آیا این درست است که سینه زنی توسط انگلیسی ها رواج داده شده است؟
عزاداری برای امام حسین(ع) سابقه طولانی دارد و انگلیسی ها در اصل شکل گری آن نقش نداشتند و سند ومدرکی مبنی بر اینکه سینه زدن در عزاداری از سوی انگلیسی ها بوده ، وجود ندارد و این گونه القائات بیشتر برای تضعیف عزاداری است . البته ممکن است استعمار پیر در تحریف اهداف عزاداری امام حسین (ع) و تضعیف نقش ظلم ستیزانه این قیام جاودان نقش داشته باشد ، اما اشکال گوناگون عزاداری از همان روز های نخستین بعد از عاشورا تا به امروز وجود داشته است .
برخی از نویسندگان نوشته ند اولین مجلس عزایی که برای امام حسین (ع) برپاشد در همان وقتی بود که خانواده امام درشام بودند. پس از شهادت امام(ع) و واردشدن زنان خاندان آن حضرت بر یزید به عنوان اسیر، یزید به زنان خود دستور داد به دیدار اسرا بروند وبه امر او زنان آل ابوسفیان سه روز برای امام حسین(ع) عزاداری کردند.(1) هم¬چنین خود اهل¬بیت در قالب¬های مختلف به عزاداری پرداختند.امام سجاد(ع) و زینب کبری سلام الله علیها، پیام آوران دشت خون در مواقع گوناگون برای رسوا کردن وسرنگون ساختن جنایت پیشگان در محضر تاریخ وآگاهانیدن مردم ازهدف شهیدان حق و فضیلت درمقاطع واماکن متعددی خطابه های فراوانی ایراد کردند ومجالس عزاداری و مرثیه سرایی زیادی برای امام حسین(ع) و شهدای کربلا بر پا کردند امام باقر¬(ع) وامام صادق(ع)وامام کاظم(ع) و امام رضا(ع) نیز در دوران خودشان مجالس مرثیه خوانی وعزاداری برای سیدالشهداء برپا کرده اند.(2) و سلاطین آل بویه در قرن چهارم هجری هر سال در دهه اول محرم از فاجعه اهل بیت امام حسین(ع) در کربلا یاد می¬کردند. و درطی آن دستههایی در کوچه ها به حال گریه راه می افتادند.(3)
ولی تا زمان آلبویه (در سال 352 ق) این عزاداری مخفی بود. قبل از قرن چهارم، عزاداری برای امام حسین(ع)، علنی نبود و نهانی در خانهها انجام میگرفت؛ اما در نیمه دوم قرن چهارم، سوگواری در روز عاشورا آشکار و در کوچه و بازار انجام مییافت. عموم مورخان اسلامی - مخصوصاً مورخانی که وقایع را به ترتیب سنواتی نوشتهاند؛ از قبیل ابن¬جوزی در کتاب منتظم و ابناثیر در کتاب الکامل و ابنکثیر در کتاب البدایة و النهایة و یافعی در مرآت الجنان و ذهبی و دیگران - در ضمن ذکر وقایع سال 352 و سالهای بعد از آن، کیفیت عزاداری برای امام جسین(ع) را در روز عاشورا نوشتهاند. از جمله ابن¬جوزی گفته است: در سال 352 معزالدوله دیلمی، دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن کنند. در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش موقوف گردید، قصابان گوسفند ذبح نکردند، هریسهپزها، هریسه (حلیم) نپختند، مردم آب ننوشیدند، در بازارها خیمه به پا کردند و به رسم عزاداری بر آنها پلاس آویختند، زنان به سر و روی خود میزدند و بر حسین(ع) ندبه میکردند.(4)
به قول همدانی: در این روز، زنان، موی پریشان در حالی که [به رسم عزاداری ]صورتهای خود را سیاه کرده بودند، در کوچهها به راه افتادند و برای عزای امام حسین(ع) سیلی به صورت خود میزدند.(5) بنا بر گفته شافعی: این نخستین روزی بود که برای شهیدان کربلا آشکارا سوگواری میشد.(6)
ابن کثیر در ضمن وقایع سال 352 گفته است: که اهل تسنن قدرت منع شیعه را از این اعمال نداشتند؛ زیرا شماره شیعه بسیار و نیروی حکومت نیز با ایشان بود. از سال 352 تا اواسط قرن پنجم - که آلبویه از میان رفتند - در بیشتر سالها مراسم عاشورا به ترتیب مزبور، کم و بیش انجام میگرفت و اگر عاشورا با عید نوروز یا مهرگان مصادف میگردید، انجام مراسم عید را به تأخیر میانداختند.(7)
در همین سالها که فاطمیّه و اسماعیلیّه، تازه مصر را به تصرف آورده و شهر قاهره را بنا نهاده بودند، مراسم عاشورا در مصر انجام مییافت. بنا بر نوشته مقریزی: در روز عاشورای 363، جمعی از شیعه مطابق معمول خود (از این جمله معلوم میشد که مراسم مزبور در سالهای قبل نیز معمول بوده است)، به مشهد کلثوم، و نفیسه (از فرزندان امام حسن(ع) ) رفتند و در آن دو مکان، شروع به نوحهگری و گریه بر امام حسین(ع) کردند. مراسم عاشورا در زمان فاطمیان هر سال برپا میشد: بازارها را میبستند و مردم دسته جمعی در حالی که با هم ابیاتی در مصیبت کربلا میخواندند و نوحهگری میکردند؛ به مسجد جامع قاهره میرفتند.(8)
بعد از آن به دلیل در انزوا قرار گرفتن تشیع، مراسم عزاداری خیلی علنی نبود، هر چند وضعیت بهتر از قبل زمان آلبویه بود.
از دوره صفویه به بعد به دلیل ترویج تشیع، عزاداری شکل عام و علنیتری به خود گرفت
.پی نوشت=
1. کامل مصطفی الشعبی،تشیع وتصرف،ترجمه علیرضا ذکاوتی قرار گزار(تهران، انتشارات امیر کبیر1374)،ص47،به نقل از سیر العلام النبلاء،204/3 ،العقد الفرید 138/3
2. جهت اطلاع بیشتر رک: رضوانی علی اکبر، فلسفه شهادت(قم انتشارات هجرت)ص269ـ263ـ262
3. رک : جمعی از خاورشناسان، تمدن ایرانی،ترجمه دکتر عیسی بهنام 1346 وتشیع و تصوف ،ص40 و43
4.المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج 7، ص 15.
5.تکملة تاریخ الطبی، ص 183.
6.مرآت الجنان، ج 3، ص 247.
7.النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و قاهرة، ج 4،ص 218.
8.الخطط، مقریزی،ج2 ص289. و نیز ر.ک: النجوم الزاهرة، ج 4؛ ص 126، (بخش وقایع سال 366)؛ اتعاظ الحنفاء، مقریزی، ج 2،ص 67 به نقل از: سیاهپوشی در سوگ ائمه نور، صص 161-162.