لباس مشکى و کراهت آن
از برخى روایات چنین برداشت مىشود که پوشیدن لباس مشکى کراهت دارد و اگر چه این روایات درباره نماز وارد شده اما برخى از آنها شامل موارد غیر نماز نیز مىشود.
1. على بن محمد از امام صادق (ع) پرسید: «أصلى فى القلنسوة السوداء فقال: لا تصل فیها فانها لباس اهل النار» (33) ؛ آیا با کلاه مشکى نماز بخوانم، فرمود: با کلاه مشکى نماز نخوان که لباس اهل آتش است.
2. در روایت دیگر امام صادق (ع) مىفرماید: «نماز را در لباس مشکى برگزار نکنید اما - پوشیدن - پاپوش، عبا و عمامه مشکى مانعى ندارد». (34)
در برخى از روایات آمده است که لباس مشکى شعار بنى عباس است. (35)
در توضیح این روایات یادآورى این نکته لازم است که اگر چه سندیت آنها ضعیف است ولى مشهور فقها، پوشیدن لباس مشکى را جز در مواردى که استثنا شده مکروه دانستهاند و لیکن باید یادآورى نمود که این روایات عزاداریها را شامل نمىشود و با این فرض که شمول هم داشته باشد؛ جز بر کراهت دلالت ندارد و روشن است که هر جا مصلحت بالاترى وجود داشته باشد کراهت آن بر طرف مىشود. افزون بر آن، جلوگیرى از پوشیدن لباس مشکى در روایات نقل شده از ائمه (ع) بدین جهت بوده که لباس مشکى در عصر بنى عباس از نشانهها و علامتهاى آنان به شمار مىآمده و به جهت جلوگیرى از تشبه به بنىعباس استفاده از آن منع شده است.
از بعضى روایات دیگر چنین به دست مىآید که ائمه (ع)، خود نیز گاهى لباس مشکى مىپوشیدهاند. ابن ابى الدنیا در کتاب مقتل الامام امیرالمؤمنین مىنویسد: «حسن بن على پس از درگذشت پدرش على (ع) بر فرار منبر کوفه در جامههاى سیاه براى ما خطبه خواند». (36)
1. مسعودى در اثبات الوصیه چنین روایت کرده که امام مجتبى (ع) پس از دفن پدر، در مسجد کوفه خطبه خواند در حالى که عمامهاى سیاه بر سر و طیلسانى(37) مشکى در بر داشت. (38)
2. داوود رقى مىگوید: «شیعیان از امام صادق (ع) درباره پوشیدن لباس مشکى سؤال کردند، در حالى که دیدم آن حضرت نشسته است و جبهاى سیاه بر تن و قلنسوه (39) مشکین بر سر و چکمهاى سیاه با آستر مشکى در پاى دارد. ایشان قسمتى از آن را پاره ساخت و فرمود. اما ان قطنه أسود. و أخرج منه قطناً أسود ثم قال: بیض قلبک و ألبس ما شئتک؛ (40) آگاه باش که پنبه آن سیاه است. مقدارى از پنبه را بیرون کشید و فرمود دل را سفید کن، آنگاه هر چه خواستى بپوش».
3. سلیمان بن راشد از پدرش نقل مىکند: على بن حسین (ع) را دیدم در حالى که: «علیه دراعة سوداء و طیلسان ازرق». (41) مقصود از دراعه پیراهن مشکى است؛ یعنى جبهاى جلوباز و سیاه رنگ و طیلسانى کبود رنگ پوشیده بود.
4. ابو نعیم اصفهانى روایت مىکند: «زمانى که خبر شهادت امام حسین (ع) به امسلمه رسید در مسجد پیامبر (ص) خیمهاى سیاه بر پا نمود و خود نیز جامه سیاه پوشید. (42)
5. پس از شهادت امام حسین (ع) و یاران آن حضرت، کسى از زنان بنى هاشم و طایفه قریش نبود مگر آن که براى امام حسین (ع) لباس سیاه پوشیده بود. (43)
6. از دیگر نمونههایى که اشاره به پوشیدن لباس سیاه دارد مىتوان به پوشیدن لباس مشکى دختر امسلمه و زنان انصار در عزاى حمزه و شیهدان احد و همچنین سیاه پوشیدن اسما بنت عمیس در عزاى جعفر طیار اشاره کرد. (44)
با توجه به روایات مذکور و آثار پوشیدن لباس مشکى در ایام حزن و عزا، بسیارى از فقها، پوشیدن لباس مشکى را در عزادارى امام حسین (ع) استثنا کردهاند. صاحب حدائق مىگوید: «استثناى پوشیدن لباس مشکى در عزادارى امام حسین (ع) بعید نیست». (45)
محدث نورى مىگوید: «و فى هذه الاخبار و القصص اشارة او دلالة على عدم کراهة لبس السواد و رجحانه حزناً على ابى عبداللّه کما علیه سیرة کثیرة فى ایام حزنه و ماتمه». (46)
از روایات و تاریخ نه تنها مىتوان عدم کراهت لباس مشکى را استنباط نمود بلکه در بسیارى از موارد بر رحجان آن دلالت دارد زیرا لباس مشکى نشانه حزن و انده است چنان که در شهادت امام حسین (ع) و عزادارى آن حضرت سیره نقل شده بر این مطلب گواهى داد.
