آیا قوانین اسلام که مربوط به گذشته است نباید بر طبق معیار های جامعه مدرن تغییر یابد.
سؤال : آیا قوانین اسلام که مربوط به گذشته است نباید بر طبق معیار های جامعه مدرن تغییر یابد.مثلا در گذشته امکان دسترسی به آب وجود نداشته و مردم به دنبال استحمام نمی رفتند و به همین خاطر غسل واجب شده آیا امروز که چند بار در هفته استحمام می شود باز باید غسل واجب باشد؟
`پاسخ : یکى از ویژگىهاى بسیار مهم اسلام هم سویى آن با شرایط زمان است؛ یعنى قوانین اسلام علاوه بر جامعیت به گونهاى تشریع شده که پاسخ گوى نیازهاى انسانها در همه زمانها است؛ از این رو اسلام بعد از گذشت چندین قرن بالنده و پویا ظاهر شده و در مقام پاسخ گویى نیازهاى مردم اظهار عجز نکرده است.
امام صادق(ع) درباره قرآن فرمود: «خداوند قرآن را براى زمان و مردم خاصى قرار نداده است. قرآن براى همه زمانها و براى همه انسانها تا روز قیامت تازگى دارد».(1)
«مارسل بوازار» مى نویسد: «احکام و قوانین اسلام به پرسشهاى معاصر پاسخ داده است...».(2) یکى از امتیازات اسلام نسبت به ادیان دیگر همین است که ادیان دیگر پاسخ گوى نیازهاى زمان خود بودند، حال آن که اسلام پاسخ گوى نیازهاى انسانها در طول تاریخ مى باشد. یکى از علل خاتمیّت اسلام را در همین ویژگى باید جستجو نمود.
هم سویى اسلام با شرایط زمان بدان معنا نیست که قوانین اسلام با شرایط زمانى تطبیق گشته و تغییر یابد، بلکه معنایش این
است که هرگاه احتیاجات و حوادث و مقتضیات زمان به اسلام عرضه مى شود، پاسخ گو است.
به همین خاطر دین اسلام این قابلیت را دارد که بر طبق نیاز های هر عصر پاسخ گو باشد.نه به این معنا که بر طبق خواسته های زمان تغییر یابد که در آن صورت تغییر اسلام بر اساس خواسته های انسان ها خواهد بود نه احکام دین اسلام و این مانند همان داستان نقش و خالکوبی شیر در داستان مولوی خواهد بود که تنها چیزی که خالکوبی می شود اسم شیر است .
برای پی بردن به این مطلب باید بدانیم که اصل تشریع احکام و فلسفه آنها چیست ؟ و آیا فلسفه و حکمت احکام همان است که ما تصور می کنیم تا بخواهیم در احکام اسلام بر اساس نیاز های زمان تغییر و تحول ایجاد کنیم.
حضرت رضا(ع) میفرماید می بینیم که خدای متعال چیزهایی را حلال کرده است که مردم در زندگی و ادامه اش به آن نیازمند هستند و برای آنان مصلحت و فائده ای دارد، و چیزهایی را حرام کرده که علاوه بر این که مورد نیاز بشر نیست، موجب فساد و فنا و نیستی او میباشد».؛(3)
بر همین اساس دانشمندان دینی میگویند: احکام شرع تابع مصالح و مفاسد است، یعنی چیزی بدون جهت تشریع نشده است. اما دقت و توجه بر این مطلب ضروری است که وقتی گفته میشود: فلان کار به مصلحت بشر است، نباید فقط فواید جسمی و بهداشتی به نظر آید، بلکه فواید جسمی، روحی، فردی، اجتماعی، دنیوی، اخروی و هر نوع فایدة دیگر که فرض شود، همه جزء مصالح بندگان است. چه بسا یک حکم فایدة جسمی نداشته باشد، ولی از نظر روحی باعث تهذیب و پاکی نفس شود، مثلاً سجده کردن و سرگذاشتن بر خاک اثر بهداشتی ندارد، ولی باعث تواضع و بندگی در مقابل پروردگار میشود و روح و روان انسان جلا پیدا میکند. نیز ممکن است فایدة یک حکم از نظر فردی معلوم نباشد، ولی از نظر عمومی و مصالح عامه به نفع جامعه باشد، مثلاً اگر استفاده از ظروف طلا و نقره رواج پیدا کند، مفاسد اقتصادی و روحی و روانی بسیاری در جامعه به جا می گذارد و باعث اختلاف طبقاتی عظیم در جامعه میشود.
