می خواستم در صورت امکان پاسخ سوال با ایات قران باشد . با تشکر

پرسشگر گرامي با عرض سلام و سپاس به خاطر ارتباطتان با اين مركز
گرچه در قرآن کریم در باره فلسفه ضرورت علم خدا به موجودات به صورت کلی و با توجه به مجموع نظام خلقت چیزی بیان نشده ، ولی قرآن كريم در باره علم خدا به موجودات بعد از ايجاد آن ها به صورت موردی به نكته‌هايي اشاره نموده ، از جمله فرمود:
« و ما جعلنا القبله التي عليها الا لنعلم من يتبع الرسول ؛ (1)
اي پيامبر! قبله‌اي را كه بر آن بودي تغيير نداديم، مگر براي اينكه گروهي را كه از پيامبر پيروي مي‌كنند، از آنان كه از عقيده خود برمي‌گردند ،جدا سازيم.
در آيه ديگر فرمود: « ثم بعثناهم لنعلم ايّ الحزبين احصي لما لبثوا امدا ؛ (2) پس از آن از خواب بيدارشان كرديم تا معلوم گردانيم كدام يك از آن دو گروه حساب مدت درنگ و خواب‌شان را بهتر شمارش خواهد كرد.
در آيه ديگر فرمود: « و ما كان له عليهم من سلطان الا لنعلم من يؤمن بالاخره ؛(3) شيطان بر آنان تسلطي نداشت مگر اين كساني را كه به آخرت ايمان دارد ، معلوم گردانيم.
در آيه ديگر برخي آزمون‌هاي الهي را براي معلوم شدن تلاش‌كاران دانسته است. (4)
در آيه ديگر معلوم شدن ايمان آورندگان به غيب را مطرح نموده است.(5)
از اين‌ گونه آيات به دست مي‌آيد علم خداوند بعد از ايجاد موجودات حكمت‌هاي مختلف دارد . در مجموع اين علم نه از باب نياز خداوند به آن آگاهي، بلكه براي معلوم و مشخص شدن حقايق به مردم مطرح است و گرنه خداوند حتي قبل از خلقت همه موجودات ،به همه امور جزئي و کلی آن ها علم داشته است. از مجموع آموزه های فلسفی و دینی در باره علم الهی می توان به رمز این مسئله دست یافت.
علم خداوند به موجودات، علم حضوری است . از نظر اجمالی یا تفصیلی قبل از ایجاد و بعد از آن به تعبیر صدر المتالهین علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است، زیرا خداوند در مقام ذات، کمالات وجودی همه موجودات را به نحو بساطت واجد است، چون وجود، حقیقتی است واحد و دارای مراتب. عالی ترین مرتبه وجود، همان وجود خداوند است.
هر کاملی مراتب وجودی ناقص را دارد، به علاوه مرتبه ای از کمال که ناقص آن را ندارد. بنا بر این، به حکم این که خداوند فاقد هیچ مرتبه ای مراتب کمال وجودی نیست، همه کمالات وجودی را که در موجودات به صورت کثرت و تعدد موجود است، به نحو بساطت و وحدت دارا می باشد.
طبق این نظر علم ذاتی خداوند به موجودات علم اجمالی است (اجمال= بساطت و وحدت در مقابل تفصیل به معنی کثرت و تعدد). از طرفی، پس از موجود شدن اشیا چیزی بر علم خداوند افزوده نخواهد شد، زیرا در مقام ذات الهی هیچ گونه تغییری راه ندارد. از این نظر علم ازلی خداوند به موجودات علم اجمالی در عین کشف تفصیلی است. این علم قبل از ایجاد و بعد از آن همواره است .
