سلام درمورد عقیقه کردن فرزند و احکام ان و اینکه چرا پدر ومادر از گوشت عقیقه نباید بخورند وچرا حتما باید استخوانهای ان درقبرستان دفن شود وایا اهل سنت مانند ان را دارند

پاسخ:
با سلام و تشكر از ارتباط شما با اين مركز
برخي از آداب و نکاتي كه راجع به عقيقه داريم :
مستحب است که گوشت عقيقه را بپزند و به مؤمنان اطعام نمايند. اگر چه خام هم بدهند ،خوب است ولي بهتر است که حد اقل آن را با آب و نمک بپزند و به مؤمنان بدهند . در حق نوزاد دعا نمايند. نيز مستحب است استخوان هاي حيوان عقيقه شده را نشکنند ،بلکه از بند ها جدا کنند اما اينكه بايد استخوان هايش را دفن كنند مدركي ندارد .
نيز از آداب آن اين است كه مكروه است كه مادر و پدر و خواهر و برادر نوزاد (عائله پدر نوزاد) از عقيقه بخورند .كراهت، نسبت به مادر بيش تر است. بهتر است که عيال پدر و مادر هم که در خانه ايشان مي باشند، از آن گوشت و طعام نخورند. (1)
در بعضي از روايات تعبير واجب دارد . فقها مانند صاحب جواهر از اين روايات، استحباب مؤكّد را استفاده كرده اند. بنابراين عقيقه كردن واجب نيست، ولي خيلي بدان سفارش شده است. امام صادق(ع) فرمود: " كلّ مولود مرتهن بالعقيقه ؛ سلامتي فرزند در گرو عقيقه است". نيز فرمود: " عقيقه لازم است". عبدالله بن علي به امام صادق(ع) گفت: به دنبال عقيقه (گوسفند ) رفتيم اما گوسفندي پيدا نكرديم، آيا مي‌‌‌‌‌‌‌ توانيم پولش را صدقه بدهيم؟ حضرت فرمود: " نه، خدا اطعام و ريختن خون قرباني را دوست دارد" .
باز امام صادق (ع) فرمود: " فرزند و سلامتي اش در گرو گوسفندي است كه روز هفتم براي او عقيقه كنند و او را نام گذاري نمايند".(2)
امام صادق (ع) فرمود: "پيامبر (ص) براي حسن و حسين(ع) در روز هفتم تولدشان عقيقه و دعا كرد و گفت : خدايا! استخوان هاي اين گوسفند به جاي استخوان هاي آنان و گوشت او به جاي گوشت آنان و خون آن به جاي خون آنان و موي آن به جاي موي آنان".(3)
حضرت ابوطالب (ع) در روز هفتم تولد پيامبر عقيقه كرد.(4)
از اين روايات استفاده مي‌ شود سلامتي و خوشبختي بچه به عقيقه كردن است.
اما علت اينكه چرا خوردن از عقيقه كراهت دارد، دليل آن را كسي نمي داند . در روايات علتي براي آن ذكر نشده است .ما تابع ادله هستيم . احكام شرعي را تعبدا مي پذيريم گرچه علتش را ندانيم .

بسيار مي‌پرسند: چرا لازم است نماز بخوانيم؟ چرا بايد براي نماز وضو بگيريم؟ چرا در اسلام استفاده از ظروف طلا و نقره حرام است؟ چرا دفن كردن ميّت لازم است؟ چرا خوردن گوشت مردار جائز نيست؟ چرا نماز صبح دو ركعت است؟ و از اين قبيل پرسش ها.
براي اين كه پاسخ تمام سؤالات فوق و از اين دست سؤال ها و چراها روشن شود، بهتر است يك اصل اساسي و قاعدة كلّي دربارة‌فلسفة احكام بيان شود تا در همة موارد قانع كننده باشد. وقتي كه به زندگي روزانة‌خود مي¬نگريم، مي¬بينيم هنگامي كه مثلاً بيمار مي‌شويم و به پزشك مراجعه مي‌كنيم، پزشك نسخه¬اي كه در آن چند دارو نوشته شده، براي ما تجويز مي‌كند و دستور مي‌دهد كه هر روز و هر چند ساعت فلان دارو را مصرف كنيد و از خوردن فلان و فلان غذا پرهيز نماييد.
