چرا در جامعه ما بیشتر به تجدّد میاندیشند؟
واژه تجدّد، به معنی نو شدن(1) و تجدد گرایی به معنای نوخواه است.
تجدد گرایی (مدرنیسم): در یک رویکرد، رویارویی با سنّت به شمار آمده است؛ بدین معنی که نباید تثبیت تجربهها و شناختهای به دست آمده از سوی انسانها را همانند جادهای از پیش کشیده شده درآوریم که باید آن را در پیش گرفت.(2)
2 - تجدد گرایی در رویکرد دیگر، نماد و ویژگیهای عصری است که در آن لازم است حوزههای رفتار دینی و دنیوی از یکدیگر بازشناخته شوند.(3)
3 - نگرشهای گوناگون دیگری درباره تجددگرایی از سوی اندیشمندان غربی مطرح شده که با مبانی برشمرده بیارتباط نیست. از جمله: مجموعهای است فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی که، از حدود سده پانزدهم - و بهتر بگوییم از زمان پیدایش نجوم جدید، اختراع صنعت چاپ و کشف آمریکا - تا امروز یا چند دهه پیش ادامه یافته است... در این رویکرد هر گونه نیروی معنوی بیرون از ساحت خود آدمی، نخست بیاعتبار و سپس انکار میشود.(4)
دنیای غرب برای ادامه سلطه خود بر جهان اسلام، تبلیغات گستردهای را ضد دین انجام داد و میدهد تا چنین انگاشته شود که دین مداری مساوی با کهنه پرستی و عقب ماندگی است و دین نمیتواند با علم و دانش و پیشرفت بشری و تجدّد گرایی همگام شود! لیکن اگر با دید? انصاف نگریسته شود، اسلام نه تنها با پیشرفت و دانش بشری و تجدّد گرایی مخالف نیست، بلکه بهترین مشوّق آن است و به بهترین روش این همخوانی را بیان کرده است.
امروزه در جهان شرق - بخصوص در کشورهای اسلامی - چنین تبلیغ میشود که تجدد و نوطلبی ، تنها میتواند با تقلید از غرب و فرهنگ و تمدن آنها صورت پذیرد و باید هر آن چه که مربوط به فرهنگ و دین و احکام آن است، منسوخ شود.
هیچ دینی مانند اسلام پیروان خویش را به نیرومندی دعوت نکرده است. اسلام هم با جمود مخالف است و هم با جهالت. اسلام مخالف با تجدد و نوگرایی نیست، ولی از تقلیدها و مدپرستیها و غربزدگیها و اعتقاد به این که سعادت مشرق زمین در این است که جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشود و تمام آداب و سنن آنها را بپذیرد و قوانین مدنی و اجتماعی خود را کورکورانه با غرب تطبیق دهد، مخالف است. برخی اصول زندگی را از روی کفش و کلاه و لباس شان قیاس میگیرند و پیدا میکنند؛ یعنی همان طور که کفش و کلاه و لباس کهنه میشود و باید عوض شود، اصول زندگی و دین نیز کهنه میشود و باید عوض شود.
ایشان میفرماید: دین اسلام با قوانین ثابت و لا یتغیری که دارد، با توسعه و تمدن و فرهنگ سازگار است و باصور متغیر زندگی قابل انطباق میباشد. اسلام نگفته که خیاطی، بافندگی، کشاورزی، حمل و نقل، جنگ و یا هر کار دیگر باید با فلان ابزار قدیمی باشد تا با پیشرفت علم و آمدن ابزار جدید، آنها منسوخ گردد.
اسلام نه برای کفش و لباس مد خاصی آورده و نه برای ساختمانها سبک معین در نظر گرفته و نه برای تولید و توزیع، ابزارهای مخصوصی معین کرده است.
اسلام برای احتیاجات ثابت بشر، قوانین ثابت و برای احتیاجات متغیر او ، وضع متغیری در نظر گرفته است مثلاً یک اصل اجتماعی در اسلام به این صورت آمده "و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوة"؛ ای مسلمانان، تا آخرین حد امکان در برابر دشمن نیرو تهیه کنید. با پیشرفت علم و دانش و تکنیک، این اصل همواره به روز و مطابق با استانداردهای جدید میباشد.
یک اصل دیگر در اسلام این است که شخصیت باختن و مرعوب دیگران شدن حرام است. تقلید کورکورانه کردن حرام است. هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است. افسون شدن در مقابل بیگانه، مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون میشود، حرام است. الاغ مرده بیگانه را قاطر پنداشتن حرام است. انحرافات و بدبختیها را به نام پدیده قرن، جذب کردن حرام است. اعتقاد به این که ایرانی باید جسماً و روحاً و ظاهراً و باطناً فرنگی بشود، حرام است. چهار صباح به پاریس رفتن و مخرج (راء) را به مخرج (غین) تبدیل کردن و به جای (رفتم)، (غفتم) گفتن حرام است.
یکی دیگر از جهاتی که به اسلام، امکان انطباق با مقتضیات زمان را میدهد، جنبه عقلانیت دستورهای این دین است. اسلام به پیروان خود اعلام کرده که همه دستورهایش ناشی از یک سلسله مصالح عالیه است. از طرف دیگر، در خود اسلام، درجه اهمیت مصلحتها بیان شده است. اسلام اجازه داده است که در این گونه موارد، کارشناسان اسلامی درجه اهمیت مصلحتها را بسنجند و با توجه به راهنماییهایی که خود اسلام کرده است، مصلحتهای مهمتر را انتخاب کنند. فقها این قاعده را قاعده "اهم و مهم" مینامند.
مسایلی از قبیل اختیارات حاکم و اصل اجتهاد، از دیگر مسایلی است که تطبیق امور تازه را با اسلام یا عدم تطابق آنها را بیان میکند. در هر صورت اصول کلی اسلام قابل نسخ یا تغییر نیست و اصول مسلم قرآنی قابل خدشه و تغییر و تحول نمیباشد. با حفظ اصول و مبانی، میتوان در نحوه و شکل با زمان پیش رفت و در زندگی مانند بقیه انسانها زندگی کرد.(5)
پی نوشت:
1 - لغت نامه دهخدا، ماده تجدّد
2 - حسن محدثی، دین و حیات اجتماعی، ص 84 - 82.
3 - هادی صادقی، درآمدی بر کلام جدید، ص 294 - 292.
4 - بابک احمدی - مدرنیته و اندیشه اعتقادی، ص 9.
5 - مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص 71 به بعد، با تلخیص و اضافات.