آیا به تمام نکات علمى روز در قرآن اشاره شده است؟

ابتدا باید هدف از نزول قرآن را دانسته، سپس به پاسخ بپردازیم.
قرآن، کتاب انسان سازى است که هدف آن راهنمایى بشر به راه راست و هدایت وى در مسیر تکامل مى‏باشد. قرآن راه خیر و شر را به بشر مى‏نماید و طریقه وصول به آن را روشن مى‏گرداند تا بشر با به کار بستن این برنامه زندگانى به خدا تقرب جوید و به سعادت و کمال جاودانه نائل شود.
قرآن کتابى است که حتى در زمینه مسائل شرعى به ذکر کلیات بسنده کرده؛ به طور مثال فقط حکم وجوب نماز و روزه بیان شده و کیفیت آن در روایات آمده است؛ بنابراین نباید انتظار داشت که در قرآن مسایل جزئی دانش‌های مختلف بیان شده باشد. بسیاری از این دانش‌ها، مربوط به دنیا و نظام طبیعی است و به انسان قدرت تسلط و تصرف در عالم طبیعت و ماده را می‌دهد.
این کتاب آسمانى، کتاب فیزیک، گیاه‏شناسى، زیست‏شناسى و یا روانشناسى نیست اما در عین حال سعادت و کمال انسان‏ها هماهنگ با حقایق جهان هستى است و برنامه‏اى که براى خوشبختى از طرف خداوند ترسیم شده، بى ارتباط با حقایق عالم هستى نبوده، بلکه جزئى از آن است ؛ بنابراین لازمه برنامه الهى که در قرآن آمده، آن است که انسان حقیقت عالم را بشناسد. در قرآن، این حقایق بیان مى‏شود تا انسان به عظمت خدا و علم و قدرت بیکران الهى دست یابد. این مسئله در راستاى دست یابى انسان به سعادت و کمال است، به همین جهت از آنها تعبیر به نشانه‏هاى الهى مى‏شود که انسان با درک آنها پى به حقیقتى که در پس این آیات و نشانه‏ها قرار دارد نائل شود؛ بنابراین، اهداف را در آیاتى که مربوط به عالم هستى و جهان طبیعت است مى‏توان جستجو نمود:
1 - پى بردن به عظمت و قدرت الهى‏
2 - شکر گزارى نعمت‏هاى الهى
3 - انسان با دیدن این عظمت‏ها و توجه به آن، معرفت فطرى پیدا کرده و شناختش شکوفا شده و با ایمانى راسخ‏تر دستورهای الهى را به جا آورد.
بنابراین قرآن یک کتاب تربیت و انسان ساز است که براى تکامل فرد و جامعه در جنبه‏هاى معنوى و مادى نازل شده است. قرآن یک دائرةالمعارف بزرگ نیست که تمام جزئیات علوم ریاضى، جغرافیا، شیمى، فیزیک، گیاه‏شناسى و مانند آن در آن آمده باشد، هر چند در برخى مواقع به تناسب (بحث‏هاى توحیدى و تربیتى) پرده از روى قسمت‏هاى حساس از دانش‏ها برداشته، ولى آن چه قرآن به خاطر آن نازل شده و هدف اصلى و نهایى قرآن را تشکیل مى‏دهد، انسان سازى است که در این زمینه چیزى را فرو گذار نکرده است.
پس نباید ضرورتاً در جستجوى تمام قوانین و تئورى‏هاى فیزیک و شیمى و زیست‏شناسى و در قرآن بود، یا درصدد تطبیق نظریه‏ها و تئورى‏هاى جدید با آیات بود.