اگر فرض کنیم انسان در علمی به همه مسائل آن آگاه باشد، یعنی ملکه آن علم را داشته باشد ، به گونه ای که از هر مسئله ای از آن علم سؤال شود، پاسخ آن را بداند، و پاسخ هایی که می دهد ، چیزی بر علم او نیافزایند،
پیدایش کثرت در مورد پاسخ هایی که می دهد، منشأ تحول در علم او نمی شوند. او قبل از دادن پاسخ ها و بعد از دادن پاسخ ها به همه چیز آگاه است. آنچه تغییر یافته ، وجود پاسخ هاست که در مقام ذات عالم وجود اجمالی (بسیط و وجدانی) دارند، در مقابل فعل وجود تفصیلی (متکثر و متعدد). اما در ذات عالم و علم او تحولی راه نیافته است. هرگاه چنین فرضی در مورد انسان امکان پذیر است، چرا در مورد خداوند که واجب الوجود بالذات است، پذیرفته نباشد؟(6)
این نظریه را صدرالمتألهین مطرح کرده و همه پیروان حکمت متعالیه صدرایی آن را پذیرفته‎، برترین تفسیری است که برای تبیین علم ازلی خداوند به موجودات ارائه شده. احادیث اسلامی نیز مؤید این نظریه است، زیرا در روایات آمده است:
«علمه به قبل کونه کعلمه به بعد کونه؛(7) علم خداوند به هر چیز قبل از تحقق آن موجود، همچون علم او به آن موجود پس از تحقق یافتنش است».
ایوب بن نوح در نامه ای از امام هادی ـ علیه السلام ـ پرسید:
آیا خداوند قبل از آفریدن موجودات به آن ها عالم بود ؟
امام نوشت:
«خداوند قبل از آفریدن موجودات به آنان عالم بود، همان گونه که بعد از آفریدن به آن ها علم دارد».(8)
علم خداوند به موجودات در مقام ذات و قبل از ایجاد آن ها، لازمه علم خداوند به ذات خود می‎باشد، همان گونه که وجود موجودات تابع وجود ذات الهی اند.
«فکان علمه بجمیع ماعداه لازماً لعلمه لذاته، کما ان وجود ما عداه تابع لوجود ذاته».(9) حال با توجه به مفهوم دقیق علم خدا به موجودات قبل از ایجاد ، در باره علم خدا به موجودات بعد از ایجاد و ضرورت چنین علمی باید گفت :
علم خداوند به موجودات پس از ایجاد آن ها و علم به موجودات در مقام فعل، علم تفصیلی و حضوری است، ولی عین ذات خداوند نیست. چون فرض این است که این علم در مقام فعل است و فعل خارج از ذات است. در این جا واقعیت موجودات در عین این که فعل خداوند می باشند، علم او نیز هستند. در مقام تمثیل می توان آن را به علم نفس انسان به صورت های ذهنی که ایجاد می کند، تشبیه کرد.
این صورت ها هم فعل نفس اند و هم علم نفس، یعنی صورت این ذهنی مزبور به خودی خود نزد نفس حاضرند . از طرفی فعل و معلول نفس نیز می باشند. بر این اساس فرقی میان موجودات مجرد و مادی وجود نخواهد داشت، زیرا همگی معلول و فعل خداوند، و واقعیت آن ها عین ربط به وجود الهی است. همگی در محضر خداوند قرار دارند.(10) باتوجه به آن چه بیان شد به دست آمد که بایدی در باره علم خدا به موجودات ، چه قبل از خلقت و چه بعد از آن در کار نیست، ولی خداوند همواره ، چه قبل از خلقت و چه بعد از آن به مخلوقات خود علم دارد ،چون خدا علت هستی بخش آن ها است . معلول هیچ گاه از علت خود غایب نیست . از این رو خدا همیشه به مخلوقات خود علم دارد ، چه این علم از صفات ذات خداوند و خدا هیچ گاه بی این صفت نیست .

پی نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 143.
2. كهف (18) آيه 12.
3 .سبأ (34) آيه 21.
4. محمد (47) آيه 31.
5. مائده (5) آيه 96.
6. صدرالمتألهین، اسفار، ج 6، ص 179،نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، بی تا .
7. محمد بن یعقوب کلینی ، اصول کافی، ج 1، کتاب توحید، باب صفات ذات، حدیث 2. ص107، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1388ق.
8. همان، حدیث 4.
9. همان ، ص108.
10. علامه حلی، کشف المراد، مقصد سوم، فصل دوم، مسئله دوم. ص284 نشر جامعه مدرسین ،قم، بی تا.