برخورد اصحاب پیامبر با مسأله عصمت
برخورد اصحاب پیامبر با مسأله عصمت
ش13) اگر خطیئه حضرت آدم(ع) گناه نبود، چرا آن حضرت و فرزندانشان به مشقات زندگى دنیوى گرفتار شدند؟
یکى از نکات کلیدى براى چاره جویىِ اَعمالِ به ظاهر گناه آلود معصومان، تمایز نهادن میان امر و نهى «مولوى» و «ارشادى»م است(122) در امر و نهى مولوى، خودِ سرپیچى از فرمان، زیانبار است; چراکه حرمت و منزلت کسى که پیروى از او لازم بوده، نادیده گرفته شده است. به عنوان مثال، نهى از خوردن شراب، نهىِ مولوى است که سرپیچى از آن، خواه ناخواه، عقوبت زا است; چه به مستى و عواقب ناشى از آن بینجامد و چه این پیامدهاى ناگوار را به دنبال نیاورد. اما امر و نهى ارشادى، به منزله ارشاد و راهنمایى به حکم عقل است و صِرف سرپیچى از آن، ضرر و زیانى در پى ندارد. امر و نهى پزشکان، نمونه روشنى از این دست است:وقتى که پزشک به خوردن دارویى فرمان مى دهد و یا بیمار را از انجام عملى برحذر مى دارد، نه از آن رو است که خود را مولا و صاحب اختیار و بیمار را عبد و بنده خود بداند، بلکه فرمان وى بیانگر وجود رابطه اى مثبت بین خوردن دارو و درمان بیمارى است. بدیهى است که اطاعت و سرپیچى از این فرمان، به خودى خود، سود و زیانى ندارد; بلکه، تنها، پیامدهاى واقعىِ مربوط به متعلَّقِ آن، دامنگیر بیمار مى گردد.
نکته درخور توجه این است که امر و نهى خداوند و اولیاى دین نیز گاه جنبه ارشادى به خود مى گیرد و در این صورت، تخلف از آن، گناه و حرام شرعى بشمار نمى آید. براى مثال، اگر پیامبر خدا - صلى الله علیه و اله- شخص بیمارى را از خوردن یک نوع غذا برحذر دارد و دلیل آن را شدت یافتن بیمارى وى بشمارد، سرپیچى از این فرمان، غیر از شدت یافتن بیمارى، عقوبت دیگرى در پى نخواهد داشت.
یک از راههاى تشخیص مولوى یا ارشادى بودن امر و نهى، توجه نمودن به «علتى» است که براى حکم بیان مى گردد. مثلا از عبارت «از انجام این کار بپرهیز; زیرا آتش دوزخ را در پى خواهد داشت» مولوى بودن نهى استفاده مى شود. اما اگر گفته شود: «این عمل را ترک کن، وگرنه دچار مشکلات دنیوى مى گردى» چیزى جز ارشادى بودن نهى، برداشت نمى شود.
در داستان حضرت آدم(علیه السلام) نیز شواهد فراوانى، بر ارشادى بودن نهى، مهر تأییدمى زنند،از جمله:
1) آیات 117 تا 119 سوره طه، پیامد استفاده از «شجره ممنوعه» را گرفتار شدن به سختیهاى زندگى دنیوى دانسته اند، نه دور شدن از ساحت قرب الهى. و این، خود، دلیل روشنى بر ارشادى بودن نهى است که سرپیچى از آن، جز مشکلاتِ مورد اشاره، مفسده دیگرى در پى ندارد. از اینجا این نکته روشن مى گردد که مقصود از «ظلم» در آیات دیگرى که نتیجه بهره گیرى از آن درخت را، ظالم خوانده شدن آدم و حوا مى دانند، ظلم به خود و روا داشتن سختیها بر خویشتن است، نه گناه و خروج از دایره عبودیت.
2) از آیه 38 سوره بقره، چنین برمى آید که تکالیف الهى و امر و نهى عقوبت زا، تنها از زمان هبوط آدم و حوا (علیهما السلام)م آغاز گشته اند، و عالَمِ پیش از آن، عالَم تکلیف نبوده است، تا سخن از نافرمانى و گردنکشى در برابر شریعت الهى به میان آید(123)/ کوتاه سخن آنکه، در دفاع از عصمت حضرت آدم ابوالبشر (علیه السلام) پاسخهاى مختلفى از سوى اندیشمندان شیعه و سنّى ارائه گشته(124) که یکى از بهترین آنها، پاسخِ یادشده است که خواستگاهِ آن، نه حدس و گمان، بلکه آیات شریفه قرآن است.