سؤال18: چرا وقتی حضرت علی به قدرت رسید گفت:خیر هذه الامه بعد نبیّها أبوبکر و عمر» و قوانینی مثل منع متعه و غیره را عوض نکرد؟
سوال:
چرا وقتی حضرت علی به قدرت رسید:
الف. در منبر گفت: «خیر هذه الامه بعد نبیّها أبوبکر و عمر».
ب. ازدواج موقت را رواج نداد.
پ. فدک را بازنگرداند.
ت. حی علی خیر العمل را به اذان و اقامه اضافه نکرد.
ث. الصلاه خیر من النوم را از اذان حذف نکرد.
ج. برای مردم قرآن دیگری نیاورد... .
پاسخ:
به گردآورندۀ این پرسش ها از سایت ها یادآور می شویم شما مدعی این امور شش گانه هستید و باید آنها را ثابت کنید. شما یک مشت ادعا را مطرح کرده اید و هیچ نوع مدرکی ارائه نکرده اید. آیا همین سؤال های بی مدرک مایۀ گمراهی شیعیان شده است؟!
1. حدیثی را که از زبان امیر مؤمنان علی دربارۀ دو خلیفۀ نخست نقل کرده است از احادیث جعلی و ساختگی است. این تنها حدیث نیست که از زبان علی دربارۀ خلفا جعل کرده اند، بلکه در این مورد، 36 حدیث دربارۀ فضیلت خلفا از آن حضرت جعل کرده اند که آثار جعل و وضع از آنها پیداست. برای آگاهی از این احادیث و شیوۀ جعل به کتاب شریف الغدیر مراجعه فرمایید.(1)
بررسی این احادیث می رساند که از نظر جاعلان، گویا علی کاری جز مداحی خلفا و ستایش آنان نداشته است. اگر واقعاً علی چنین مقام و موقعیتی را نسبت به خلفا داشت چرا در بیعت با آنان شش ماه تأخیر کرد؟ و چرا برترین زنان جهان، دخت گرامی پیامبر با آنان بیعت نکرد؟ چرا با آنان سخن نگفت، در حالی که نسبت به آنان خشمگین بود، از این جهان رخت بربست؟
چرا این حدیث مجعول را بپذیریم ولی آن خطبۀ غرّاء که محقّقان همگی بر صحت انتساب آن به علی اتفاق نظر دارند نپذیریم که فرمود: « اما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافه و إنّه لیعلم أنّ محلی منها محلّ القطب من الرحی...».(2)
« به خدا سوگند ابوبکر ردای خلافت را بر تن کرد در حالی که خوب می دانست من نسبت به حکومت اسلامی چون محور سنگ آسیاب هستم...».
یا آن سخن دیگر امام را چه کنیم که فرمود: آنان خودسرانه، بر مسند خلافت نشستند و ما را که از نظر نسب برتر و نزدیک ترین پیوند با رسول خدا داریم کنار زدند... .(3)
2. درباره ازدواج موقت، کافی است که امیر مومنان در نکوهش کار عمر که آن را ممنوع ساخت چنین گفته است: « اگر عمر از ازدواج موقت جلوگیری نمی کرد، جز افراد تیره بخت کسی به سراغ زنا نمی-رفت».(4)
یکی از مسلمات تاریخ این است گروهی از صحابه همواره بر حلیت ازدواج موقت تاکید می کردند، حتی طبق نقل ذهبی «این جریح» فقیه مکه، کرارا، متعه کرده است.(5)
3. درباره فدک، نکته رویگردانی حضرت از باز پس گیری آن، روشن است. اگر در دوران قدرت، فدک را از دست عاملان خلفای پیشین باز می گرفت، علی متهم به دنیاگرایی می شد، و خود حضرت در نامه ای که به عثمان ابن حنیف نوشته می گوید:«آری از میان آنچه که آسمان برآن سایه افکنده، تنها فدک در اختیار ما بود که آن هم گروهی برآن حسادت ورزیده و گروه دیگری آن را سخاوتمندانه رها کردند و بهترین حاکم خداست.
مرا با فدک و غیر فدک چه کار؟ در حالیکه جایگاه فردای هرکس قبر اوست که در تاریکی آن آثارش محو؛ و اخبارش ناپدید می شود؟(6)
سؤال کننده یک برگ از تاریخ فدک را نخوانده که فدک در طول تاریخ خلفا تا عصر مامون کرارا باز پس گرفته شد و دوباره به آل مروان سپرده گشت.
از آنجا که هدف خلاصه گویی است ؛ علاقه مندان می توانند درباره ی تاریخ فدک به کتاب «فروغ ولایت» مراجعه کنند.