به همین خاطر نباید تصور کنیم فلسفه احکام دقیقا همان چیزی است که ما تصور می کنیم و اگر بخواهیم بر اساس برداشت و فهم خود از فلسفه احکام آن ها را دچار تغییر و تحول نمائیم . در این صورت هر کسی می تواند بر اساس فهم خود که دچار خطا و اشتباه فراوان است در احکام دین اسلام تغییر ایجاد کند و در نتیجه آن مصالح و فوائد اساسی که در اسلام برای آن احکام تشریع شده به دست نخواهد آمد و دین اسلام بر طبق خواسته های انسان ها تغییر خواهد کرد همان چیزی که در ادیان دیگر اتفاق افتاد و دین دچار تحریف و دگرگونی عمیق شده است.
برای فهم بهتر مسئله که فلسفه احکام دقیقا آن چیزی نیست که ما تصور می کنیم می توان به چند مورد دیگر اشاره کرد.
چیزی که شاید به فهم ما از وضو برسد همان نظافت و پاکی است اما از امام علی بن موسی الرضا(ع) نقل شده است که: «برای این به وضو مأمور شده ایم که بندگان هنگامی که در پیشگاه خدا می ایستند و با او مناجات می کنند، پاک باشند و از آلودگی ها و نجاستها دور باشند و قلب انسان برای قیام در پیشگاه خدا نورانی و با صفا باشد».(4)
بنابراین وضو هم جسم را نظیف میکند و هم از نظر معنوی به وسیلة قصد قربت، اثر تربیتی خوبی برای انسان دارد و موجب قرب الهی میشود. در عین حال که موجب تذکر و یاد آوری انسان و آماده کردن او به ایستادن در مقابل پروردگار می شود.
غسل نیز همین طور است. امروزه علم ثابت کرده که وقتی انسان جنب شد، گرچه قبلاً بدنش تمیز بوده یا قبل از جنابت حمام کرده، ولی با جنابت دوباره ترشحاتی در بدن ایجاد میشود و به اصطلاح در اوج لذّت جنسی که معمولاً مقارن خروج منی است، سلسله اعصاب پاراسمپاتیک بر اعصاب سمپاتیک پیشی می گیرد و تعادل به شکل منفی به هم میخورد. این موضوع ثابت شده که برای تعادل اعصاب به هم خورده، تماس آب با بدن بسیار مؤثر است. از این رو باید تمامی بدن را شستشو داد چون تمامی بدن در حال جنب شدن تحریک میشود و ترشحاتی از بدن خارج میشود که با غسل کردن از بین می رود.
اما آیا تنها فایده غسل همین است ؟ مطمئنا خیر .
ما نباید در احکام الهی صرفا به دنبای آثار و مضرات جسمی و بدنی باشیم و اصلا در احکام دین اسلام فوائد و منافعی که از جهت جسمانی و دنیوی و جود دارد فایده درجه دومی است. فایده اصلی و اولیه تمام احکام و تکالیف طهارت و پاکی روح انسان و تذکر و یاد آوری انسان ها و بیدار کردن انسان ها از غفلت وتمرین عبودیت و بندگی و آمادگی روح انسان در مقابله با مشکلات و سختی ها و تلطیف آن و پیراستن آن از صفات ناپسند وآراستن آن به صفات پسندیده و در نهایت رسیدن به مقام قرب الهی و مرحله انسان کامل است واین مسئله در تمام احکام و عبادات که ما تنها صورت ظاهر آن را می نگریم جاری است . اگر چه نتوانیم به طور دقیق با این امور تطبیق دهیم.
اگرتنهابه مسئله تذکر و یاد آوری خداوند در این اعمال و فوائدی که ذکر و یاد خداوند برای انسان و تاثیری که در اعمال و رفتار انسان دارد توجه کنیم در این صورت خواهیم دید که حکم ظاهری نمودن در مورد احکام دین اسلام چقدر سطحی است.
به این نکته بهتر دست خواهیم یافت وقتی متوجه شویم که اگر غسل با تمام اجزاء و شرایط انجام شود اما نیت در آن نباشد غسل باطل است پس باید در این عبادت به دنبال چیزی برتر از پاکی و طهارت ظاهری بود اگر چه آن را نیز دارد.
بنابر این فوائد دیگری غیراز نظافت بر این عبادات مترتب است که یکی از مهم ترین آنها احساس قرب معنوی و تذکر ویاد آوری انسان در مواقع مختلف از زندگی و اظهار تعبد و تسلیم انسان در مقابل پروردگار است.
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: «الوضو علی الوضو نورٌ علی نور(5) وضو بعد از وضو، نور علی نور است». یعنی باعث نورانیت چند برابر میشود.
(1). عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 130.
(2). اسلام در جهان امروز، ص 259.
________________________________________
(3)بحارالانوار، ج 6، ص 93.
(4)تفسیر نمونه، ج 4، ص 293.
(5)محمدی ری شهری میزان الحکمه، عنوان4106.