قرآن مىفرماید: براى هر قومى مدتى مقرر شده و ساعتى به جلو و عقب افتاده نمىشود درباره حوادث، خودکشىها... چگونه تأویل مىشود؟
اجل در اصل به معناى "مدت معین" است و قضاى اجل به معناى تعیین مدت و یا به آخر رساندن مدت است. به فرا رسیدن مرگ نیز اجل مىگویند. اجل را بر دو قسم بسیارى از موجودات از نظر ساختمان طبیعى و ذاتى، استعداد و قابلیت بقا براى مدتى را دارند، ولى در اثناى این مدت ممکن است موانعى ایجاد شود که آنها را از رسیدن به عمر طبیعى باز دارد یا این که حتى موجب افزایش آن شود، مثلاً یک چراغ نفت سوز با توجه به مخزن نفت آن ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایى داشته باشد اما وزش باد و ریزش باران یا عدم مراقبت از آن سبب شود عمر آن کوتاه گردد، یا مىتوان با اندیشیدن راهکارهاى دیگر و افزایش مخزن نفت، بر این مدت افزوده شود. در مورد انسان نیز چنین است. انسان از جهت ساختمان طبیعى، استعداد مدت معینى از عمر را دارد که در لوح اثبات الهى ثبت شده است و پس از پایان یافتن استعداد طبیعى و ذاتى، عمر او به پایان رسیده و اجل فرا مىرسد. این اجل غیر حتمى یا معلق نامیده مىشود. حال شاید شرایطى به وجود آید یا موانعى ایجاد شود که اجل این انسان زودتر از موعد طبیعى یا دیرتر از آن واقع شده و یا در همان موعد طبیعى خود از دنیا رود. این اجل، اجل حتمى و مسمى نامیده شده و در لوح محفوظ الهى ثبت و ضبط مىباشد. در روایات ما برخى از عواملى که موجب افزایش یا کاهش عمر (تغییر در اجل معلق) مىشود، ذکر شده است، مثلاً صدقه و صله رحم باعث طولانى شدن عمر و قطع رحم به عنوان کم شدن عمر و فرا رسیدن زودتر اجل معرفى شدهاند، یعنى اجل معلق را تغییر مىدهند. به تعبیر دیگر: اجل حتمى و مسمى در صورتى است که ما به مجموعه علل تامه یعنى مقتضیات و موانع و شرایط نگاه کنیم، اما اجل معلق در صورتى است که تنها به مقتضیات نگاه کنیم. در هر حال اجلى که انسان با آن از دنیا مىرود، اجل حتمى و مسمى است اما گاهى اجل حتمى مطابق با اجل معلق و غیر حتمى مىشود و گاهى زودتر یا دیرتر واقع مىشود.