پاسخگویى به این سؤال که جهان از کجا آمده، به کجا مى‏رود و ما در چه نقطه‏اى از جهان هستى قرار داریم، در حیطه چه علمى است؟

طرح سؤالات به این صورت در مورد کل جهان هستى اشتباه است، زیرا کل جهان به معناى همه اشیاى عالم است و همه جهان، داراى جا و مکان نیست تا بپرسیم از کجا و یا کى به وجود آمده است. زمان و مکان جزئى از عالم است و معنا ندارد کل جهان، از جایى و یا از زمانى به وجود آیند، زیرا هر زمان و مکانى فرض کنیم، باز جزئى از کل جهان است. به عبارت دیگر: کى و کجا فرع برعالم است؛ اول باید عالم و جهانى باشد، سپس به دنبال مکان و زمان باشیم. زمان از حرکت اشیا به وجود مى‏آید، پس باید اشیایى باشند تا زمانى باشد و مکان نیز مربوط به اشیاى جهان هستى است.
سؤال از این که پایان جهان چیست و کجا است نیز اشتباه است، زیرا محدودیت غیر از خداوند، به معناى آن نیست که جهان تا یک جا امتداد دارد و از آن جا به بعد جهانى نیست، بلکه محدودیت از نظر مراتب و کمالات وجودى است. در نظام هستى موجودات داراى یک نظام طولى و مراتب تشکیکى مى‏باشند. جهان ماده در این عرصه نازل‏ترین مرتبه وجودى را دارا است. پس از آن عوالم دیگرى هستند، البته نه در جاى دیگر، بلکه محیط به همین جهان، ولى داراى مرتبه‏اى بالاتر و در مرتبه کمالات افزون‏ترى نسبت به پایین‏تر از خود اما همه آن‏ها ممکن الوجودند و به خدا احتیاج دارند. تنها او کمال مطلق و هستى محض است.
اما این که پاسخ به این سؤالات بر عهده چه علمى است، قطعاً از عهده علوم تجربى خارج است؛ زیرا علوم تجربى، محدود به عالم طبیعت و مادى بوده و فراتر از آن نمى‏رود. بررسى از آغاز و انجام عالم هستى که جهان طبیعت بخشى از آن است، حتى بررسى از آغاز و انجام عالم طبیعت، از حیطه این علوم خارج است.
نیز قوانین حاکم بر عالم طبیعت مانند قانون علیت، وحدت و کثرت عالم، در علوم تجربى مورد بررسى قرار نمى‏گیرند.
البته برخى از علوم تجربى مانند علم فیزیک قضاوت هایى درباره آغاز و پایان جهان کرده‏اند، اما نتوانسته‏اند از عهده آن برآیند.
به نظر مى‏رسد علمى که عهده دار پاسخ گویى است، علم فلسفه (علم کلى هستى‏شناسى) است.(1)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پى‏نوشت‏ها:
1 - مجموعه آثار استاد مطهرى، ج‏10، ص 412 به بعد.