پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.
نقش عبدالله بن سبا در پیدایش تشیع

سؤال:
در تبلیغات وهابیت علیه شیعه آمده است که تشیع، ساخته عبدالله بن سبا است که اولین اختلاف در جهان اسلام را پدید آورد؟
 

پاسخ:
اینکه تأسیس شیعه را به فردی به نام عبدالله بن سبای یهودی نسبت می‌دهند، ادعایی بی‌اساس است؛ زیرا عبدالله بن سبا افسانه‌ای بیش نیست و برخی از بزرگان، تخیلی بودن وجود چنین فردی را به اثبات رسانده‌اند. (1) 
دكتر طه حسين مصري از پژوهشگران معاصر اهل سنت در رابطه با وی مي نویسد: «به گمان من كساني كه تا اين حد موضوع عبد الله بن سبأ را بزرگ جلوه داده اند، بر خود و تاريخ اسراف شديدي نموده اند. زيرا نخستين اشكالي كه با آن مواجه مي شويم آن كه در مصادر مهمّ تاريخي و حديثي ذكري از عبدالله بن سبأ نمي بينيم. در طبقات ابن سعد، أنساب الأشراف بلاذري و ديگر مصادر تاريخي يادي از او نشده است. فقط طبري از سيف بن عمر اين قضيه را نقل كرده و ديگر مورخان نيز از او نقل كرده اند.» (2) 
وی همچنین در آخر سخنانش مي گويد: «به گمان قوي دشمنان شيعه در ايام بني اميه و بني عباس در امر عبد الله بن سبأ مبالغه كردند تا از طرفي براي حوادثي كه در عصر عثمان اتفاق افتاد منشأيي خارج از اسلام و مسلمين بيابند، و از طرفي ديگر وجهه علي (عليه السّلام) و شيعيانش را خراب كنند و از اين منظر برخي از عقايد و امور شيعه را به شخصي يهودي نسبت دهند كه به جهت ضربه زدن به مسلمين، اسلام انتخاب كرد. و چه بسيار است تهمت هاي ناروايي كه دشمنان شيعه بر عليه شيعه وارد كرده اند». (3) 
بر اساس دلایل تاریخی و روایات معتبر در نزد اهل سنت، مؤسس شیعه خود پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده است؛ زیرا شیعه به کسانی گفته می‌شود که خود را پیرو علی (علیه‌السلام) می‌دانند و پیروی از آن حضرت، دستور رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) بوده و در کتاب‌های اهل سنت، روایات متعددی در فضیلت شیعه از رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) نقل‌شده است. یکی از روایاتی که مفسران آورده‌اند، روایت جابر بن عبدالله انصاری است. وی می‌گوید:
ما نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) بودیم که علی (علیه‌السلام) به‌سوی ما آمد. رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) فرمود: قسم به آنکه جانم در دست اوست. این (علی) و شیعیانش روز قیامت رستگارند. در همین هنگام این آیه نازل شد: همانا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک‌انجام داده‌اند. آن‌ها بهترین آفریدگان هستند.
پس‌ازآن اصحاب هرگاه علی را می‌دیدند، می‌گفتند: بهترین آفریدگان، آمد (4) 
اینکه مخالفین شیعه اولین اختلاف در امت اسلامی را به شیعه نسبت می‌دهند، تهمت است؛ زیرا عالمان شیعه به پیروی از اهل‌بیت (علیهم‌السلام) در طول تاریخ همواره امت اسلامی را به وحدت دعوت کردند و بنابر اعتراف بزرگان اهل سنت، اولین اختلاف توسط غیر شیعه بنانهاده شد. همچنان که شهرستانی از عالمان اهل سنت درباره اولین اختلاف در اسلام، در کتاب ملل و نحل خود می‌گوید: «اولین نزاع و اختلاف بنا به نقل ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری به هنگام مرض رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) رخ داد».
وی با سند خودش از عبدالله بن عباس نقل می‌کند:
هنگامی‌که بیماری پیامبر (صلی‌الله علیه و اله) شدت یافت همان بیماری که با آن از دنیا رفت فرمود برایم دوات و قلم بیاورید تا چیزی برایتان بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. عمر گفت: بر رسول خدا تب عارض شده (نعوذبالله) هذیان می‌گوید کتاب خدا ما را بس است. با این گفته وی، سروصدا و دعوا زیاد شد. رسول خدا (صلی‌الله علیه و اله) ناراحت شده و فرمود از نزدم برخیزید و بیرون بروید شایسته نیست احترام مرا نگه ندارید و در نزدم دعوا کنید به همین جهت ابن عباس می‌گفت: همه فاجعه ازآنجا شروع شد که به خاطر دعوا و اختلاف نگذاشتند آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می‌خواست، نوشته شود. (5) 
همچنین مسلم در صحیح این ماجرا را از سعید بن جبیر چنین نقل می‌کند: ابن عباس گفت: روز پنجشنبه و چه روز پنج شنبه ایبود! سپس اشک هایش مانند دانه های مروارید بر گونه هایش جاری شد. گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود : «کاغذ و دواتی بیاورید تا برای شما مطلبی بنویسم که پس از ان هرگز گمراه نشوید». مردم گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هذیان می گوید. (6) هر چند مشخص است که قائل این کلام عمر بن خطاب بود. (7) 
بنابراین، اولین اختلاف توسط دیگران بنانهاده شد، ولی چرا نگذاشتند رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) آنچه را بنویسد که از گمراهی امت جلوگیری می‌کند؟ خدا درباره رسول خدا می‌فرماید:
«وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی». (8)  او هیچ‌گاه از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید.
چگونه دستور خداوند را در اطاعت از رسولش نادیده گرفتند، آنجا که می‌فرماید: «مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ». (9) «آنچه را پیامبر خدا به شما (دستور) می‌دهد بگیرید و آنچه را که نهی می‌کند، رها کنید و از عدم اطاعت امر خداوند بپرهیزید که خداوند سخت کیفر است».
حال‌آنکه خداوند می‌فرماید:
«فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یؤْمِنُونَ حَتَّیَ یحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاَ یجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا». (10)  «سوگند به پروردگارت آنها ایمان نمی‌آورند، مگر آن زمانی که تو را داور اختلافاتشان قرار دهند و بعد از صدور حکم تو هیچ‌گونه ناراحتی و سنگینی از نتیجه آن در دل نداشته باشند و در ظاهر و باطن تسلیم حق گردند».
وهابیت باید پاسخ این چراها را بدهد و همچنین باید پاسخ‌گو باشد که چرا بر طبل اختلاف بین مسلمانان می‌کوبند و دیگر مسلمانان را تکفیر می‌کنند؟ آیا خدا و رسول به آنان چنین دستوری داده یا آنکه از جای دیگر فرمان می‌برند.