در قرآن بخشى از حقایق علمى در مورد عالم طبیعت به صورت کلى و مطلق، بى آنکه صراحت در یک قانون یا نظریه علمى داشته باشد، بیان شده است؛ یعنى در بخشى که خداوند در مورد عالم طبیعت و جهان هستى سخن مى‏گوید، نباید در جستجوى تطبیق با برخى از نظریه‏هاى علمى بود، زیرا چه بسا این قوانین و نظریه‏ها پس از گذشت مدت زمانى، بطلان آنها اثبات شود، نتیجه آن خواهد بود آیه‏اى را که با تئورى علمى تطبیق داده‏ایم باطل شود، مگر آنکه قانون مسلّم علمى باشد، مانند کروى بودن زمین و حرکت آن که برخى آیات با این قوانین تطبیق مى‏کند.(1)
در عین حال برخی بر این نظریه هستند که قرآن مشتمل بر تمامى اصول و مبانى علوم‏طبیعى و ریاضى و فلکى و حتى رشته‏هاى صنعتى و اکتشافات علمى ‏مى‏باشد و چیزى از علوم و دانستنى‏ها را فرو گذار نکرده است. قرآن علاوه‏بر یک کتاب تشریعى، کتاب علمى نیز به شمار مى‏رود.آنها براى اثبات این عقیده، خواسته‏اند دلایلى از خود قرآن ارائه دهند،از جمله آیه «و نزلنا علیک‏الکتاب تبیانا لکل شیء؛(2)قرآن را بر تو فرستادیم تا بیانگر همه چیز باشد». «ما فرطنا فیالکتاب من شیء(3)؛در کتاب-قرآن-چیزى فرو گذار نکردیم‏». «و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین ؛ هیچ خشک و ترى نیست مگر آن که در کتابى آشکار[ثبت] است‏».
در حدیثى از عبد‌الله بن مسعود آمده: «مَن أراد علم الاوّلین و الآخرین فلیتدبرالقرآن؛(4) هر که علوم گذشتگان و آیندگان را خواهان باشد، در قرآن تعمق‏نماید».
اولین سؤال که متوجه صاحبان این نظریه مى‏شود، آن است که از کجا و چگونه‏این همه علوم و صنایع و اکتشافات روز افزون، از قرآن استنباط شده،چرا پیشینیان به‏آن پى نبرده و متاخران نیز به آن توجهى ندارند؟!
دیگر آن که آیات مورد استناد با مطلب مورد ادعا بیگانه است، زیرا آیه سوره‏نحل دربارة بیان فراگیر احکام شریعت است.آیه در صدد اتمام حجت‏برکافران است که روز رستاخیز هر پیامبرى با عنوان شاهد بر رفتار امت‏هاى خودبر انگیخته مى‏شود و پیامبر اسلام نیز شاهد بر این امت مى‏باشد،زیرا کتاب وشریعتى که برای او فرستاده شده، کامل بوده و همه چیز در آن بیان شده است: «وجئنا بک شهیدا على هؤلاء.و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدى و رحمة و بشرى‏للمسلمین». (5) یعنى جاى نقص و کاستى در بیان وظایف و تکالیف شرعى باقى‏نگذاردیم،تا هدایت و رحمت و بشارتى باشد براى مسلمانان. با ملاحظه شأن ‏نزول و مخاطبان مورد نظر و نیز صدر و ذیل آیه،به خوبى روشن است که‏مقصود از«تبیانا لکل شى‏ء» فراگیرى و جامعیت احکام شرع است.
اصولا شعاع دائره مفهوم هر کلام،با ملاحظه جایگاهى که گوینده در آن قرارگرفته، مشخص
مى‌گردد، مثلا محمد بن زکریا که کتاب‏ «من لا یحضره الطبیب‏» را نگاشت و یاد‌آور شد که تمامى آن چه مورد نیاز است، در این کتاب فراهم ساخته‏، از جایگاه یک پزشک عالى مقام سخن گفته است،از این رو مقصود وى از تمامى‏نیازها،در چار چوب نیازهاى پزشکى است.
بر همین شیوه مرحوم صدوق کتاب ‏«من لا یحضره الفقیه‏»را تالیف نمود،تا مجموع نیازهاى در محدوده فقاهت راعرضه کند. هم چنین است آن گاه که خداوند بر کرسى تشریع نشسته،دربارة کتب و شرایع نازل شده بر پیامبران،چنین تعبیرى ایفا کند که صرفا به جامعیت‏جنبه‏هاى تشریعى نظر دارد!
