پرسش وپاسخ

آیا جزیره ی خضراء وجود دارد؟
با بررسی هاي گسترده اي كه انجام گرفته, جزیره خضراء, افسانه اي بیش نیست و هیچ واقعیت ندارد.

آیا جزیره ی خضراء وجود دارد؟

برخي خواسته اند با تمسك به داستان (جزیره خضراء) بگویند كه امام عصر (ع), فرزنداني دارد و بر آن جزیره, زیر نظر وي, جامعه نمونه و تمام عیار اسلامي را تشكیل داده اند. (9)

لكن با بررسی هاي گسترده اي كه انجام گرفته, جزیره خضراء, افسانه اي بیش نیست و هیچ واقعیت ندارد. (10)

علامه مجلسي این داستان را جداگانه در نوادر بحار نقل كرده و مي نویسد:

(چون در كتاب هاي معتبر بر آن دست نیافتم, آن را در فصلي جداگانه آوردم). (11)

شیخ آقا بزرگ تهراني این داستان را داستاني تخیلي و رمانتیك شمرده است. (12)

افزون بر این, داستان به گونه اي است كه نمي توان آن را پذیرفت:

تناقضات فراوان, سخنان بي اساس و ... در سلسله سند آن, افراد ناشناخته اي وجود دارند كه نمي توان بر آنان اعتماد كرد. (13)

بنا بر این, نمي توان زن و اولادي براي حضرت مهدي (ع) ثابت كرد.

برای اگاهی بیشتر ،به كتاب  موعود شناسی و پاسخ به شبهات،علی اصغر رضوانی،مراجعه نمائید .

پي نوشت ها :

1. كتاب الغیبة, شیخ طوسي، ص 162 .بحار الانوار، تهران ،اسلامیه    ،ج 2 ص 153 .

2. كتاب الغیبة,محمد بن ابراهیم  نعماني ، تهران، صدوق، تحقیق علی اكبر غفاری    ، ص 172 .

3. موعود شناسی و پاسخ به شبهات،علی اصغر رضوانی، قم ، انتشارات مسجد مقدس جمكران 1384 ش چاپ دوم ،481 .

4. (جمال الاسبوع), ابن طاووس 510/, به نقل از (دراسة في علامات الظهور والجزیرة الخضراء), سید جعفر مرتضي عاملي/260, نمونه.

5 . (دراسة في علامات الظهور والجزیرة الخضراء) ،همان.

6 .همان

7. (بحار الانوار), ج317/52.

8. (اثبات الوصیّة), مسعودي 221/.

9. (نجم الثاقب یا زندگي مهدي موعود), محدث نوري, /252 ـ 260,  مشهد. جعفری

10. (دراسة في علامات الظهوروالجزیرة الخضراء) سید جعفر مرتضي عاملي/ 263.

11. (بحار الائنوار), ج52, 159.

12. (الذریعة الي تصانیف الشیعة) شیخ آقا بزرگ تهراني ج;108/5 دارالاضواء, بیروت (طبقات اعلام الشیعه), شیخ آقا بزرگ تهراني, قرن هشتم 145/.

13.مجله حوزه ، شماره 70-71 ، ص 58 .

القاب امام زمان چيست؟
صاحب الزمان، مهدی، احسان، أُذن سامعه، أیدی، بقیة الله، برهان الله، باسط، حجة الله، حامد، حاشر، خاتم الأوصیاء، خجسته، ذخیره، خازن، خلف، خلف صالح و ...

القاب امام زمان چيست؟

براي امام زمان(عج) القاب متعدد ذكر شده است. برخي آن ها عبارتند:

صاحب الزمان

مهدي 

احسان  

اُذُن سامعه 

 ايدي

بقية اللّه

برهان اللّه

باسط

حجّة اللّه

حامد

حاشر

خاتم الاوصياء

 خجسته 

ذخيره 

 خازن

خلف

 خلف صالح 

خليفة الاتقياء

 داعي 

صاحب الامر 

 صاحب الغيبة

صاحب الزّمان

صاحب الرجعه

 صاحب الدّار

صاحب الناحيه 

صاحب العصر

صاحب الكرّة البيضاء

صاحب الدّولة الزهراء

صالح

صاحب الامر

صراط

عالم

عدل 

عاقبة الدار

عصر

غاية الطّالبين 

غاية القصوي 

فجر

فردوس الاكبر

الفرج الاعظم 

فتح

امير الامره   

منتقم 

منتظر

صاحب 

قايم  

قابض(1)  

جهت آگاهي بيشتر به كتاب هاي زير مراجعه نماييد:

مجتبي تونه اي، موعود نامه ، واژه "لقب "

حسين نوري، نجم الثاقب، مشهد مقدس، كتاب فروشي جعفري، ص59.

