عصمت در دریافت و ابلاغ وحى
عصمت در دریافت و ابلاغ وحى
ش6) تجربه دینى بودن وحى به چه معنا است؟ و آیا این مطلب با عصمت انبیا سازگار است؟
«تجربه دینى» هر چند اصطلاح جدیدى است و از پیدایش آن بیش از دو قرن نمى گذرد،(48) اما محتواى آن ـ که تقریباً برابر با الهام و شهود است(49) ـ پیشینه اى دیرینه دارد و با تاریخ بشریّت آمیخته است. در جهان غرب پس از آن که براهین عقلى اثبات وجود خدا با اشکالاتى جدّى روبرو گشت و تلاش نظام هاى فلسفى براى دفاع عقلانى از دین به شکست انجامید، مسأله تجربه دینى مورد توجه قرار گرفت و پناهگاهى براى حراست از ایمان مذهبى به شمار آمد.(50)
برخى از اندیشمندان جهان اسلام نیز از این رویکرد جانبدارى نموده، بر این باورند که باید الگوهاى سنّتى را کنار بگذاریم و به همه امور دینى، همچون وحى، از چشم انداز تجربه نظر اندازیم.
در طول تاریخ ادیان وحیانى، پیروان این ادیان وقتى خواستند بفهمند وحى چیست، آن را با پارادایم هاى معرفتى که در دست داشتند، مورد تفسیر قرار دادند. در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، مدل معرفتى مدل ارسطو بوده است و لذا با آن مدل به مسأله نزدیک مى شده اند. امروز اگر مدل معرفتى دیگرى پذیرفته شود، مثل مدل تجربه دینى، در این صورت با این پارادایم باید به وحى نزدیک شد و تمام مسائل را از این زاویه دید.(51) بر اساس این دیدگاه، آن چه با تجربه دینى دریافت مى شود، معانى و حقایقى است که نیازمند تعبیر است و «وقتى تجربه در تعبیر مى آید، از فرهنگ متأثر است و چهار محدودیت انسان، یعنى محدودیت تاریخى، محدودیت زبانى، محدودیت اجتماعى و محدودیت جسمانى در تجربه او اثر مى گذارد.»(52)تجربه دینى پیامبران نیز تافته جدا بافته اى نیست و همچون دیگر تجربه ها، در زندان محدودیت هاى انسانى گرفتار است و راه گریزى از خطا ندارد.
اعتناى خداوند این نبوده است که یک کتاب معصوم املا کند، یا تعالیم تخطى ناپذیر و خطا ناپذیرى القا کند... وحى الوهى و واکنش انسانى همواره در هم تنیده بوده است. یک مواجهه که به مشیّت و مبادرت الهى بوده، توسط بشر جایز الخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.(53) برخى از روشنفکران مسلمان، پا را از این نیز فراتر نهاده و تفسیر تجربه دینى پیامبر اسلام را به دست آدمیان طول تاریخ سپرده اند.(54) بر اساس این دیدگاه، راز خاتمیّت دین اسلام در این نکته نهفته است که وحى اسلامى به گونه اى تعبیر نشده در اختیار همگان قرار گرفته تا در هر دورانى، تعبیرى مناسب از آن ارائه گردد و قرائت تازه اى از دین، فراهم آید. یعنى، بر خلاف پیامبران دیگر که برداشت خود از تجربه باطنى شان را پیش کش امّت ها مى کردند، درباره رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله)تقدیر الهى بر این قرار گرفته است که «عین تجربه باطنى پیامبر، بدون تفسیر، در اختیار مردم قرار گیرد... گویى که آن تجربه براى ما و براى هر نسلى در هر عصرى تکرار مى شود.»(55)
نقد و بررسى(56)
1) توجه به تجربه دینى هر چند با انگیزه اى خیر خواهانه همراه بوده و به منظور دفاع از حریم دیانت صورت گرفته است، اما نباید به کنار گذاشته شدن عقل و برهان بیانجامد. معارف اسلامى هر کدام از عقل و الهام را در جایگاه شایسته خویش مى نشانند و دادِ هر یک را از راه بى حرمتى به دیگرى نمى ستانند و بدین وسیله، هماهنگى خود را با توانایى ها و نیازهاى واقعى انسان به خوبى مى نمایانند.
2) تفسیر وحى به تجربه دینى پیامبر و نیازمندى تجربه به تعبیر و گرفتار بودن تعبیر در دام محدودیت هاى بشرى ـ چنان که اندیشمندان غربى و هواداران شرقى آنان نیز تصریح نموده اند ـ عصمت پیامبران در ابلاغ وحى را به زیر سؤال مى برد;(57) در حالى که این بُعد از عصمت هیچ گونه تردیدى را بر نمى تابد و انکار آن به برچیده شدن بساط نبوّت مى انجامد. اگر تنها راه سعادت آدمى، خود دستخوش تغییر و خطا گردد و بازتابى از محیط اجتماعى و فرهنگى باشد، ارمغان بعثت پیامبران براى بشریّت چه خواهد بود؟
3) یکى از انگیزه هایى که برخى را به پذیرفتن این دیدگاه واداشته، برقرارى آشتى میان ثبات وحى و تغییر و تحوّل زندگى بشر بوده است.(58) به گمان اینان، آن چه وحى الهى را بانیازهاى هر زمان متناسب مى سازد، نقشى است که پیامبر در تعبیر از این تجربه درونى بر عهده مى گیرد، در حالى که مى توان گفت فرستنده وحى، خود، به مصالح جامعه هاى گوناگون آگاه تر است و نیازى نیست که این تناسب سازى را به گیرنده وحى (پیامبر) واگذارد.
4) وحى الهى پدیده اى خرد گریز، غیر متعارف و به تعبیر کارل بارث «سخنى به کلى دیگر» است.(59) از این رو، بهترین راه آشنایى با آن، بهره گیرى از سخنان کسانى است که خود به این منبع معرفت دست یافته اند. امام صادق(علیه السلام) ـ که پرورش یافته مکتب پیامبر است ـ در پاسخ به این پرسش که «چگونه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بیم آن نداشت که آن چه به عنوان وحى الهى بر او نازل مى شود، از القائات شیطان باشد» فرمودند: (ان اللّه اذا اتّخذ عبداً رسولا انزل علیه السکینة و الوقار، فکان یأتیه من قبل الله ـ عزوجل ـ مثل الذى یراه بعینه)(60) «وقتى خداوند شخصى را به رسالت بر مى گزیند، آرامش و اطمینانى به او مى بخشد (که هر گونه دغدغه خاطرى را از او مى زداید) و در نتیجه، آن چه که از جانب خدا بر وى نازل مى شود، چنان است که گویا آن را مى بیند.
همچنین، گیرندگان وحى نه تنها معانى، بلکه الفاظ را نیز از جانب خدا مى دانستند و خود را پیام رسان و واسطه اى بیش نمى شمردند. اعجاز لفظى قرآن ـ که الهى بودن این کتاب را تردیدناپذیر مى سازد ـ بر اساس همین دیدگاه معنا مى یابد. در نتیجه، تجربه تعبیر نشده اى در کار نیست تا پیامبر از پیش خود، آن را به قالب الفاظ در آورد و در این میان، محدودیت هاى انسانى اش، حقیقت الهى را پوشیده دارد.