بدون اين كه از خصوصيات داروها سؤال بكنيم، دستورهاي او را عمل مي‌كنيم، چون به دانش و تخصّص او در رشتة طب معتقديم و مي‌دانيم جز درمان و بهبود ما منظور ديگري ندارد. اين مثال و نظائر آن روشن مي‌كند كه اگر انسان به علم و دانش كسي ايمان داشته باشد و او را متخصص بداند، نيز بداند نظر بدي در كار نيست، قطعاً دستورهاي وي را بدون چون و چرا عمل مي‌كند. حال اگر در مورد آن شخص اعتقاد قطعي و يقيني داشته باشد كه مرتكب خطا و اشتباه نمي شود و در حرفه خود متخصص¬ترين است. مطمئناً اين حالت در او بسيار قوي تر است.
احكام و مقررات ديني هم نسخه¬هايي است كه پيامبران الهي و پيشوايان دين از طرف خدا براي بشر آورده¬اند تا سعادت و خوشبختي آنان را از هر جهت تأمين نمايند. بديهي است وقتي اعتقاد داشته باشيم كه اين احكام از علم بي پايان الهي سرچشمه گرفته و به حكمت و لطف و مهرباني خدا نيز ايمان داشته باشيم، هم چنين بدانيم پيامبران در تبليغ و رساندن پيام¬هاي الهي گرفتار خطا و لغزش و اشتباه نمي¬شوند، يعني به معصوم بودن آنان معتقد باشيم، با كمال جديّت و بدون هيچ اضطراب، در عمل كردن به دستورهاي ديني مي‌كوشيم. احتياج و نيازي نمي بينيم از خصوصيات فلسفة احكام و مقرّراتي كه قرار داده شده، سؤال نماييم، زيرا مي‌دانيم خدا دانشي بي پايان دارد. هر چه مقرّر كرده، به خير و صلاح ما بوده است. انبياي الهي نيز در بيان احكام اشتباهي نكرده¬اند.
بنابراين كساني كه پاية توحيد خود را محكم ساخته¬اند و طبق دليل¬هاي قطعي عقيده دارند كه قانونگذار اسلام (خدا) بي نياز مطلق و داراي علم و حكمت بي پايان است، ترديدي نخواهند داشت كه تمام احكام و مقررات و دستورهاي اسلامي كه پيامبر از طرف خدا آورده است، داراي مصالح و فوايدي مي‌باشد. چنين افرادي هميشه در صدد پيروي از دستورهاي الهي هستند. دانستن و ندانستن جزئيات فلسفة احكام، در روحيه آن‌ها اثري نخواهد داشت.
البته نمي¬گوييم كسي نبايد از فلسفة احكام سؤال كند و يا نبايد دنبال تحقيق و جستجو برآيد، زيرا شكي نيست كه هر كسي اين حق را دارد كه با تمام وسائل ممكن، براي آگاهي از اسرار احكام و قوانين ديني بكوشد. خوشبختانه امكانات زيادي هم براي اين كار موجود است، چنان كه در قسمتي از آيات و بسياري از كلمات پيشوايان بزرگ دين، توضيحاتي دربارة فلسفة احكام وارد شده است. از طرفي يك سلسله قرائن عقلي كه با پيشرفت علوم، روز به روز افزايش مي‌يابد، پرده از روي بسياري از اين اسرار برداشته است.
در عين حال اگر از حكمت برخي از احكام و دستورهاي، آگاهي نيافتيم ، ناشي از ضعف فهم و دانش ماست، نه آن كه حكمتي در آن وجود نداشته باشد .نبايد آن را به واسطه ندانستن حكمت آن ترك كنيم، در حالي كه به صورت كلي مي‌دانيم كه حتما در آن مصالحي وجود دارد.
خلاصه: با اين كه حق سؤال داريم و تا اندازه اي هم امكانات موجود است، ولي نبايد هرگز انتظار داشته باشيم كه با دانش و معلومات محدود بشري، به تمام جزئيات و اسرار و فلسفة احكام دست يابيم. دست نيافتن به اسرار و مصالح و مفاسد احكام ، غير از آن است كه مصلحتي يا مفسده¬اي در احكام نباشد.
