چرا بعد از گذشت 1400سال از شهادت امام حسین علیه السلام هنوز عزادارى مى کنیم ؟
حادثه عاشورا دو صفحه دارد: یک صفحه سیاه و تاریک ، صفحهء دیگر روشن و نورانى . صفحهء سیاه از آن نظر سیاه است که در آن کشتن بى گناه و جوان و شیرخوار، تاختن اسب بریدن بدن هاى بى سر، آب ندادن به انسان ، شلاق زدن به زن ها و بچه ها. سوار کردن اسرا بر شتران بى جهاز و در یک کلام ظلم و جنایت مى بینیم .
در این نگاه قهرمان پسر معاویه ، پسر زیاد، عمر سعد، شمر و... است و مظلوم و ستمدیده : حسین علیه السلام و یارانش . بااین دید باید براى مظلومیّت و ستم هایى که وارد شد، گریه کرد و محزون شد.
صفحه نورانى از آن نظر نورانى است که در آن حماسه ، افتخار، تجلى انسانیت و حقیقت و حق پرستى مى بینیم .در این دید قهرمان ، حسین علیه السلام است و یارانش ، و بدبخت و مغلوب و شکست خورده یزید است و پسر زیاد و پسرسعد و...
از این دید حسین علیه السلام خودش تنها نبود که یک روز او را کشتند و سر از بدنش جدا ساختند و تمام شد، بلکه حسین یک مکتب است . لذا باید همیشه یادش را زنده نگه داشت تا مکتبش زنده بماند. باید همیشه از مردم اشک گرفت و مرد را گریاند، همان طورى که پیامبر اکرم علیه السلام و ائمه اطهار علیه السلام فرمودند:
باید براى امام اشک گرفت و اشک ریخت ، امّا نه مثل اشک در مصیبت یک مظلوم و ستمدیده ، بلکه در مصیبت یک قهرمان باید او را به یاد بیارویم و اشک بریزیم تا روح قهرمان در روح ما پیدا شود و احساسات قهرمانى پیداکنیم تا به اندازه اى نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنیم و ما هم عدالت خواه شویم و با ظلم و ظالم نبرد کنیم وآزادى خواه شویم و عزّت نفس و شرف انسانیت پیدا کنیم . در یک کلام حسین علیه السلام مثل ما یک تن و یک شخص نبودکه روزى کشته شده است و دیگر لازم نباشد از او یادى کنیم ، بلکه یک مکتب است که باید با یاد او مکتبش را زنده نگه داریم .(1)
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1.مجموعه آثار، ج 17 ص 28.