ایشان با استناد به این خطبه می گویند زن ناقص است از ایمان تنها نیمی بهره برده اند .
چرا در ایران زن قاضی نیست و شما زن را به عنوان یک موجود کامل قبول ندارید و او را ضعیف و ناقص العقل می دانید و از ارث و دیه کامل او را بهره مند نمی سازید.

در مورد روایت فوق که در نهج البلاغه آمده :
برخی در سند و انتساب خطبه 80 یا روایت "نقصان عقل زنان" به ا مام علی، تردید جدی به خرج داده و گفته‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیاری از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است.(1)
اما به نظر می رسد این قضاوت عجولانه است زیرا:
1. این خطبه و کلمات امام علی در زمینه نقصان عقل و ایمان زنان، در بیانات رسول خدا سابقه داشته و با بیانات امامان دیگر تایید شده است (2) از این رو باید در فهم معنا و مفهوم آن ها دقت کرد و بررسی نمود که آیا معنای صحیحی که با قرآن و اصول و مبانی قرآنی و روایی منافات نداشته باشد،برای آن می توان یافت؟
2. اصولا آیا این حدیث و احادیث مشابه آن مذمت است یا بیان واقعیت است ؟
3. آیا این نقصان ،عیب است یا عیب نبوده و لازمه خلقت زن است و وجود نقصان در سامان یابی زندگی انسان لازم و مفید است. زنان در جنبه های دیگری بر مردان فزونی دارند و مردان که در این جنبه ها فزونی دارند، در جنبه های دیگر نقصان داشته و در مجموع هر کدام از جنس زن و مرد نقصان هایی داشته، راه رسیدن به کمال و رفع نقصان، در کنار هم قرار گرفتن آن دو است. بدین گونه طبیعت آن ها را ناقص و محتاج به هم آفریده تا ازدواج کنند و با پیوند زناشویی، نقص هم را برطرف نموده و لباس و پوشاننده عیب همدیگر شوند؟
خداوند حکیم در خلقت جهان، موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنی هر موجودی را به تناسب موقعیت و مسئولیتی که باید عهده‏دار آن باشد، آفریده ، مثلاً چشم را ظریف، اما استخوان‏های اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوی به تناسب با وظیفه‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمی واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به سیستم اندام واره‏ای چون بدن است، حال در سیستم اندام واره بزرگ تری به نام اجتماع بشری نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است.
در نظام آفرینش برای هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏های تکوینی ویژه‏ای در نظر گرفته شده ،خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، ویژگی ها و قوت و ضعف هایی در خلقت هر یک لحاظ کرده . به همین جهت است که خصوصیات روانی و جسمی زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفی را برعهده دارد، خداوند خصوصیات روحی و عاطفی و توان جسمانیش را در راستای آن آفریده است. برای مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانی و جسمی او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدی نیست. امام علی‏علیه‏السلام در خطبه مذکور می‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرنیه را داشتن خطا است . برعکس از جنس نرنیه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جای خویش نیکوست
در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی کاستن زنان.
تفاوت های طبیعی زن و مرد و این نقصان و ضعف تدبیر و حسابگری عقلانی که در زن در قیاس با مرد وجود دارد، جهت حسن و متناسب با وظایف طبیعی اوست و عیب و ایراد نیست.
عیب و ایراد در نادیده گرفتن این واقعیت می باشد. بنا بر این:
اولاً این سخن در پی بیان یک قضیه موجبه کلیه‏ای که استثنا نداشته باشد، نیست. نه تمامی مردان از نظر عقل بر تمامی زنان برتری دارند و نه نقص عقل در انحصار زن و کمال عقل در انحصار مرد است، بلکه این سخن درصدد بیان یک واقعیت است و آن این که: وجه غالب در کنش‏های مردان، رفتارهای حسابگرانه و وجه غالب در کنش‏های زنان رفتارهای مهرانگیز و عاطفی و احساسی است.