پي نوشت:

1. مير زاحسن نوري، نجم الثاقب، مشهد مقدس، كتاب فروشي جعفري، ص5، مجتبي تونه اي، موعود نامه، ذيل واژه "لقب".

چرا بردن نام محمد برای امام زمان عليه السلام در عصر غيبت مكروه هست؟
امام رضا (ع): « وَ إِنَّمَا نَهَيْتُكُمْ عَنِ التَّصْرِيحِ بِاسْمِهِ الْخَفِيِّ‌عَنْ أَعْدَائِنَا فَلَا يَعْرِفُوهُ‌»: «شما را از تصريح به اسم آن حضرت نهي ...

چرا بردن نام محمد برای  امام زمان عليه السلام در عصر غيبت مكروه هست؟

ابتدا به عنوان مقدمه باید بگوییم كه نام بردن از امام عصر (عج) به چند صورت امكان پذیر است:

1. یاد كردن آن در كتابها؛

2. یاد كردن آن به كنایه؛ مثلاًبگوید اسم او اسم رسول خدا است؛

3. یاد كردن نام ایشان در مواقع ترس كه ممكن است ضرر جانی برای امام (عج) یا آن فرد داشته باشد؛ مانند یاد كردن نام ایشان در دوران غیبت صغرِی

4. یاد كردن نام آن حضرت در حالتی كه ترسی در كار نیست و تقیه لازم نیست؛ مانند دوران ما.

مورد اول و دوم به اتفاق علما اشكالی ندارد؛ زیرا علمای شیعه بالاجماع با این كار مخالفت نكردهاند. مورد سوم نیز به اتفاق نظر علمای شیعه اشكال دارد و حرام است. اما درباره مورد چهارم اختلاف نظر وجود دارد. برخی از علمای شیعه معتقدند كه این كار اشكال دارد و برخی معتقدند كه اشكالی ندارد؛ به عنوان مثال علامه مجلسی معتقد است كه كلاً یاد كردن امام زمان (عج) با نام " محمد" اشكال دارد؛ چه در دوران غیبت صغری و چه در دوران غیبت كبری. (1)

در مقابل علی بن عیسی اربلی از فقهای بزرگ شیعه معتقد است كه منع تلفظ به نام مهدی (عج) تنها از روی تقیه بوده است و اكنون دیگر این تقیه وجود ندارد و در نتیجه این منع هم برطرف شده است.(2)

با توجه به مقدمه مذكور باید بگوییم در برخي از احاديث، علت اين نهي نيز ذكر شده است. در حدیثی از امام باقر (ع) به نقل از حضرت علی (ع) می خوانیم كه درباره نام حضرت فرموده اند: «هُوَ مِمَّا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ فِي عِلْمِه‏» (3) «نام امام مهدي (عج) از اسراري است كه خداوند نزد پيغمبر وديعه گذارده » و پيامبر(صلي الله عليه وآله) اجازه ي ذكر آن را نداده اند.

 در حدیثی دیگر از امام رضا (ع) می خوانیم كه: « وَ إِنَّمَا نَهَيْتُكُمْ عَنِ التَّصْرِيحِ بِاسْمِهِ الْخَفِيِّعَنْ أَعْدَائِنَا فَلَا يَعْرِفُوهُ» (4) «شما را از تصريح به اسم آن حضرت نهي كرده ايم تا اسمش بر دشمنان ما مخفي بماند و آنان او را نشناسند».

علماي شيعه نيز با توجّه به احاديث نهي، از ذكر اسم خاص آن حضرت، پرهيز كرده اند، ولي در مورد زمان و مدّت اين نهي، اختلاف دارند.

پی نوشت ها:

1. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج51 ص 32.

2. اربلی، علی بن عیسی، كشف الغمة، بیروت، دارالاضواء، 1405ق، ج3، ص 326.

3. علامه مجلسي، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء ، سال 1404 هـ ق، ج‏51، ص 34.

4. محدث نوري، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البيت، 1408ق، ج، ص 285.

«اباصالح» از القاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشمارمی رود؟
امام صادق (علیه السلام): اگر در دشت و صحرا از جاده منحرف شده و راه گم كردید پس «صالح » و یا «اباصالح » را صدا كن و بگو: «ای صالح » و یا بگو «ای اباصالح » ...

 آیا «اباصالح» از القاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار می رود؟ سند جوابتان را بیان فرمایید. آجركم الله تعالی

 دركتاب های معتبر «اباصالح» از القاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار نیامده؛ در اصول كافی، ج1، ص328 باب الاشاره و النص الی صاحب الدار روایات زیادی آورده، ولی به اباصالح اشاره ای نكرده است.

