج3، ص 375.