مرحوم سید کاظم یزدى در آخر رساله منهج الرشاد به پرسشهاى مختلفى پاسخ دادهاند، از جمله ایشان درباره لباس مشکى مىنویسند: «بعید نیست پوشیدن لباس سیاه در ماه محرم به قصد اظهار حزن و عزادارى، راحج باشد چون تحزن در آن ایام راحج است و به لباس سیاه محقق مىشود؛ بنابراین ممکن است ادعا شود که ادله کراهت پوشیدن لباسى سیاه بر مواردى غیر از موارد مستنثنا دلالت داشته باشد، البته از بعضى اخبار خاصه نیز کراهت آن مستفاد مىشود؛ چنان که در بعضى روایات است که اهل بیت (ع) سیاهپوش بودهاند تا آنکه سر عبیداللّه بن زیاد - لعنت اللّه - را آوردند و بر فرض عموم، - این مسأله - تخصیص مىخورد. حاصل آنکه کراهت - پوشیدن لباس سیاه - معلوم نیست ولى رحجان آن بعید نیست و اللّه العالم». (47)
آیت اللّه صافى مىنویسد: «با توجه به این که پوشیدن لباس سیاه شعار اهل مصیبت و علامت سوگوارى و عزاست، پوشیدن آن در عزاى حضرت سیدالشهدا و سایر حضرات معصومین (ع) بىشبهه راحج، و تعظیم شعایر و اعلان برائت از اعداى آل محمد - صلوات اللّه علیهم -؛ تجلیل از ایثار، فداکارى، شهادت در راه خدا، پاسدارى از دین و مذهب و مصداق عناوین راحجه دیگر است. به طور یقین این برنامهها و سیاه پوشیدن و سیاهپوش کردن در و دیوار خانهها و حسینیهها، تکایا و مجالس، که متضمن درسهاى بسیار آموزنده و موجب تعالى افکار و اهداف، و تبلور شعور مذهبى و انسانى است همه راحج و سبب احیا و بسط امر مذهب و تحکیم علایق و روابط با خاندان رسالت و تجدید میثاق تشیع و پیروى از آن بزرگواران و محکوم کردن ظلم و استضعاف و استکبار است.
مسأله کراهت پوشیدن لباس سیاه، دلیلى ندارد چرا که اخبار وارده ضعیف و فاقد اعتبار است و دلالت روایات بر کراهت مطلقه مورد اشکال است زیرا از خود آنها استفاده مىشود که حکم در این موضوع به عنوان اولویت برتر مطرح نیست و بلکه به جهت تعنون آن به عنوان ثانویه و شعار و لباس بنى عباس بودن است که پوشیدن آن تشبه به آنها و موجب ارایه نفوذ و کثرت جمعیت پیروان آنهاست و در واقع نهى از آن به ملاحظه این بوده که یکى از مصادیق تلبس به لباس ظلمه و تشبه به آنهاست و با نابودى آنان این عنوان و شعاریت منتفى مىشود و موضوع تغییرمىکند».
محمد بن خالد برقى از عمر بن على بن حسین (ع) روایت مىکند:«لما قتل الحسین بن على(ع) لبس نساء بنى هاشم السواد و المسوح و کنّ لا تشتکین من حر و لا برد و کان على بن الحسین (ع)یعمل لهن الطعام للماتم». (48) از این حدیث دو نکته استفاده مى شود:
1. پوشیدن لباس سیاه در ماتم و عزا ازابتدا مرسوم بوده است ولذابانوان معظمه بنى هاشم در ماتم حضرت سیدالشهدا(ع) لباس سیاه پوشیدند.
2. تشویق و ترغیب نمودن امام بر این عمل دلیل رحجان آن است و از آن چنین فهمیده مىشود که سیاه پوشیدن به جهت فراموش نشدن این واقعه بسیار بزرگ تاریخى، و برزگداشت موقف عظیم سیدالشهد است از این رو راحج و مستحب مىباشد. (49)
در جمع بندى مطالب یاد شده چنین به دست مىآید که سوگوارى در مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)- به هر نحو مشروع که در نزد عرف مصداق آن معمول باشد مطلوب و پسندیده است؛ خواه این سوگوارى به وسیله پوشیدن لباس سیاه باشد و یا گریه کردن، مرثیه خواندن، پا برهنه راه رفتن، نوحهسرایى کردن و نقل فضایل و مناقب و خواه به هر شکل مشروع دیگرى که با اصول کلى اسلام منافات نداشته باشد.
