سؤال58: با توجه به نامه حضرت علی به معاویه،مردی که در بیعت حاضر بوده حق ندارد، انتخاب دیگری کند.
سؤال58
امیر مؤمنان در نامۀ خود به معاویه می نویسد: «بامن کسانی بیعت کردند که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، و با من بر اساس همان چیزهایی بیعت کرند که با آنها کرده بودند، پس مردی که در بیعت حاضر بوده حق ندارد، انتخاب دیگری کند.
آنگاه از این سخنان نتیجه می گیرد:
1.امام را مهاجر و انصار انتخاب می کنند.
2.به همان صورتی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت شد، همان گونه با علی بیعت شد.
3.شورا از آن مهاجرین و انصار است، و این نشانۀ مقام والای آنهاست.
4.کسی را که مهاجرین و انصار قبول کنند و با او بیعت نمایند، خداوند او را می پسندد.
5.شیعیان معاویه را لعنت می کنند، امّا علی در نامه هایش او را لعنت نمی کند.
پاسخ
قرآن مجید به مسلمانان آموزش می دهد که با طرف مخالف به یکی از سه شیوه سخن بگویید:
1.برهان و دلیل علمی
2.پند و اندرز و نصیحت
3.جدل یعنی با مسلّمات خود او برای او دلیل بیاورید.(1)
بنابراین امیرمؤمنان با دشمن لجوج خود از راه سوم وارد می شود و لحن سخن گفتن حاکی است که راه جدلی و محکوم کردن طرف به منطق خود او را در پیش گرفته است. و لذا می گوید: آنان که با آن سه نفر بیعت کرده اند، همانها نیز با من بیعت کرده اند، پس چه شد بیعت آنها را با آن سه نفر پذیرفتی و دربارۀ من آن را نپذیرفتی؟
در نامه دیگر باز می نویسد: برادرت «یزید» امیر ابی بکر بود در شام و به بیعت عمر در مدینه گردن نهاد، تو امیر عمر بودی، به بیعت عثمان در مدینه گردن نهادی، اکنون نیز باید بر بیعت من گردن نهی چون همگان از یک مقوله اند.
این نوع سخن گفتن دلیل براین نیست که امام، این منطق را پذیرفته باشد. کمی مطلب را باز کنیم و ریشۀ اختلاف را به دست آوریم.
امام با بیعت مهاجرین و انصار زمام خلافت را به دست گرفت – آن هم پس از اصرار فراوان – و ازآنجا که معاویه را فرد صالحی نمی دانست او را از استانداری شام عزل کرد. هر چه به امام گفتند: شما مهلت دهید تا بر امور کشور مسلط شوید؛ آنگاه او را عزل کنید. فرمود: به خدا سوگند یک روز هم نمی توانم او را در این مسند بپذیرم. در این هنگام معاویۀ دنیا طلب، سر به شورش نهاد و خونخواهی عثمان را بهانه کرد و علی را متهم به دست داشتن در خون عثمان نمود، در چنین مقامی امیرمؤمنان این نامه را می نویسد، و حاصل نامه آن است که چرا سر به شورش نهاده ای؟ و آنچه که می تواند عذر تو باشد یکی از دو جهت است:
1.خلافت من نامشروع باشد، در حالی که خلافت من با خلافت پیشینیان از نظر کم و کیف یکسان است، همانها که با آن سه نفر بیعت کردند، با من نیز بیعت نمودند.
2.اگر به خاطر دست داشتن من در قتل عثمان است، اگر به عقلت مراجعه کنی و هوا و هوس را کنار نهی مرا بی گناه ترین فرد در خون عثمان می یابی.
بنابراین امام در مقام بیان یک مسألۀ کلامی و عقیدتی نیست، بلکه در مقام قطع عذر انسان شورشگری است که می خواهد اوضاع را به هم بریزد و امام می خواهد او را با منطق از مرکب شر پایین بیاورد، چنان که همین کار را با طلحه و زبیر و نیز با خوارج انجام داد تا بتواند از جنگ و خونریزی جلوگیری کند.
بنابراین کلیۀ نتایج پنجگانه ای گرفته است همگی بی پایه خواهد بود. و امّا این که علی در نامۀ خود معاویه را لعن نکرده است، هدف از نامه جلب معاویه بود، نه طرد او، در این موقع لعن با بلاغت که سراپای کلام امام را احاطه کرده است، سازگار نیست.
پی نوشت ها:
1. «ادع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن إنّ ربّک أعلم بمن ضلّ عن سبیله و هو أعلم بالمهتدین»(نحل/125).