حضرت رضا(ع) مي‌فرمايد : مي‌بينيم كه خداي متعال چيزهايي را حلال كرده است كه مردم در زندگي و ادامه اش به آن نيازمند هستند و براي آنان مصلحت و فائده اي دارد، و چيزهايي را حرام كرده كه علاوه بر اين كه مورد نياز بشر نيست، موجب فساد و فنا و نيستي او مي‌باشد».(5)
بر همين اساس دانشمندان ديني مي‌گويند: احكام شرع تابع مصالح و مفاسد است، يعني چيزي بدون جهت حلال يا حرام نشده است. البته وقتي گفته مي‌شود: فلان كار به مصلحت بشر است، نبايد فقط فوايد جسمي و بهداشتي به نظر آيد، بلكه فوايد جسمي، روحي، فردي، اجتماعي، دنيوي، اخروي و هر نوع فايدة ديگر كه فرض شود، همه جزء مصالح بندگان است. چه بسا يك حكم فايدة جسمي نداشته باشد، ولي از نظر روحي باعث تهذيب و پاكي نفس شود، مثلاً سجده كردن و سرگذاشتن بر خاك اثر بهداشتي ندارد، ولي باعث تواضع و بندگي در مقابل پروردگار مي‌شود و روح و روان انسان جلا پيدا مي‌كند. نيز ممكن است فايدة يك حكم از نظر فردي معلوم نباشد، ولي از نظر عمومي و مصالح عامه به نفع جامعه باشد، مثلاً اگر استفاده از ظروف طلا و نقره رواج پيدا كند، مفاسد اقتصادي و روحي و رواني بسياري در جامعه به جا مي‌گذارد و باعث اختلاف طبقاتي عظيم در جامعه مي‌شود.
با توجه به مطالب فوق و با در نظر گرفتن اين نكته كه عقيقه دادن اطعام به مردم است و طعام دادن بهترين كار خير است كه عده اي به نوايي مي رسند و در ضمن براي بچه و پدر و مادرش دعا مي كنند، اگر مقداري در روايات بررسي كنيم، مي يابيم كه طعام دادن به مردم و احسان به ديگران بهترين كار خيري است كه انسان مي تواند از طريق آن به ثواب هاي عظيم برسد .
اما اينكه آيا اهل سنت هم به عقيقه اعتقاد دارند؟
عقيقه را اهل سنت قبول دارند . رواياتي را در اين زمينه نقل کرده اند. برخي علماي شيعه در قديم عقيقه را واجب مي دانستند ولي از بزرگان اهل سنت کسي قايل به وجوب آن نبوده است . شافعي و مالک گفته اند مستحب است . ابو حنيفه گفته مستحب نيست گرچه حسن بصري گفته واجب است (6)
سيد مرتضي گفته : اهل سنت در کتب روايي خود از پيامبر (ص) نقل کرده اند : أنه قال في المولود: أهريقوا عنه دما ؛ براي بچه اي که متولد شده است خون بريزيد.
پيامبر براي پسر دو تا گوسفند عقيقه مي کرد.
از عايشه نقل شده که پيامبر به ما امر کرد که براي پسر دو تا گوسفند عقيقه کنيم .براي دختر يک گوسفند.
ابن عباس روايت کرده که پيامبر براي هر کدام از حسن و حسين گوسفند عقيقه کرد.(7)

پي نوشت ها:
1 . مرحوم علامه محمد باقر مجلسي، حليه المتقين ، باب چهارم ، فصل نهم و حاشيه مفاتيح الجنان؛
امام خميني ، تحرير الوسيله ، ج 2 ص 295 ، في احکام الولاده ، م 9 ؛
آيت الله فاضل ، جامع المسايل ،ج 2 ،س 1292 تا 1294 ؛
آيت الله بهجت ، جامع المسائل ،ج3 ،ص581؛منها ج الصالحين ،ج3 ،ص 60.
2. وسائل الشيعه، ج 15، ص 143 ، باب 38 باب العقيقه عن المولود به بعد؛
جواهر الكلام ، ج 31، احكام اولاد.
3.وسائل الشيعه، ج 15، ص 150 باب 50 حديث 3 .
4. همان، ص 159 باب 50 حديث 5.
5. بحارالانوار، ج 6، ص 93.و تفسير نمونه، ج 4، ص 293.
6 . سيد مرتضي ، الانتصار في انفرادات الإمامية، ص 407 به بعد ، مسألة 233في العقيقة
7 . همان .