با توجه به این، سیاهپوشى در عصر ما از ویژگیهاى مهم شیعه است. شیعه در ایام عادى و روزهاى معمول زندگى، به جز در سه مورد از پوشیدن لباس سیاه اکراه دارد اما در ایام محرم و صفر و نظایر آن نه تنها سیاه مىپوشد بلکه در و دیوار و کوى و برزن را نیز سیاهپوش مىکند. لباس سیاه نشانه عشق و دوستى به ساحت مقدس امامان معصوم (ع) است و اعلام جانبدارى از سرور آزادگان در جبهه ستیز حق و باطل که سراسر تاریخ را فراگرفته است. شیعه با سیاهپوشى خویش در عاشورا اعلام مىدارد که در منطق وى، بى حسین، جامعه تاریک، جهان بى فروغ و تاریخ هیچ است.
در عرصه طبیعت با غروب خورشید همه چیز یکسره در تاریکى فرو مىرود و کسب و کار تعطیل مىشود. در پهنه حیات انسانى نیز ماجرا از همین قرار است. قتل امام نور، که در حقیقت کشتن چراغ راه و فانوس هدایت است؛ آفاق حیات معنوى را تیره مىسازد. آیا بشریت را مصیبتى بالاتر از این متصور است که شب پرستان به چراغ هدایت و وجود نازنین فرزند فاطمه سنگ زنند و او را کشته و بىجان سازند؟!
پس مسلمانان و بویژه شیعیان باید آن فاجعه را تا طلوع آفتاب عدل همواره بزرگ و گرامى دارند. کسى که در ماتم عزیزان خویش جامهسیاه مىپوشد با این عمل مىخواهد به عزیز از دست رفته خود بگوید که تو مایه روشنى چشم من و در حکم فروغ دیدگانم بودى و دفن پیکر تو در دل خاک به مثابه افول ماه و خورشید در چاه مغرب است و پهنه حیات و زندگى را در چشم من تیره و تار ساخته است.
حضرت زهرا (ع) در رحلت جانسوز پدر چنین گفت: «یا ابتاه انقطعت بک الدنیا بأنوارها و زوت زهرتها ببهجتک زهراة فقد اسود نهارها فصار یحکى حنادسها رطبها و یابسها» (50) ؛ اى پدر! با رفتن تو، دنیا روشنیهاى خویش را از ما بر گرفت و نعمت و خوشىاش را از ما دریغ کرد. جهان به حسن و جمال تو روشن و درخشان بود ولى با رفتن تو روز روشن آن سیاه گشته وتر و خشکش حکایت از شبهاى بس تاریک دارد و حزن و اندوه ملازم ماست.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(33) - وسائل الشیعه، ج 3، ص 280، باب کراهة الصلاة فى القلنسوة السوداء و...».نهى
(34) - همان، باب کراهة لبس السواد الا فى الخلف و العمامة و الکساء.
(35) - همان.
(36) - شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 16، ص 22، ذیل وصیت نامه امام على به امام حسن (ع).
(37) - جامهاى بلند و گشاد که بر دوش مىاندازند.
(38) - اثبات الوصیة للامام على بن ابیطالب، ص 133، باب فى امامة الحسن (ع).
(39) - نوعى کلاه دراز.
(40) - علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 2، ص 347، باب 56، العلة التى من أجلها لا تجوز الصلاة فى سواد.
(41) - فروع کافى، کلینى، ج 6، ص 449، ح 3.
(42) - عیون الاخبار و فنون الآثار، عماد الدین ادریس قرشى، ص 109.
(43) - بحارالانوار، ج 45، ص 196.
(44) - براى اطلاعات بیشتر ر.ک: سیاهپوشى در سوگ ائمه، على ابوالحسنى، ص 95.
(45) - حدائق الشیعه، شیخ یوسف بحرانى، ج 7، ص 118.
(46) - مستدرک الوسائل، میرزاى نورى، ج 3، ص 328، باب نوادر ما یتعلق بأحکام الملابس.
(47) - سیاهپوشى در سوگ ائمه، على ابوالحسنى، ص 223.
(48) - بحارالانوار، ج 79، ص 84، باب التعزیة و الماتم.
(49) - همان.
(50) - همان، ج 43، ص 176، باب ما وقع علیها من الظلم.