در بحار الانوار چاپ بیروت، ج51، ص28 باب دوم، اسماء و القاب و كنیه های امام زمان، اشاره ای به اباصالح نشده است. در این كتاب ها بر اساس روایات به این نام ها اشاره كرده اند: بقیه الله، حجه الله، خلف صالح، قائم، مهدی، صاحب الامر، صاحب الدار، صاحب الزمان، صاحب، ابوالقاسم، صاحب العصر، منتظر. در كتاب های تاریخ غیبت كبری، نوشته سید محمد صدر، ترجمه دكتر افتخار زاده، جامع الاحادیث المهدی و... هم  درباره اباصالح بودن امام زمان علیه السلام چیزی نیافتیم.

در كتاب  النجم الثاقب  (صالح) را از القاب حضرت ذكر كرده است .(1) وی نقل می كند كه برخی «اباصالح» را كنیه ان حضرت شمرده اند. (2)

برخی گفته اند در زمین 360 صالح وجود دارد ( 3 )

 از امام صادق (ع) روایت كرده اند كه فرموده اند:

اگر در دشت و صحرا از جاده منحرف شده و راه گم كردید پس «صالح » و یا «اباصالح » را صدا كن و بگو: «ای صالح » و یا بگو «ای اباصالح » ما را دریابید و راه را بر ما نشان دهید، خداوند شما را رحمت فرماید. (4)

البته به این حقیقت باید توجه كرد كه در جهان هستی، همه عوامل دست اندركار، در خدمت حضرت صاحب الامر است. اگر كسی به توحید عرفانی رسیده باشد این حقیقت را می یابد كه همه حركات و فعالیت ها در نظام هستی، زیر نظر حضرت صاحب الامر است و از این نظر آن حضرت اصل همه چیز است و فرمان همه به دست او است.

بر این پایه، موكل بیابان ها، موكل دریاها و عوامل دیگر در اطاعت او هستند. حال اگر گم شدی و یا به خطر افتادی می توانی موكل بیابان یا دریا را صدا بزنی و می توانی سرور همه كائنات و سرور همین صالح را صدا بزنی و اگر دارای ادب بیشتری باشی، صاحب موكل را صدا می زنی و می گوئی: یا اباصالح اغثنی.

اگر یا صالح بگوئی یا یا اباصالح بگوئی، به فریاد تو می رسند گرچه یا اباصالح گفتن زیباتر است و با وجود او، مأمورانی از مأموران او را صدا زدن خوب نیست؛ ولی آنكه به فریاد تو می رسد همین صالح است و او از سوی امام زمان مأمور است و ممكن است برای برخی اشخاص، خود حضرت ظاهر شود ولی این امر بسیار كم است.

از آنچه گذشت معلوم شد كه كنیه اباصالح را خود مردم گرفتار ابداع كرده اند و از سوی امامان روایتی در این باره نرسیده است و كلمه صالح به معنای موكل بیابان ها است و اب در این عبارت به معنای سرور، پدر، فرمانده و امام است و علت این كه شیعیان یا صالح نگفته اند و یا اباصالح گفته اند این است كه خواسته اند ادب را مراعات كنند و از خود حضرت كمك بخواهند نه از مأموری از مأموران او.

بنا بر این یا اباصالح همان یا صاحب الامر است.

و روی همین اساس است كه علمای ربانی و مؤمنین پیرو اهل بیت (ع) در جلسات و اجتماعات معنوی و پر شورشان، آن هم نه فقط در حال گم شدن در دشت و صحرا، بلكه در همه گمراهی های فكری و عملی و علمی و نابسامانی های مادی و معنوی در غیبت كبری، امام زمان اباصالح (ع) را به كمك و یاری می طلبند. (5)

پي نوشت ها :

1. نجم الثاقب، میرزا حسین نوری، مشهد، انتشارات جعفری،1361 ه ش ،چاپ دوم ،ص 50.

2.همان ،ص 495.

3. همان، ص 496.

4. همان، ص 394.

5. پايگاه حوزه.http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineID=0MagazineNumberID=4426Ma...

--------------------

كدامین اثراز آثار علامه جعفری مفیدتر است؟
1. رسائل فقهي 2. حقوق جهاني بشر از ديدگاه اسلام و غرب 3. ارتباط انسان و جهان 4. ايدئال زندگي و زندگي ايدئال 5. نقد نظريات ديويد هيوم در چهار موضوع فلسفي 6. ...

بررسی آثار علامه جعفری

شرح : هو لطیف با سلام نطر كلی كارشناسان دینی و علمای دین در مورد علامه جعفری چیست و كدامین اثراز آثار ایشان مفیدترن و كالمترین است؟

در رابطه با علامه جعفری به گفتار زیر توجه نمائید. البته اگاهی دقیقی از دیدگاه علما ی دینی در باره ایشان نداریم. ولی نوعا نسبت به وی دیدگاه متبتی دارند .به نظر می رسد، شرح نهج البلاغه وی ،مهمترین اثرشان باشد.

