8. گریه پیامبر (ص) و اصحاب هنگام اطلاع از شهادت امام حسین (ع)

در روایت آمده است: امام حسین (ع) کودکى دو ساله بود. پیامبر (ص) براى سفرى آماده گردیدند، در همان‏گامهاى نخستین ناگهان توقف نموده وفرمودند:«انا للّه و انا الیه راجعون». اشک از چشمان مبارکشان جارى گردید. علت گریه را جویا شدند، فرمود: «هذا جبرئیل یخبرنى هم أرض بشط الفرات یقال لها کربلا یقتل فیها الحسین بن فاطمه (ع)»؛ هم اکنون جبرییل مرا از سرزمینى آگاه نمود، که در کنار شط فرات قرار دارد و نامش کربلا است حسین فرزند فاطمه (ع) در آن سرزمین به شهادت مى‏رسد. از قاتل او جویا شدند؟ فرمود: «رجل یقال له یزید وکأنى أنظر الى مصرعه و مدفنه»؛ مردى که نامش یزید است، قاتل فرزندم خواهد بود و هم اکنون محل کشته شدن و دفن حسین را با چشم خود مى‏نگرم. آنگاه پیامبر (ص) با حالت غمگین و ناراحت از سفر برگشتند. سفر را ناتمام گذاشته، پس از پایان خطبه، دست راست را بر سر حسن و دست چپ را بر سر حسین گذاشت سپس دست مبارک را به سوى آسمان بلند نمود و فرمود: «اللهم ان محمداً عبدک و رسولک و نبیک و هذان أطائب عترتى و خیار و ذریتى و... اللهم فبارک له فى قتله واجعله من سادات الشهداء اللهم و لاتبارک فى قاتله و خاذله»؛ بارالها! محمد بنده و پیامبر توست و این دو، پاکان اهل بیت و برگزیدگان ذریه من و اصل و ریشه من هستند. این دو را در میان امتم به جانشینى خود مى‏گذارم. خدایا شهادت را براى حسین مبارک گردان و او را سرور شهیدان قرار ده. خدایا براى قاتل و خوار کننده‏اش برکتى قرار مده!
زمانى که سخنان پیامبر (ص) به اینجا رسید صداى مردم حاضر در مسجد به گریه بلند شد. حضرت فرمود: «أتبکون و لا تنصرونه؟»؛ آیا بر او گریه مى‏کنید و او را یارى نمى‏کنید؟ پس از آن از مسجد خارج شد و بعد از لحظاتى در حالى که رنگشان متغیر و چهره‏شان برافروخته بود به مسجد بازگشتند و با چشمانى گریان فرمود: «ایها الناس انى خلفت فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى اهل بیتى و مزاج مائى و ثمرى لن یفترقا حتى یردا على الحوض و انى لا أسئلکم فى ذلک الا ما أمرنى ربى أن أسئلکم المودة فى القربى فانظروا ان لا تلقونى غداً على الحوض و قد أبغضتم عترتى و ظلمتموهم»؛ (11) اى مردم دو گوهر گرانبها در میان شما بر جاى مى‏گذارم؛ کتاب خدا و عترتم که آمیخته با آب حیاتم و ثمره وجودم مى‏باشند. این دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامى که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و من در مورد اهل بیتم از شما چیزى جز دوستى آنان نمى‏خواهم و این چیزى است که پروردگارم به من دستور فرموده است. پس مواظب باشید که در روز قیامت در کنار کوثر شما را ملاقات نکنم در حالى که بااهل بیتم دشمنى نموده و بر آنان ستم کرده باشید.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(11) - مقتل، ابن جوزى، ج 1، ص 164. مستدرک‏