سلام
فرقه ها ي اهل تسنن را تشريح كنيد لطفا
متشكرم

پرسش: شيعه سني شرح فرقه ها ي اهل فقه تسنن را بگوييد.

پاسخ:
پرسشگر گرامی با سلام و سپاس از ارتباط تان با این مرکز
فرقه هاي فقهي اهل سنت :
در دوره حکومت امویان تا زمان عمر بن عبدالعزیز نه تنها حکومت در پی تشویق مردم به گسترش علم نبود، بلکه مانع آن بود .
تا پایان قرن اول هجری نوشتن تاریخ و روایات ممنوع بود، به همین جهت این دوره را عصر بی خبری دینی نام نهاده‏اند. از زمان عمر بن عبدالعزیز به بعد وضع دگرگون شد . امام باقر و امام صادق(ع) توانستند از فضای موجود بهره بگیرند و شاگردان بسیاری تربیت کنند. کم کم برخی از همین شاگردان کرسی درس برقرار کردند . گاهی هم با تحریک حکومت‏ها در برابر امامان و اهل بیت(ع) قرار گرفتند و مرجع دینی مردم شدند.
روز به روز بر تعداد این عالمان، نیز بر اختلاف آرای شان افزوده می‏شد؛ از تضاد فتوایی این عالمان کار بر حکومت و بر مردم دشوار شد، تا این که در اواخر قرن چهارم خلیفه، «القادر بالله عباسی» به چاره اندیشی رو آورد و دستور داد پیروان هر یک از مکاتب فقهی اگر بخواهند رسمی شوند، باید چهار هزار مثقال طلا به حکومت بدهند. تنها طرفداران چهار مذهب فقهی اهل سنت مبلغ مذکور را پرداخت نمودند و مذهب آنان رسمی شد. این چهار مذهب بدین قرار است:
1. مذهب حنفی: گروندگان به این مذهب، از پیروان ابوحنیفه، نعمان بن ثابت (80 - 150) هستند.
شاخص فقه حنفی رأی و اجتهاد است. ابوحنیفه از اهل حدیث دوری می‏کرد و قیاس و استحسان را در آرای خویش پذیرفت.
مذهب فقهی او مبتنی بر هفت اصل است: قرآن، سنت، اقوال صحابه، قیاس، استحسان، اجماع و عرف.
به پیروان ابوحنیفه «اصحاب رأی» اطلاق می‏شود. در برابر دیگر فرقه‏ها که آنان را «اهل حدیث» می‏گویند.
2. مذهب مالکی: گروندگان به این مذهب، از پیروان مالک بن انس (90 - 179) هستند. مالک فقه خویش را بر اساس روایات نبوی بنا نهاد و به اقوال صحابه توجه داشت، و به قیاس و مصالح مرسله متوسل می‏شد.
3. مذهب شافعی: گروندگان به این مذهب، از پیروان عبداللَّه بن ادریس شافعی (150 - 204) هستند. وی در فقه نظر خود را با روایات در هم آمیخت و مذهبی تلفیقی از بین دو مذهب حنفی و مالکی به وجود آورد. او فقه خود را بر چهار اصل: قرآن، سنت نبوی، اجماع و قیاس قرار داد.
4. مذهب حنبلی: گروندگان به این مذهب، از پیروان احمد بن حنبل (164 - 241) هستند. احمد از به کارگیری رأی در فقه احتراز نمود. او تنها به قرآن و حدیث نبوی استدلال می‏کرد. فقه حنبلی بر قرآن، سنت، فتاوای صحابه، قول صحابه اگر موافق با قرآن و سنت باشد. و همه روایات مرسل و ضعیف استوار شده است.(1)

پی نوشت‏:
1 . مبلغی، ادیان و مذاهب جهان، ج 3، ص 1185 - 1197،ناشر انتشارات منطق ، سال چاپ 1373؛
رسول جعفریان ، منابع تاریخ اسلامی،ص 156 به بعد، انتشارات انصاریان ، سال چاپ 1382.

پرسش: مهم ترين فرقه هاي كلامي اهل سنت را بنويسيد.