علامه محمد تقي جعفري در مرداد 1304 خورشيدي پدرش در تبريز ديده به جهان گشود. پدرش ميرزا كريم در هيچ مكتب و مدرسه اي درس نخوانده بود، ولي حافظه اي بسيار قوي داشت و سخنان واعظان و خطيبان شهر را با بياني نافذ و شيوا بيان مي كرد. شغل وي نانوايي بود و هيچ گاه بي وضو، به خمير و نان دست نمي زد. او به كار و تلاش علاقه زيادي داشت.

محمد تقي نزد مادر مقداري مقدمات دروس را آموخت و چون به مدرسه رفت او را به كلاس چهارم بردند. وي با استعداد شگرفت خود، اين مقطع را در مدرسه اعتماد تبريز با رتبه دوم، و كلاس پنجم را با رتبه اول پشت سر گذاشت. با وجود اين استعداد درخشان، بعد از مدتي به دليل تنگ دستي خانواده ناگزير دبستان را در ميانه راه رها كرد و به كسب و كار روي آورد.

ميرزا كريم، از اين وضع بسيار متأثر گرديد و به محمد تقي و برادرش تأكيد كرد: «شما به دنبال درس برويد. خداوند روزي رسان است.» از اين رو، آن دو طالب دانش، هم زمان با سال هاي پاياني جنگ دوم جهاني، تحصيلات علوم ديني را در مدرسه طالبيه تبريز پي گرفتند.

محمد تقي در پانزدهمين بهار زندگي اش، زادگاه خويش را به قصد اقامت در تهران ترك گفت و در مدرسه مروي نزد استاداني فاضل، مطالعه و تحصيل متن رسائل و مكاسب را ادامه داد. او پس از سه سال خوشه چيني از خرمن دانش خردمندان و انديشمندان حوزه، به شهر مقدس قم مهاجرت، و ضمن تحصيل در مدرسه دارلشفاي قم، لباس روحانيت به تن كرد و دروس خارج را در آنجا فرا گرفت.

دوران تحصيل در نجف نيز برايشان سخت مي گذشت، ولي از شدت اشتياق، همه آن سختي ها را تحمل مي كرد. خودش مي گفت: «گاهي دو يا سه ساعت كار دستي مي كردم تا شهريه به دستم برسد كه ميزان آن هم كافي نبود.» علامه پس از يازده سال اقامت در نجف و حضور در حوزه هاي درسي آن ديار، به ايران بازگشت. ايشان بيشترين بهره هاي علمي را از محضر آيات عظام: محمدرضا تنكابني، شيخ كاظم شيرازي، سيد عبدالهادي شيرازي، سيد ابوالقاسم خوئي و سيد محسن حكيم بوده است.

آثار زيادي از اين استاد بزرگوار مانده است كه به چند نمونه اشاره مي كنيم:

1. رسائل فقهي شامل طهارت و صلاه و صوم و غيره

2. حقوق جهاني بشر از ديدگاه اسلام و غرب (فارسي و انگليسي)

3. ارتباط انسان و جهان

4. ايدئال زندگي و زندگي ايدئال

5. نقد نظريات ديويد هيوم در چهار موضوع فلسفي

6. بررسي و نقد برگزيده افكار راسل

7. زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام

8. شرح نهج البلاغه

9. شرح و تفسير مثنوي معنوي

علامه جعفري هنگام تلافي حالات عاطفي با اصول اخلاقي، به اصول اخلاقي پايبند بود. به عنوان مثال ايشان وفاي به عهد را بر شديدترين روابط عاطفي ترجيح مي داد. براي نمونه يكي از دخترانش كه در تلاش هاي علمي و فكري پدر نقش مؤثري داشت و در مسائل خصوصي و خانوادگي و حتي در تشكيل جلسه هاي درس و مباحثه و كنفرانس ها، مشاور ايشان بود، در حدود چهل سالگي از دنيا رفت و پدر را در سوگ خويش نشاند. ايشان در اين مصيبت گفت: «من وزيرم را از دست دادم.» اين متفكر والا مقام با وجود علاقه شديد به دخترش كه در برنامه هاي علمي ـ آموزشي يارش بود، هنگامي كه هنوز جنازه وي را به خاك نسپرده بودند، براي سخنراني و وفاي به عهد در وقت مقرر، در جمع دانشجويان و پژوهشگران حضور يافت.

اين رفتار شگفت، شكوه و عظمت روح وي را به اثبات مي رساند؛ زيرا در تلاقي وفاي به عهد باري حضور در محفلي علمي، با چنين واقعه تأثرانگيز و ضربه عاطفي ناشي از آن، ترجيح مي دهد افراد را در انتظار نگذارد و سخنراني مي كند.

