پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

انسان كيست و ذات و روح و ماهيت چه فرقي با هم دارند و منظور ما از "من" در اينكه مثلا ميگوييم "روح من " يا "جسم من" و يا حتي "ذات من" و ... چيست؟ با تشكر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
درباره چيستي انسان ممکن است نکته‌هاي بسياري قابل طرح باشد، و از سوي انسان موجود شگفت انگيز است که انديشمندان همواره در شناخت او دشواري هاي بسيار داشته و احيانا از شناخت کنه حقيقت آن اظهار عجز نموده است و از اين روست که گفته شده: بي‌ترديد اين مسئله ژرفاي بسيار عميقي دارد، به همين دليل درباره آن، نظرهاي متفاوتي وجود دارد و جهت دشواري مسئله آن است که انسان به دليل خصيصه ذاتي و روحي که دارد همانند ساير موجودات يک مقام و هويت مشخص و درجه‌اي معين وجودي ندارد، بلکه داراي مقامات و درجات متفاوت است که نسبت به هر درجه از وجود او مي‌توان تغيير و تعريف خاصي از آن ارائه داد، و اين سبب شده که درک حقيقت و فهم هويت واقعي انسان بسيار دشوار و مشکل گردد و آنچه اظهار شده يا مي‌شود در واقع يک اجمال از هويت اوست و نه شناخت و تعريف واقعي (1) و در عين حال تعريف مشهوري که حکما از انسان ارائه داده اين است که او حيوان ناطق است يعني موجودي است که داراي احساس و اراده که توان درک امور کلي و مفاهيم عقلاني را دارد. ولي اين تعريف يک شناخت اجمالي از انسان به دست مي دهد و حقيقت هويت او را به طور روشن مشخص نمي‌سازد. گفتني است که به دليل فراز و فرودهاي فرايند حرکت آدمي گاهي است که او بر اثر عقايد و اعمال نيک به مقام خلافت الهي بار مي يابد که فلسفه اصلي خلقت آدمي همين مسئله است. وگاهي بر اثر اعمال ناشايست به گونه اي از مسير انسانيت منحرف و از کمال آدميت ساقط مي‌شود که به گفته قرآن از چهار پايان هم پست تر مي‌شود. (2) در هر صورت انسان در واقع موجود ناشناخته است. تفصيل اين بحث را در کتاب «انسان شناسي از ديدگاه امام خميني» (3)ملاحظه بفرماييد.
اما درباره اين که تفاوت ذات، روح و ماهيت انسان چيست ومراد از «من» که انسان همه چيزي خود را به آن نسبت مي‌دهد چيست؟ بايد گفت: واژه ذات و ماهيت در واقع دو کلمه مترادف است که به جاي همديگر به کار مي رود و مراد از ماهيت همان چيزي است که در فارسي به «چيستي» ياد مي‌شود و چيستي انسان همان است که حکما گفته‌اند: انسان حيوان ناطق است. (4)
اما درباره واژه «من» بايد گفت: مراد از من روح آدمي است لذا گفته: انسان موجود دو ساحتي است يکي ساحه آن بدن او و ساحه ديگر حقيقتي است که از آن «به من» يا «خود» تعبير مي‌شود و در آموزه هاي ديني روح ناميده شده. (5)
بنابراين اين که احيانا گفته مي شود: روح من، اين تعبير مسامحي است وگرنه روح همان من است اما تعبيرات ديگر که در پرسش اشاره شده مثل ذات من، جسم من و مانند آن از اين باب است که حقيقت انسان با روح اوست از اين رو همه را وقتي به خود نسبت مي دهد کلمه من را که مراد همان روح است به کار مي‌برد.
پي نوشت‌ها:
1- نتايج کلامي حکمت صدرايي، ص 202
2- اعراف (7) آيه 174
3- نشر موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني
4- مصباح، تعلقه علي نهايه الحکمه ص 22
5- ر. ک: آموزش کلام اسلامي، ج 2، ص 213