پاسخ:
از روزى كه مسائل كلامى در محيط اسلامى به صورت ساده مطرح گرديد، در ميان مسلمانان دو گروه پديد آمد:
1 - اهل حديث
آنان را«حشويه‏»و«سلفيه‏»و«حنابله‏»مى‏نامند. اين گروه كليه عقايد خود را از ظواهر آيات، و قسمت اعظم آن را از حديث مى‏گيرند. براى عقل و خرد ارزشى قائل نمى‏باشند. اگر در ميان اين گروه عقايدى مانند تشبيه و تجسيم و جبر و حكومت قضا و قدر بر افعال اختيارى انسان پديد آمد، و يا بر رؤيت‏ خدا در روز رستاخيز اصرار مى‏ورزند، در اثر احاديثى است كه در ميان آنان منتشر شد. غالبا تاثير احبار يهود و راهبان نصارى در آن ها ديده مى‏شود، تا آن جا كه به قديم بودن كلام خدا (قرآن) قائل شدند. بسان يهوديان كه تورات را قديم و يا مسيحيان كه مسيح را ازلى مى‏دانند، آنان نيز قرآن را قديم و ازلى دانستند.(1)
2- معتزله :
مکتب معتزله، یا اعتزال در پایان قرن اول و اوایل قرن دوم توسط واصل بن عطا (131-80) بنا نهاده شد. اساس تفکر این مکتب در پنج اصل خلاصه مى‏شود:
1- توحید، یعنى عدم تکثر ذات و صفات. معتزله توحید ذاتى و صفاتى را قبول دارند؛ ولى توحید افعالى را قبول ندارد.
2- عدل، یعنى خدا عادل است و ظالم نیست. هیچ فرقه‏اى از فرقه‏هاى اسلامى منکر عدل خداوند نیست، اختلاف در تفسیر و توجیه مربوط به عدل الهى است. معتزله مى‏گوید: برخى از کارها ذاتا خوب است و برخى ذاتا بد. عدل ذاتا خوب است و به حکم عقل خداوند عادل است . مکتب اشعری(مخالف معتزله) مى‏گوید: خوبى و بدى اشیا را عقل مستقلا نمى‏تواند درک کند و نمى‏توان گفت که به حکم عقل خدا عادل است.
3- وعده و وعید، یعنى خداوند به بندگانش در صورت طاعت وعده بهشت داده و در صورت معصیت وعید(ترس) به جهنم، همان گونه که وعده خداوند تخلف‏ناپذیر است، وعیدش هم چنین است. بنابر این، مغفرت خداوندى بدون توبه مستلزم خلف و بطلان وعید است و این نادرست است. خلف وعید همانند خلف وعده قبیح و بر خدا محال است.
4- منزلة بین المنزلتین، یعنى فاسق (مرتکب گناه کبیره) نه مؤمن است (همان گونه که مرجئه مى‏گوید) و نه کافر است (همان گونه که خوارج مى‏گویند). بلکه از موقعیتى بین این دو برخوردار است.
5- امر به معروف و نهى از منکر ، یعنى اولا راه شناخت معروف و منکر منحصر به شرع نیست؛ عقل نیز قادر است لااقل پاره‏اى از معروف‏ها و منکرها را مستقلا بشناسد؛
ثانیا: مشروط به وجود امام نیست.
وظیفه همه مسلمانان است. تنها بعضى مراتب آن بر عهده حکومت است.
این پنج اصل مهم‏ترین ویژگى‏ها عقیدتى مکتب اعتزال است.به جهت رعایت اختصار از ذکر دیگر ویژگى‏هاى این مکتب خوددارى مى‏کنیم. این مکتب در عصر عباسیان نابود شد.(2)
در زماني كه بين فرقه اهل حديث و معتزله اختلاف شديدي بود ، دو شخصيت در دو قطر و منطقه، سربلند كردند و مكتبى را كه در حقيقت مكتب معتدلى ميان اهل حديث و مكتب معتزله بود، پديد آوردند.
يكى از اين دو نفر ابو الحسن اشعرى (260 - 324) است كه در عراق از مذهب اعتزال توبه كرد، خود را يار و ياور احمد بن حنبل معرفى نمود، در عين حال، در مذهب ابن حنبل تصرفاتى پديد آورد، به تدريج مذهب رسمى اهل سنت‏شد. همان طور كه مذاهب چهارگانه فقهى به تدريج مذهب اهل سنت گرديدند. ديگري ابو منصور ماتريدى سمرقندى است . (3)
اشاعره:
ابو الحسن على بن اسماعيل اشعرى به سال 260 هجرى قمرى (آغاز غيبت صغرى) در بصره به دنيا آمد. به سال 324 يا 330 در بغداد در گذشت. پدرش اسماعيل بن اسحاق، مكنى به «ابى بشر» از طرفداران اهل حديث ‏بود. از اين رو، جهت اشعرى در كودكى با عقايد اهل حديث‏ خو گرفت، ولى در دوران جوانى به مكتب اعتزال گرايش يافت . تا چهل سالگى آن روش را پيمود، اما بار ديگر به جانبدارى از عقايد اهل حديث قيام كرد.(4)