اين مرد الهي در عرصه عمل نيز ناشر بزرگ كرامت بود و صفايش با يك برخورد ساده و خالي از تكلف، روح هاي پرشور را به زيبايي صيقل مي داد. عقايد و افكار اين مرد بزرگ به روح بهجت و طراوت مي بخشيد و سلامت نفس و فروتني وي ـ با وجود مقام والايي كه در دانش و انديشه داشت ـ مثال زدني و كم نظير بود. بدگماني و ريا در او راه نداشت و كينه كسي را به دل نمي گرفت. به تعبير يكي از شاگردان فاضلش، شاهكار زندگي اين متفكر اسلامي، شيوه زندگي اش بود زيرا؛ زيبا در زمانه اي كه تكبر و غرور، برخي از اهل علم را فرا گرفته بود، آن بزرگوار ساده زيست و شاخص و نماد عالمي ديني بود كه ديدارش، اطمينان قلبي خاصي به افراد مي داد.

علامه محمد تقي جعفري در رديف انديشمنداني است كه لذت ترك لذايذ دنيوي را چشيده و براي درك حيات معنوي درد حيات كشيده، رنج هاي طاقت فرسا را به جان خريده، ناملايمات را تحمل كرده، ديو نفس را كشته، جام آرزوها را شكسته و در انتظار وصول به حقيقت، سر از پا نشناخته است.

او با كاوش و پژوهش در كارگاه هستي و كشف رموز آن، هويت خويش را جاودان ساخت. وجود پرفروغ اين فرزانه گران مايه، همواره گرمابخش و روشنگر محافل علمي و مجالس درسي بود. وي با عزمي استوار و همتي بلند، جانش را در درياي حكمت شست و براي ارتقاي حيات تكاملي، در ميدان عمل پاي نهاد و نستوه و خستگي ناپذير، پيشتاز عرصه هاي علم و معرفت گرديد. ايشان در دوران اقامت در نجف تشكيل خانواده داد و در اين شرايط نيز سختي هاي زندگي گريبان گيرش بود. همسرش نقل كرده است:«تابستان ها در نجف زيرزميني اجاره مي كرديم كه بسيار فرسوده و قديمي بود و حتي مار در آن ديده مي شد، ولي چون جاي ديگر براي گذراندن تابستان گرم نداشتيم، ناگزير در چنين جايي سكونت مي كرديم.»

با تمام اين سختي ها، علامه جعفري علاقه شگفتي به تحصيل داشت و با جديت به تحصيل علم ادامه مي داد و لحظه اي از تلاش دست نكشيد.

نخستين كسي كه از غرب به ايران آمد و با علامه جعفري در منزلش مصاحبه كرد، پروفسور روزنتال آلماني بود كه در محافل اروپايي در حقوق و فلسفه، دانشوري صاحب نظر بود.

آن زمان، ايشان در محله پامنار تهران، در منزلي محقر به اتفاق خانواده روزگار مي گذراند. هنگام انتقال به منزل جديد، برخي از نزديكان و اطرافيان، به دليل رفت و آمد محققان خارجي به منزل اين متفكر ارجمند، به وي پيشنهاد كردند فرشي براي اتاق پذيرايي تهيه شود، كه ايشان با همان روحيه و منش زاهدانه خود نپذيرفت و تا زنده بود، همچنان اتاق پذيرايي اش بدون فرش بود.

آن دانشور متدين، حدود نيم قرن از عمر خود را در راه دفاع از اصول عقيدتي و معارف تشيع صرف كرد و سرانجام در 25 آبان سال 1377 خورشيدي، در پي بيماري، ديدار حق را لبيك گفت و تمامي دوستداران و دانشجويان و دانشمندان را در سوگ خود نشاند.(1)

پی نوشت ها

1 .http://rasekhoon.net/article/show-61285.aspx

آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امكان دیكتاتوری را برای ...؟
در قانون اساسی ایران، ولایت فقیه منجر به دیكتاتوری نمی شود، زیرا در نظام ولایی شرایط و راهكارهایی تعریف شده است كه از دیكتاتوری جلوگیری می كند.

آیا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امكان دیكتاتوری را برای مقام رهبری جامعه فراهم نمیكند؟

با توجه به جایگاه ولایت فقیه در قانون اساسی ایران، ولایت فقیه منجر به دیكتاتوری نمی شود، زیرا در نظام ولایی شرایط و راهكارهایی تعریف شده است كه از دیكتاتوری جلوگیری می كند. در این جا لازم است- جهت آگاهی بیشتر - در ابتدا ویژگي‏هاي حكومت استبداي را مطرح و آنها را با ویژگي‏هاي حكومت ولایي فقیه در قانون اساسي، مقایسه ‏كنیم این مقایسه نشان خواهد داد كه نظام  ولایت فقیه نظام مبتنی بر آرای مردم وعدالت می باشد:

حكومت‏هاي استبدادي با همه تنوعي كه دارند، در ویژگي‏هاي زیر مشترك‏اند:

1. شخص یا طبقه‏اي خاص، بدون رضایت مردم بر آنان حكومت مي‏كند.