دوم: هر یک از این دو نیروی عاطفه و عقل حسابگرانه در جای خویش نیکو، پسندیده و ضروری است. قوت هر یک از این دو در یک فرد نه دلیل بر خوبی او است و نه دلیل بر بدی. نیز ضعف هر یک از این دو نه دلیل بر خوبی و نه دلیل بر بدی او است. در واقع قوت و ضعف این دو در دو جنس نرنیه و مادنیه نوعی تقسیم کار و تقسیم وظایف و مسؤولیت‏های تکوین و طبیعی است. به هیچ وجه مرد نمی‏تواند از عهده وظایف مهرانگیز و عاطفی زن برآید و برعکس، زن نمی‏تواند از عهده وظایف حسابگرایانه مرد برآید. موفقیت اصلی زن در وظایف خویش است که در راستای ودیعه تکوینی وی قرار دارد و موفقیت اصلی مرد نیز در اموری است که همگون با قوای تکوینی اش می‏باشد.
سخن امام علی‏علیه‏السلام درباره زنان هشدار دهنده است که نباید از آنان انتظار حرکتی مردگونه داشت، چون که زنان سراپاشور و احساس و عاطفه‏اند؛ در برخورد با آنان نباید انتظار حسابگری های مردانه را داشت، بلکه می‏بایست و روانشناسی زنان را در نظر داشت.
سوم: عقل مورد بحث، عقل ارزشی نیست، بلکه عقل سنجش است. عقل یک وقت عقل سنجش یا نظری است که مایه تکلیف است و هر انسان مکلفی می‏بایست بهره‏ای از آن داشته باشد تا مشمول تکلیف گردد. این در دختران زودتر از پسران شکوفا می‏شود، بدین جهت دختران سن تکلیف شان چند سال قبل از پسران است.
معنای دیگر عقل، عقل عملی یا ارزشی است. این عقل است که در روایات از آن تمجید شده است. این عقل آدمی را به عبادت خدا وامی‏دارد و مایه تحصیل بهشت است. (العقل ما عبد به الرحمان و اکتسب به الجنان) (3) این عقل به منزله عقال (زانو بند شتر) هواهای نفسانی را کنترل می‏کند. [ در چنین عقلی مردان برزنان برتری ندارند، بلکه از پاره‏ای روایات برتری زنان فهمیده می‏شود.(4)
در عقل نظری یا سنجشی به عقیده برخی روانشناسان، پسران از یک سن خاصی بر دختران سبقت می‏گیرند. (5)
امام در مورد این که آیا حضرت زهرا هم مشمول این حکم کلی است ، عرض کردیم که این یک قضییه کلیه نیست که تمام زنان را در بر گیرد و در مورد حضرت زهرا دلیل داریم که ایشان مانند پدر و همسر و فرزندان معصومش ، به قله انسانیت رسیده و کامل است. (6)
اما این که بعضی مثل سید رضی از این جمله و خطبه برداشت مذمت کرده و آن را تحت این عنوان آورده اند ، برداشت آنان است که معصوم نیستند و در این مورد اشتباه کرده اند و اشتباه از هر کسی ممکن است مگر آن که خدا در کنف خمایت خود گرفته باشد.
خلاصه آن كه:
1. نقص غير از عيب است (مثلا انگشت كوچك نسبت به انگشت بزرگ تر ناقص است؛ اما معيوب نيست)
2. نقص نسبي است نه مطلق (عقل زن نسبت به مرد مراد است)
3. اين مساله كليت ندارد تا شامل تمام زنان شود.
4. كامل مطلق فقط خداست.
5. مراد عقل عبادي زن نيست (با نگاهي گذرا به آيات و روايات قرآن در مي يابيم كه زنان در معنويت پا به پاي مردان مي آيند ).
پی نوشت ها:
1. جمعی از نویسندگان، کتاب نقد،ج12، ص 268.
2. صدوق ، فقیه، قم ، انتشارات اسلامی،ج3،ص391 ؛ طبرسی ، مکارم الاخلاق، قم ، شریف رضی ، 1392 ، ص203.
3. کلینی، کافی، تهران ، اسلامیه ، 1363 ش ، ج 1 ، ص 11.
4. شیخ حر عاملی ، وسائل الشیعه، بیروت ، دار احیاء التراث العربی ، 1104 ق ، ج20، ص 168؛ صدوق ، من لا یحضره الفقیه، قم ، انتشارات اسلامی ،ج3، ص 458.
5. روانشناسی رشد،ج1، ص 331.
6. محمد باقر کجوری ، خصائص فاطمیه ، قم ، شریف رضی ، 1380 ش ، ص 175.