ابو الحسن اشعرى، كلام خود را بر چهار ركن، و هر ركن را بر ده اصل به شرح زير نهاده است:
ركن اول: در ذات الهى اصول دهگانه آن از اين قرار است: خداوند وجود دارد، واحد است، قديم است، جوهر نيست، جسم نيست، عرض نيست، مخصوص به جهتى يا مكانى
نيست، ممكن است ديده شود و هميشه باقى است.
ركن دوم: در صفات الهى اصول دهگانه آن از اين قرار است: خدا حىّ است، عالم است، قادر است، صاحب اراده است، سميع است، بصير است، متكلّم است، محل حوادث نيست، كلامش قديم است، علم و اراده‏اش ازلى و قديم است.
ركن سوم: در افعال الهى اصول دهگانه آن از اين قرار است: خدا خالق افعال بندگان است، افعال بندگان مكتسب از خود آن هاست، صدور آن افعال را خدا خواسته، خلق و اختراعى كه خدا كرده از روى احسان است. براى خدا تكليف ما لا يطاق مانعى ندارد و جايز است. خداوند مى‏تواند مردم بى‏گناه را عذاب كند. خدا پاى بند مصالح بندگان خود نيست. واجب آن را گويند كه شرع واجب دانسته است. مبعوث شدن انبيا ممكن است. نبوت محمد(ص) رسول اللّه از معجزات ثابت‏ خداوند است.
ركن چهارم سمعيات: اصول آن هم ده است: قيامت، نكير و منكر، عذاب قبر، ميزان و ترازوى عدل، پل صراط، وجود جنت و نار، احكام امامت، فضيلت صحابه به ترتيب خلافت: ابوبكر، عمر، عثمان، على، شرايط امامت، و در صورت نبودن امام واجد شرايط، اطاعت از احكام سلطان وقت است. (5)
وى در سال 333 چشم از جهان بست، در حالى كه از سال تولد او چيزى گزارش نمى‏كنند، ولى به گونه‏اى مى‏توان گفت كه او در حدود 248 يا 250 متولد شده ، زيرا وى از«نصير بن يحيى بلخى‏»اخذ حديث نموده و او در سال 268 در گذشته است. اگر او در آن روز 20 سال داشت، طبعا تولد او همان خواهد بود كه يادآور شديم.
ماتريديه :
ابو منصور ماتريدى سمرقندى (250 - 333) كه در مشرق جهان اسلام، به جانبدارى از اهل حديث ‏برخاست. درست همان كارى را انجام داد كه همتاى او«اشعرى‏»انجام داد، (6)
او در منطقه‏اى به نام‏«ماتريد»كه يكى از بخش هاى سمرقند در«ماوراء النهر»است ديده به جهان گشود . سپس به نام هاى‏«ماتريدى‏»سمرقندى و يا علم الهدى معروف شده است . گويا از نظر نسب به‏«ابو ايوب انصارى‏»مى‏رسد كه ميزبان پيامبر گرامى بود.
عقايد ماتريدي:
صفات خدا عين ذات اوست.در تفسير صفات خبرى، ماتريدى در اين نوع از صفات خبرى كه تفسير حرفى آن، مستلزم تجسيم است، راى ديگر دارد. او در اين مساله مى‏گويد بايد معانى اين نوع صفات به خدا تفويض شود. افعال بندگان فعل مستقيم خدا نيست.
وي مي گويد: خدا به مطيعان، نويد پاداش داده و گنهكاران را بيم عذاب داده . هر گاه چنين است، بايد فعل او به او واقعا منتسب باشد.(7 )
پي نوشت ها :
1. فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامى، جعفر سبحانى،ج 4، ص 5 ،اشر انتشارات توحيد قم .
2. شهید مطهرى، مجموعه آثار ، ج 3 ، ص -81-68.
3. فرق و مذاهب كلامى، ص 179 ،على ربانى گلپايگاني.ناشر : مركز جهاني علوم اسلامي 1377.
4. فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامى، ج 4، ص 5 .
5. فرهنگ فرق اسلامى، ص 56 ،دكتر محمدجواد مشكور، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي،مشهد، 1375 ش.
6. فرهنگ عقائد و مذاهب اسلامى، ج 4، ص 5 .
7. همان.