2. دامنه قدرتِ حكومت، فوق قانون است و هیچ قانوني آن را محدود نمي‏كند.

3. ساز و كاري براي كنترل حكومت نه از سوي مردم و نه از سوي دستگاه‏هاي خاص نظارتي وجود ندارد.

در نظام ولایي فقیه هیچ یك از این ویژگي‏ها وجود ندارد. كه با مراجعه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ایران، مي‏توان آن را تبیین كرد:

یكم. طبق قانون اساسي، مردم در تعیین ولي فقیه، از طریق انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان دخالت دارند. همچنین آنان در مجاري قانون‏گذاري و اجرایي حكومت، از طریق انتخابات مجلس شوراي اسلامي و انتخابات ریاست جمهوري نقش دارند. این سه نحوه دخالت مردم در حكومت، در هیچ یك از حكومت‏هاي استبدادي وجود ندارد.

دوم. دامنه قدرت ولي فقیه در قانون اساسي، به دو شكل محدود است كه به كلي با قدرت در حكومت‏هاي استبدادي متفاوت مي‏شود:

1. در اصل چهارم قانون اساسي آمده است: «كلیه قوانین و مقررات مدني، جزایي، مالي، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي، سیاسي و غیر اینها باید بر اساس موازین اسلامي باشد»؛ یعني، قوانین اسلام اولین محدود كننده قدرت ولي فقیه و یا به تعبیر دقیق‏تر تعیین كننده اختیارات او است.

2. ولي فقیه در برابر قانون اساسي تعهد داده است. و علاوه بر تعهد الهي خود به اجراي احكام اسلام، با پذیرش منصب ولایت در مجراي قانون اساسي، تعهدي نسبت به قانون اساسي دارد. آنجایي كه این تعهد، لازم (نه جایز) و بدون حق فسخ است، تعهدي مضاعف براي او محسوب مي‏شود و تخلف او از قانون اساسي، باعث خروج او از عدالت و در نتیجه سلب او از ولایت مي‏گردد. پس اختیارات ولي فقیه در قانون اساسي از ناحیه قوانین اسلام و قانون اساسي مقید و محدود است. این محدودیت در نظام‏هاي استبدادي وجود ندارد.

سوم. حكومت ولایي فقیه از سه ناحیه نظارت مي‏شود؛ سه ناحیه‏اي كه در نظام‏هاي استبدادي وجود ندارد: نظارت دروني؛ولي فقیه باید داراي سه شرط باشد: فقاهت، عدالت و درایت. هر یك از این سه شرط، او را از درون نظارت مي‏كند. «فقاهت» او را از اتكا به غیر قانون الهي باز مي‏دارد؛ «عدالت» او را از اعمال خواسته‏هاي شخصي و نفساني باز مي‏دارد و «درایت» او را از خودرأیي و ترك مشورت با اندیشمندان و متخصصان حفظ مي‏كند. این سه شرط از شرایط ثبوتي ولایت فقیه است؛ یعني، اگر شخصي یكي از این سه شرط را نداشته باشد، ولایت ندارد و مرجع تشخیص این شرایط در جمهوري اسلامي ایران -چه در حدوث ولایت و چه در بقاي آن مجلس خبرگان است. نظارت مستمر نمایندگان مجلس خبرگان؛ مجلس خبرگان، علاوه بر وظیفه انتخاب رهبري -كه داراي شرایط سه‏گانه مذكور است وظیفه نظارت بر استمرار این شرایط و نظارت بر چگونگي اعمال قدرت و رعایت شرایط اسلامي و قانوني در آن را نیز بر عهده دارد. نظارت مردم بر رهبري؛ در جمهوري اسلامي مردم از دو طریق اعمال نظارت مي‏كنند:

الف. با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، به صورت غیرمستقیم، از طریق مجلس خبرگان بر رهبر نظارت دارند.

ب. آزادي بیان -كه در قانون اساسي فضاي سالمي براي مطبوعات فراهم مي‏كند نظارت افكار عمومي را بر حكومت تشكیل مي‏دهد. هر گاه مطبوعات، به راستي برخاسته از افكار عمومي مردم باشد؛ مي‏تواند این وظیفه را به صورت مستقیم در توجه دادن ولي فقیه به خواست مردم و به صورت غیرمستقیم در جهت دهي عمومي مردم در انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، به خوبي انجام دهد.

این سه نوع نظارت در حكومت‏هاي استبدادي وجود ندارد.

از آنچه گذشت روشن می‏شود كه ولایت فقیه، پیوندی با «دیكتاتوری و استبداد» ندارد. آنچه موجب توهم دیكتاتوری شده، تشابه لفظی «ولایت مطلقه» با «رژیمهای مطلقه» (Absolutisic) است.

«شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی.. . لیتکم فی یوم عاشوراً جمیعا...
در گزارشی تاریخی است كه حضرت سكینه(س) هنگامی كه خود را روی بدن مطهر و غرق به خون امام انداخت، غش كرد و در آن حال شنید كه امام می سرود...

شعری از امام حسین علیه السّلام نقل شده که «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی.. .  لیتکم فی یوم عاشوراً جمیعاً تنظرونی، کیف استستقی لطفلی فأبوا أن یرحمونی». آیا این شعر از حضرت سیّد الشّهداست؟

این شعر از جمله موارد بسیار مشهور است. خطیبان، منبریان و واعظان مشهور بر منبر ها در ذكر مصیبت امام حسین (ع) از آن بهره می برند.

در گزارشی تاریخی است كه حضرت سكینه(س) هنگامی كه خود را روی بدن مطهر و غرق به خون امام انداخت، غش كرد و در آن حال شنید كه امام می سرود: (1)

شیعتی ما إن شربتم ماء عذب فاذكرونی               أو سمعتم بغریب أو شهید فاندبونی

وأنا السبط الذی من غیر جرم قتلونی                           و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی

 لیتكم فی یوم عاشورا جمیعا تنظرونی                 كیف أستسقی لطفلی فأبوا أن یرحمونی

و سقوه سهم بغی عوض الماء المعین                          یا لرزء و مصاب هد أركان الحجون

 ویلهم قد جرحوا قلب رسول الثقلین                           فالعنوهم ما استطعتم شیعتی فی كل حین

پی نوشت:

1. المصباح، كفعمی، ص 741، سال چاپ: 1403 - 1983 م، ناشر: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات - بیروت ؛ موسوعه شهاده المعصومین (ع)، لجنه الحدیث فی معهد باقر العلوم (ع)، ج 2، ص324 سال چاپ: 1381 ش ، چاپخانه: اعتماد - قم، ناشر: انتشارات نور السجاد؛ دمع السجون ترجمه نفس المهموم، ص 409، ترجمه و تحقیق ابو الحسن شعرانی، ناشر ذوی القربی قم، سال چاپ 1378.

شأن نزول قرآن و ترتيب سوره هاي قرآن به چه صورتي مي باشد؟
قرآن از جانب خدا برای هدایت بشر بر قلب رسول خدا نازل شده ، بر زبان ایشان جاری گشته و به مردم رسیده است تا برنامه عقیده و عمل آنان شود.

شأن نزول قرآن و ترتيب سوره هاي قرآن به چه صورتي مي باشد؟

قرآن از جانب خدا برای هدایت بشر بر قلب رسول خدا نازل شده ، بر زبان ایشان جاری گشته و به مردم  رسیده است تا برنامه عقیده و عمل آنان شود. خداوند غالب سوره ها و آیات را ابتدائا و بدون این كه واقعه خاصی رخ داده باشد، بر قلب پیامبر القا كرد تا به مردم ابلاغ كند . تعدادی از آیات و سوره ها در پس حوادث و وقایعی معین نازل شد  و حكم شان را بیان كرد و ناظر به آن ها بود كه به آن وقایع و حوادث "سبب نزول" یا " شأن نزول" گویند. (1)

دانشمندانی سعی در جمع آوری شأن و اسباب نزول آیات داشته اند. كتاب های زیر در این زمینه تدوین شده است:

علی بن احمد واحدی ، اسباب نزول القرآن، بیروت، دار الكتب العلمیه، 1411 ق.

محمد باقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، تهران، انتشارات اسلامی، 1361 ش.

محمد جعفر اسلامی، شأن نزول آیات، تهران، نشر نی، 1383 ش.

ترتیب سوره های قرآن بر حسب نزول غیر از آن است كه امروز در قرآن می یابیم. ترتیب نزول بنا بر قول هایی كه هست در كتب علوم قرآنی ثبت شده است. (2) اما ترتیب نزول فعلی بنا به نظر گروهی به تمامه مطابق دستور رسول خداست. بنا به نظر گروهی همه یا بعض آن به اجتهاد صحابه بوده است. (3)

پی نوشت ها:

1. غالبا این دو واژه را به یك معنا گرفته اند(خرمشاهی، دانشنامه قرآن ، تهران ، دوستان، 1377،ج 2، ص 1289) زیرا غالبا از لحاظ مصداق با هم متحد می باشند،یعنی واقعه ای سبب نزول آیه یا آیاتی شده (همان ، ج 1، ص 192) كه در شأن همان واقعه و روشنگر حكم همان واقعه است. گاهی این دو با هم تفاوت می یابند، به این معنا كه واقعه و جریانی سبب شده تا آیه و آیاتی نازل شوند كه آن واقعه سبب نزول می باشد، ولی آن آیات در شآن مطلبی دیگر است و مطلبی دیگر را روشن می كند، مثلا سوال گروهی از یهود كه ایمان آورده اند، از پیامبر كه "ولی مسلمانان كیست؟" و بعد از پیامبر باید به چه كسی رجوع كنند؟  سبب نزول آیه ولایت(مائده (5) آیه 55) می شود كه در شأن امیر المؤمنین و ناظر به زكات و صدقه دادن ایشان است. وی را به عنوان ولی مؤمنان بعد از خدا و رسول معرفی می كند.

