سرنوشت- ملت- امام- حاکم

چرا خدا بايد امام را به‌عنوان حاکم مردم مشخص کند؟
اين امر کاملاً صحيح است، اما منافاتي با انتخاب حاکم و امام از سوي خداوند ندارد، چراکه در حقيقت انتخاب امام براي مردم مصداق هدايت تشريعي خداوند بوده و همچون ...

سرنوشت هرملتي به دست خود آن ملت مشخص می‌شود، چرا خدا بايد امام را به‌عنوان حاکم مردم مشخص کند؟

با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.

 

 ظاهراً اصلي که در ابتداي سؤال خود بدان اشاره فرموديد، برگرفته از اين آيه شريفه است که:

إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ (1)

[ترجمه]: در حقيقت، خدا حال قومى را تغيير نمى‌دهد تا آنان حال خود را تغيير دهند.

اين آيه و آيات مشابه آن به ما می‌فهماند که مقدرات هر قوم دست خود او نوشته‌شده و هرگونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اول به خود آن‌ها بازگشت مي‌کند، لذا آنچه اساس و پايه است اين است که ملتي خود بخواهد سربلند و سرفراز و پيروز و پيشرو باشد و يا به‌عکس خودش تن به ذلت و زبوني و شکست دردهد، حتي لطف خداوند، يا مجازات او، بي‌مقدمه، دامان هيچ ملتي را نخواهد گرفت، بلکه اين اراده و خواست ملت‌ها و تغييرات دروني آن‌هاست که آن‌ها را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي‌سازد.

اين امر کاملاً صحيح است، اما منافاتي با انتخاب حاکم و امام از سوي خداوند ندارد، چراکه در حقيقت انتخاب امام براي مردم مصداق هدايت تشريعي خداوند بوده و همچون ديگر مصاديق هدايت تشريعي، هيچ اجبار و اکراهي در پذيرش آن نيست. قرآن کريم در اين خصوص مي‌فرمايد:

 إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا (2)

[ترجمه:] ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد (و پذيرا گردد) يا ناسپاس!

به‌عبارت‌ديگر، هرچند تعيين امام از سوي خداوند به معناي ارائه طريق سعادت و رستگاري است اما قبول آن و يا عدم قبول آن به دست امت‌ها بوده و ايشان خود سرنوشت خود را در اين خصوص رقم مي‌زنند. چنان‌كه پس از حادثه غدير نيز گروهي، امام علي (ع) را انكار و حق امامت ايشان را غصب كردند و گروهي بر ولايت و رهبري آن حضرت وفادار ماندند. ازآنجاکه امام بايد در ميان مردم زندگي وامرو نهي كند، مردم بايد او را قبول داشته باشند و با او بيعت كنند تا امرونهي امام پشتوانه اجرايي داشته باشد

درنتيجه خداوند راهنمايي مي‌كند و خوبي‌ها و بدي‌ها را معرفي مي‌كند و راه سعادت و شقاوت را مي‌نماياند، ولي انسان‌ها در اطاعت از رهبر آزادند؛ مي‌توانند از امام حق پيروي كنند و به سعادت برسند يا مخالفت كنند و گمراه شوند.

اما اگر پرسيده شود: چه اشکالي دارد که ملت‌ها، امامشان را خودشان انتخاب کنند؟ در پاسخ‌خواهيم گفت:

امامت در حقيقت، مقام انسان كامل است که با صفاتي چون عصمت و علم غيب همراه است و شناخت چنين انساني تنها از طرف خداوند ممكن است. ازاين‌رو در آيه‌اي از قرآن آمده است:

اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ (3)

[ترجمه]: خدا آگاه‌تر است كه رسالت خود را در كجا قرار دهد.

توضيح مطلب آن است که به‌طور حتم، انسان‌هاي عادي مرتکب خطا و اشتباه و گاهي مرتکب معصيت مي‌شوند; اگر براي تفسير قرآن و بيان احکام و مسائل جديد، فرد معصومي نباشد، لازم مي‌آيد که انسان‌ها به‌حق و سعادت نرسند و ازآنجاکه غير از خدا کسي نمي‌تواند پي به عصمت افراد ببرد، پس خداوند براي تأمين غرض (= رسيدن به کمال و سعادت) امام را از جانب خود برمي‌گزيند چراکه شناخت معصوم به عهده‌ي معصوم است، بايد امام از جانب خدا و پيامبر معرفي شود و خداوند امامت را به کسي عطا مي‌کند که او را شايسته ببيند; نه اين‌که مردم او را تعيين کنند.

پي‌نوشت‌ها:

1.       سوره رعد، آيه 11.

2.       سوره انسان، آيه 3.

3.       سوره انعام، آيه 124.