باسمه تعالی
با سلام و احترام
خداوند متعال در آیات 7 سوره آل عمران و 162 سوره نساء صحبت از "راسخون در علم" دارد.
منظور از این افراد به طور دقیق چه کسانی هستند و چرا؟
با تشکر - گروه احتجاج
@@@@ با سلام و عرض تبريک فرا رسيدن سال نو و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
در قرآن مجید در دو مورد، تعبیر «راسخون در علم» به کار رفته است، یکى در آیه 7 سوره آل عمران و دیگری در سوره نساء آیه 162.
همان طور که از معناى لغوى این کلمه استفاده مىشود ،منظور از آن، کسانى هستند که در علم و دانش، ثابت قدم و صاحب نظرند.
بنا بر این مفهوم این کلمه ، وسیع است که همه دانشمندان و متفکران را در بر مىگیرد، ولى در میان آن ها افراد ممتازى هستند که درخشندگى خاصى دارند . طبعا در درجه اول، در میان مصادیق این کلمه قرار گرفتهاند. هنگامى که این تعبیر ذکر مىشود ، قبل از همه نظرها متوجه آنان مىشود.
اگر مشاهده مىکنیم در روایات متعددى « راسخون در علم» به پیامبر و ائمه تفسیر شده، روى همین نظر است، زیرا غالب آیات و کلمات قرآن، مفاهیم وسیعى دارند که در میان مصادیق آن، افراد نمونه و فوق العادهاى دیده مىشود که گاهى در تفسیر آن ها، تنها از آنان نام مىبرند.
در اصول کافى از امام باقر یا امام صادق (ع) نقل شده است:
«پیامبر خدا بزرگترین راسخان در علم بود . تمام آنچه را خداوند بر او نازل کرده بود، از تأویل و تنزیل قرآن مىدانست. خداوند هرگز چیزى بر او نازل نکرد که تأویل آن را به او تعلیم نکند . او و اوصیاى وى همه این ها را مىدانستند»(1)
اما در باره تأویل که در آیه 7 سوره آل عمران ذکر شده :
عبارت « الراسخون فی العلم» جمله مستقل و جدیدی است یا اینکه عطف بر «الله» است ؟
در صورتی که عطف بر «الله» باشد ،معنای آیه این می شود که تأویل متشابهات را فقط خدا و راسخان در علم می دانند .
اگر جمله جدید و مستقلی باشد، معنای آیه این می شود که تأویل متشابهات را فقط خدا می داند . راسخان در علم هم صرفا می گویند که ما به آن ها ایمان می آوریم ، چرا که همه آیات، اعم از محکمات و متشابهات از سوی خدا نازل شده است.
هر یک از این دو نظریه طرفدارانی دارد . هر یک براى اثبات عقیده خود شواهدى آوردهاند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات مشهور هماهنگ مىباشد، آن است که «وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» عطف بر« اللَّه» است، زیرا:
اولا: بسیار بعید به نظر مىرسد که در قرآن آیاتى باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل نشده ؟ چگونه ممکن است حتى پیامبرى که قرآن بر او نازل شده ،از معنا و تأویل آن بىخبر باشد؟! این درست به آن مىماند که شخصى کتابى بنویسد که مفهوم بعضى از جملههاى آن را جز خودش هیچ کس نداند!
دوم: مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» مىگوید: هیچ گاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده که از بحث در باره تفسیر آیه اى خوددارى کنند و بگویند این آیه از آیاتى است که جز خدا معنای نهایى آن را نمىداند، بلکه دائما براى کشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و کوشش داشتهاند.(2)
سوم: اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمىدانند، تسلیم هستند ،مناسبتر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند، زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تأویل قرآن است، نه با ندانستن و تسلیم بودن.
چهارم: روایات فراوانى که در تفسیر آیه نقل شده ، همگى تایید مىکند که راسخون در علم، تأویل آیات قرآن را مىدانند.
نکته دومی که درباره مسئله تأویلی که در آیه 7 سوره آل عمران آمده ،این است که منظور از تأویل چیست؟
در باره معناى «تأویل» سخن بسیار گفتهاند، آنچه به حقیقت نزدیک تر است، این است که تأویل در لغت به معنى «بازگشت دادن چیزى» است، بنا براین هر کار و یا سخنى را که به هدف نهایى برسانیم ،تأویل نامیده مىشود، مثلا اگر کسى اقدامى کند و هدف اصلى اقدام او روشن نباشد و در پایان آن را مشخص کند، این کار را «تأویل» مىگویند، همان طور که در سرگذشت حضرت موسی و آن مرد دانشمند مىخوانیم که او کارهایى در سفر خود انجام داد که هدف آن روشن نبود (مانند شکستن کشتى) به همین دلیل حضرت موسى ناراحت شد، اما هنگامى که هدف خود را در پایان کار و به هنگام جدایى براى او تشریح کرد و گفت منظورش نجات کشتى از چنگال سلطان غاصب و ستمگرى بوده است، اضافه کرد:
«ذلِکَ تأویل ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً(3) ؛ این هدف نهایى کارى است که در برابر آن صبر و تحمل نداشتى».
اگر انسان خوابى مىبیند که نتیجه آن روشن نیست، سپس با مراجعه به کسى، یا مشاهده صحنه اى تفسیر آن خواب را دریابد، به آن «تأویل» گفته مىشود، همان طور که حضرت یوسف پس از آن که خواب مشهورش در خارج تحقق یافت و به اصطلاح به نهایت بازگشت، گفت: « هذا تأویل رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ؛(4) این تفسیر و نتیجه و پایان خوابى است که دیدم»
نیز هر گاه انسان، سخن بگوید و مفاهیم خاص و اسرارى در آن نهفته باشد که هدف نهایى آن سخن را تشکیل دهد ، به آن تأویل مىگویند.
در آیه مورد بحث، منظور از تأویل همین معنا است ،یعنى در قرآن آیاتى است که اسرار و معانى عمیقى دارد، منتها افرادى که افکارشان منحرف است، و اغراض فاسدى دارند ،از پیش خود، تفسیر و معناى نادرستى براى آن ساخته و براى اغفال خود یا دیگران، روى آن تکیه مىکنند.
بنا بر این منظور از جمله «وَ ابْتِغاءَ تأویلهِ» این است که آن ها مىخواهند تأویل آیات را به شکلى غیر از آنچه هست، منعکس سازند ،مانند آنچه در شأن نزول آیه وارد شده که جمعى از یهود، از حروف مقطعه قرآن، سوء استفاده کرده، آن را به معنى کوتاه بودن مدت آیین اسلام تفسیر کرده بودند یا مسیحیان کلمه «رُوحٌ مِنْهُ» را دستاویز قرار داده ، براى الوهیت عیسى به آن استدلال کرده بودند. تمام این ها از قبیل «تأویل به غیر حق» و بازگشت دادن آیه به هدفى غیر واقعى و نادرست محسوب مىشود.(5)
پی نوشت ها:
1. اصول کافى، ج 1 ، ص 213 ، بَابُ أَنَّ الرَّاسِخِینَ فِی الْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع).
2. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 701.
3. کهف(18) آیه 82.
4.یوسف(12) آیه 100.
5. تفسیر نمونه، ج 2، ص 430.
دیدگاهها
doorbinstore
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ ۱۶:۵۶