2. سید محمد باقر حجتی ، تاریخ قرآن كریم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377 ش ، ص 394-409؛

سید محمد رضا جلالی نائینی، تاریج جمع قرآن كریم، تهران، نشر نقره، 1365 ش ، ص 158-181.

3.  سید محمد باقر حجتی، همان ؛سید محمد رضا جلالی، همان.

دوران فترت در مورد نزول قرآن از نظر آيت ا.. معرفت چيست؟
نزول قرآن به عنوان كتاب آسماني، سه سال تأخير داشت. اين سه سال را به نام «فترت» مي‏خوانند ...

دوران فترت در مورد نزول قرآن از نظر آيت ا.. معرفت چيست؟

آیت الله معرفت (ره) در این باره می نویسد:

« آغاز وحي رسالي (بعثت) در 27 ماه رجب، 13 سال پيش از هجرت (609 ميلادي) بود، ولي نزول قرآن به عنوان كتاب آسماني، سه سال تأخير داشت. اين سه سال را به نام «فترت» مي‏خوانند. پيامبر (ص) در اين مدت دعوت خود را سرّي انجام مي‏داد تا آيه «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ»(1) نازل شد و دستور اعلان دعوت را دريافت كرد. ابو عبداللّه زنجاني گويد: «پس از نزول آيه «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ ...»(2) تا مدت سه سال قرآن نازل نشد و اين مدت را فترت وحي مي‏نامند؛ سپس قرآن به صورت تدريجي نازل گرديد كه مورد اعتراض مشركين قرار گرفت.» (3)

پی نوشت ها:

1. حجر(15) آیه 94.

2. علق(96) آیه 1.

3. معرفت، علوم قرآني، قم، موسسه فرهنگي التمهيد، 1386ش، ص 62.

آیا قرآن كریم پیش از آنكه به صورت تدریجی و با حضور كاتبان وحی نازل ...
قرآن كريم به شهادت آياتش يك نزول دفعي داشته كه در شب قدر واقع شده و يك نزول تدريجي كه در طول دوران 23 ساله بعثت صورت گرفته است.

آیا قرآن كریم پیش از آنكه به صورت تدریجی و با حضور كاتبان وحی نازل شود، در شب قدر بر پیامبر نازل شده است؟

قرآن كريم به شهادت آياتش يك نزول دفعي داشته كه در شب قدر واقع شده و يك نزول تدريجي كه در طول دوران 23 ساله بعثت صورت گرفته است. در اين كه نزول قرآن در شب قدر چگونه بوده و چطور اين نزول دفعي و يكباره با نزول تدريجي قابل جمع است، از قديم بين مفسران بحث بوده و هر كدام در جمع اين دو تلاش كرده و راه حل هايي ارائه كرده اند.

علامه طباطبايي درچند جا از تفسير الميزان به اين موضوع پرداخته و ضمن نقل نظر مفسران گذشته، به نقد آنها پرداخته و آنها را نپذيرفته و نظريه جديدي ارائه كرده است. ايشان با استناد به آياتي از قرآن، قرآن را داراي حقيقت واحده اي شمرده كه آن حقيقت واحده، بسيط و مجرد بوده، در قالب لفظ و آيه و سوره و جزء نيست و آن حقيقت متعالي بوده، در لوح محفوظ و برتر از درك و فهم و لمس انسان هاي عادي است و آن حقيقت واحده كه وقتي تفصيل داده شود و تنزل يابد و در قالب لفظ و سوره و آيه در آيد، همين قرآن موجود نزد ما مي شود، در شب قدر بر قلب پيامبر القا شده است. صورت تنزل يافته قرآن و جامه لفظ پوشيده و تفصيل يافته قرآن به آيه و سوره نيز در مدت 23 سال بعثت توسط جبرئيل به قلب پيامبر القا گرديده است. (1)

با پذيرش اين نظريه روشن است كه گرچه حقيقت قرآن بر پيامبر (ص) به صورت دفعي نازل شده، اما پيامبر (ص) به صورت تفصيلي و در قالب الفاظ از آنها آگاه نشده و لذا در نزول تدريجي است كه اين حقيقت به صورت تفصيلي و در قالب الفاظ ظهور و بروز دارد.

پي نوشت ها:

1. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق ، ج‏2، ص: 16 .

صفحه‌ها