4.درباره ی «حی علی خیرالعمل» کافی است یادآور شویم که یکی از متکلمان اشعری می گوید: خلیفه ی دوم بالای منبر قرار گرفت و گفت: من سه چیز را برای شما تحریم می کنم و اگر کسی مرتکب شد او را مجازات می کنم:
1.عقد موقت؛ 2.حج تمتع 3.حی علی خیرالعمل.(7)
حلبی در سیره ی خود می نویسد عمر و امام زین العابدین در اذان خود بعد از جمله ی حی علی الفلاح ؛ حی علی الخیر العمل می گفتند.(8)
در طول تاریخ گفتن حی علی خیر العمل در مأذنه ها نشانه گرایش به اهل بیت بوده است. ابوالفرج اصفهانی (356-284) می نویسد: وقتی یکی از حسنی ها بر مدینه فرمانروایی یافت عبدالله بن حسن افطس بالای منارۀ مسجد رفت وبه مؤذن دستور داد در اذان بگوید: «حی علی خیر العمل».(9)
و امّا چرا امیرمؤمنان به اشاعۀ آن نپرداخت! علی در روزگار خود با سه گروه در داخل نبرد کرد:1. پیمان شکنان، 2.ستمکاران، 3. خوارج و نافرمایان. با این مشکلات، علی باید جبهۀ چهارمی را هم برای خود می گشود و این در آن شرایط به صلاح نبود ولی در عین حال در موارد مناسب از بدعت های خلفا نکوهش می کرد. یکی از آنها «نماز تراویح» است یعنی خواندن نوافل ماه رمضان با جماعت که از بدعت های خلیفۀ دوم است و در عصر رسول خدا به این شیوه که اکنون در مساجد می خوانند، اصلاً وجود نداشت.(10)
وقتی امام علی زمام حکومت را به دست گرفت، مردم کوفه از علی خواستند که برای آنان امامی برای نماز تراویح معین کند. حضرت از تعیین امام، خودداری نمود و آن را بدعت شمرد. در این هنگام، عمل علی را نوعی مقابله با سیرۀ عمر دانستند، و نالۀ «وا عمراه!» از مسجد بلند شد. در این هنگام امیر مؤمنان علی گفت: من امامی تعیین نمی کنم خودتان امام را تعیین کنید.(11)
شگفت آن که عمر چنین نمازی را «بدعت حسنه» شمرد، آیا واقعاً «بدعت در دین» می تواند حسن و زیبا باشد؟
در پایان یادآور می شویم، باید نوافل ماه رمضان در خانه ها به صورت فرادی اقامه شود نه در مساجد. در این مورد کافی است به حدیثی که مسلم در صحیح خود نقل کرده توجه کنیم که پیامبر فرمود: «علیکم بالصلاة فی بیوتکم، فانّ خیر صلاة المرء فی بیته الّا الصلاة المکتوبه(12)؛ «بر شماست که نمازها را در خانه هایتان بخوانید، زیرا بهترین نماز، نمازی است که در خانه خوانده شود، مگر نماز واجب که جایگاه آن مسجد است».
برای تفصیل به کتاب «الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف» مراجعه کنید.(13)
5. «الصلاه خیر من النوم» از نظر محققان بعداً به اذان اضافه شده است. در این مورد کافی است بدانیم مالک در موطاً نقل می کند، مؤذن عمر سراغ او آمد تا او را برای نماز ببرد، او را در خواب یافت، برای بیدار کردن او گفت: «الصلاه خیر من النوم(14)» عمر از این جمله خوشش آمد و گفت آن را در ندای اذان صبح قرار دهید.
در کتاب «الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف» درباره این جمله به صورت گسترده سخن گفته شده(15). در این جا از بازگویی نکته ای ناگزیریم و آن این که هر فصلی از فصول اذان، یکی از معارف الهی را در بردارد و یا دعوت به یکی از فرائض است. و جملۀ «حی علی خیر العمل» چنانکه گفتیم که جزء اذان است: نماز را بهترین عمل و برترین کارها می شمارد ولی جملۀ دیگر یعنی «الصلاه خیر من النوم»: نماز را فقط از خوابیدن بهتر معرفی می کند، و این جز پایین آوردن شأن نماز چیز دیگری نیست.
از این گذشته، آیا خردمندی در جهان شک دارد که نماز بهتر از خواب است تا بالای مأذنه اعلام کنیم: هان! ای مردم بدانید نماز بهتر از خواب است؟!
6. چرا برای مردم قرآن دیگری نیاورد؟
این پرسش به قدری بی پایه و بی اساس است که نیاز به جواب ندارد. قرآنی که اکنون در اختیار همۀ مسلمانان است، همان قرآن به قرائت علی است. زیرا عاصم به یک واسطه قرائت را از علی گرفته است. با این وصف، قرآن دیگری در کار نبود که بیاورد.
آری در برخی از روایات آمده است که امیرمؤمنان، قرآن را بر حسب نزول آیات و سور تنظیم کرده بود، که آن را نزد خود محفوظ داشت و کوچک ترین اختلافی با قرآن فعلی جز در تنظیم و ترتیب نداشت.(16)
پی نوشت ها:
1. الغدیر، ج8، ص 54-62؛ تذکره الحفاظ، چ1، ص77.
2. نهج البلاغه، خطبه سوم. ابن خشاب این خطبه را پیش از تولد رضی، در سال 306 برای مصدق بن شبیب واسطی نقل کرده است، شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 1/205.
3. نهج البلاغه، 162.
4. تفسیر طبری: 5/9 ، الدر المنثور: 2/ 140 .
5. صحیح مسلم: 4/131، باب النکاح المتعه، مسند احمد: 2/95 و 4/436، میزان الاعتدال: 2 ، ترجمه عبدالملک بن خریج.
6. نهج البلاغه، نامه شماره45 که به عثمان ابن حنیف نوشته است.
7. شرح تجرید قوشچی، ص 484.
8. سیره حلبی، ص 305.
9. مقاتل الطالبین، ص 277.
10. فتح الباری بشری صحیح البخاری: 4/250، حدیث 2009 و 2010.
11. تهذیب، ج 3، باب فضل شهر رمضان، حدیث 30، کافی: 4/154.
12. فتح الباری: 4/250 ، حدیث 2010.
13. الانصاف، ص 383-422.
14. موطا، ص 78 به شماره 8.
15. الانصاف، ج 1 ، ص 151-162.
16. تاریخ یعقوبی: 2/135-136 ، چاپ بیروت، دار صادر.