نتیجه:

علامه عسکری با بررسی گزارش عبدالله بن سبأ از تاریخ طبری به این نتیجه رسید که این موضوع را سیف بن عمر تمیمی نقل کرده است. او با تفحص از گزارش‌هایی که از سیف بن عمر نقل‌شده به این مطلب می رسد که وی در تاریخ، شهرهای ساختگی، جنگ‌های ساختگی و صحابه ساختگی به وجود آورده است. او کسی است که در منابع رجالی اهل سنت به‌شدت تضعیف‌شده است و گزارش‌هایی که از او نقل‌شده اعتبار ندارد.

پی نوشت:
1 . عسکری، مرتضی، عبد الله بن سبأ و دیگر افسانه‌های تاریخی، ترجمه، احمد فهری زنجانی و عطاء محمد سردارنیا، ج 3 ص 615-618
2  . طه حسين، الفتنة الكبرى، علي وبنوه، ج 2 ص 90.
3  . همان.
4 . محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج 5، ص 582؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 379. «عن جابر بن عبدالله قال کنا عند النبی فاقبل علی فقال النبی و الذی نفسی بیده ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه و نزلت إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ (بینه: 7) فکان أصحاب النبی إذا أقبل علی قالوا قد جاء خیر البریه».
5 . عبدالکریم شهرستانی، ملل و نحل، ج 1، ص 20.
6  . صحیح مسلم، آخر کتاب الوصیه، ج3، ص1259، ح1637.: «حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، أَخْبَرَنَا وَكِيعٌ، عَنْ مَالِكِ بْنِ مِغْوَلٍ، عَنْ طَلْحَةَ بْنِ مُصَرِّفٍ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، أَنَّهُ قَالَ: يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَمَا يَوْمُ الْخَمِيسِ ثُمَّ جَعَلَ تَسِيلُ دُمُوعُهُ، حَتَّى رَأَيْتُ عَلَى خَدَّيْهِ كَأَنَّهَا نِظَامُ اللُّؤْلُؤِ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «ائْتُونِي بِالْكَتِفِ وَالدَّوَاةِ - أَوِ اللَّوْحِ وَالدَّوَاةِ - أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَدًا»، فَقَالُوا: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَهْجُرُ».
7  . همان، ح1637.: «عَنِ الزُّهْرِيِّ، عَنْ عُبَيْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُتْبَةَ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «هَلُمَّ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَابًا لَا تَضِلُّونَ بَعْدَهُ»، فَقَالَ عُمَرُ: إِنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَدْ غَلَبَ عَلَيْهِ الْوَجَعُ، وَعِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللهِ، فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ...».
8 . نجم 3
9 . حشر 7
10 . نساء 65