همین گونه است آیه «ما فرّطنا فی الکتاب من شیء» (6) اگر مقصود از «کتاب‏» قرآن‏باشد، در صورتى که ظاهر آیه چیز دیگر است و مقصود از کتاب،کتاب تکوین و درباره علم ازلى الهى است.
آیه چنین است: «و ما من دابة فی الارض و لا طائر یطیربجناحیه الا امم امثالکم.ما فرطنا فی الکتاب من شیء ثم الى ربهم یحشرون؛(7) ماهمه موجودات و آفریده‏ها را زیر نظر داریم و هیچ چیز بیرون از علم ازلى ما نیست‏و سرانجام همه موجودات به سوى خدا است».
آیه «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو و یعلم ما فی البر و البحر و ما تسقط من ورقة الا یعلمها و لا حبة فی ظلمات الارض و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین(8)» در این‏جهت روشن‏تر است،که همه موجودات و کردارشان در علم ازلى الهى، ثبت‏ و ضبط است و حضور بالفعل دارد.
اما حدیث ابن مسعود،صرفا دربارة علومى است که وى با آن آشنایى‏داشته و آن،علوم و معارف دینى است و مقصود از اولین و آخرین،سابقین و لاحقین انبیا و شرایع آنان مى‏باشد،که تمام آن چه در آن‏ها آمده در قرآن فراهم‏است. (9)
به کارگیرى ابزار علمى براى فهم معانى قرآنى،کارى ‏دشوار و ظریف است،زیرا علم حالت ثبات ندارد و با پیشرفت زمان، گسترش ودگرگونى پیدا مى‏کند و چه بسا یک نظریه علمى-چه رسد به فرضیه-که روزگارى‏حالت قطعیت‏به خود گرفته باشد، روز دیگر همچون سرابى نقش بر آب،محو ونابود گردد.
اگر مفاهیم قرآنى را با ابزار ناپایدار علمى تفسیر و توجیه کنیم، به‏ معانى قرآن که حالت ثبات و واقعیتى استوار دارند،تزلزل بخشیده و آن را نا استوارمى‏سازیم. گره زدن فرآورده‏هاى دانش با قرآن،کار صحیحى به نظرنمى‏رسد.
آرى اگر دانشمندی با ابزار علمى که در اختیار دارد و قطعیت آن برایش روشن‏است،توانست از برخى ابهامات قرآنى-که در همین اشاره‏ها نمودار است-پرده‏بردارد،کارى پسندیده است.مشروط بر آن که با کلمه ‏«شاید» نظر خود را آغاز کند وبگوید:شاید-یا به احتمال قوى-مقصود آیه چنین باشد،تا اگر در آن نظریه علمى‏تحولى ایجاد گردد،به قرآن صدمه‏اى وارد نشود و صرفا گفته شود که تفسیر او اشتباه‏بوده است.
اما به این نکته باید توجه داشت که هرگز نباید میان دیدگاه‏هاى استوار دین وفراورده‏هاى ناپایدار علم،پیوند ناگسستنى ایجاد نمود.
در قرآن اشارات علمى و گذرا بسیار است. برخى از این اشارات از دیرزمان و برخى در سالیان اخیر با ابزار علم روشن شده و شاید بسیارى دیگر را گذشت‏زمان آشکار سازد
دانشمندان -به ویژه در عصر حاضر-در این باره بسیارکوشیده‏اند،گرچه افرادى به خطا رفته ولى بسیارى نیز موفق گردیده‏اند.
جهت آگاهى بیشتر به کتاب معارف قرآن، آیت الله مصباح یزدى مراجعه فرمایید.
پى‏نوشت‌ها:
1- انعام (6)، آیه 38.
2- نحل(16) آیه 89.
3. انعام ، آیه 38
4- غزالى،احیاء العلوم، باب 4،آداب تلاوة قرآن،ج 1،ص 296.
5- نحل، آیه 89.
6- انعام ، آیه 38.
7- همان.
8- همان، آیه 59.
9- دکتر احمد ابو حجر،التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان،ص 131.