اخلاق

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

اگر انسان برای این که زودتر فوت کند دعا کند اشکال دارد؟

در بعضي روايات به ما دستور داده‏ اند كه هيچ‏گاه از خدا طلب مرگ نكنيد بلكه هميشه طلب عمر طولاني كه در طاعت و بندگي خدا باشد نماييد.
طلب مرگ نمودن از خداوند دليل‏ هاي گوناگون مي‏ تواند داشته باشد كه اگر منشأ آن ايمان قوي و عشق و محبت وصف ناشدني نسبت به خداوند باشد به طوري كه عاشق تحمل دوري معشوق خويش را ندارد و وصال وي تمام آرزوي او است، اين طلب مرگ ممدوح است. امااگر به دليل برخورد با مشكلات زندگي و ضعف نفس باشد كاري قبيح و ناپسند است.
امير مؤمنان (ع) در نهج البلاغه در خطبه معروف به خطبه متقين در اوصاف و ويژگي هاي اهل تقوا و ايمان مي فرمايد: «و لولا الأجل الذي كتب الله عليهم لم تسقرّ أرواحهم في أجسادهم طرفة عين شوقاً إلي الثواب و خوفا من العقاب (1) يعني: اگر خداوند عمر معيني را براي اهل ايمان و تقوا معين نكرده بود، يك چشم به هم زدن نيز روح آنان در بدنشان نمي ماند به خاطر اشتياق به پاداش الهي و بيم از كيفر او يعني مؤمن مشتاق ديدار و لقاي پروردگارش مي باشد مي داند با مرگ و مردن به پاداش الهی و نعمت هاي بي پايان مي رسد ولي در عين حال تسليم خواست پروردگارش مي باشد كه هر وقت او بخواهد به ديدارش بشتابند ولي شرط اين اشتياق به مرگ داشتن اعمال صالح و ايمان است.»
حضرت سجاد علیه السلام مي فرمايد: «و عمرني ماكان عمري بذله في طاعتك فإذا كان عمري مرتعا للشيطان فاقبضني إليك قبل ان يسبق مقتك الي او يستحكم غضبك علي؛ خدايا تا وقتي عمر من در راه اطاعت تو صرف مي شود، عمرم را طولاني و دراز فرما، اما اگر عمرم، چراگاه شيطان و محل برآوردن شدن خواست هاي او گرديد، قبل از آن كه خشم تو مرا در بر گيرد و به غضب تو دچار گردم، جانم را بگير (2)
پس انسان بايد تسليم قضا و حكم الهی باشد و طوري زندگي كند كه گويا هر آن، جان مي سپارد و در عين حال به گونه اي عمل و برنامه ريزي براي زندگي خود داشته باشد كه گويا سال ها زنده است .
مهم اين است كه انسان در مسير بندگي خداوند و پيرو دستورات و فرامين او باشد و اين مهم نيست كه مرگ او چه زماني فرا مي رسد.
گاهي درخواست مرگ به خاطر سست عنصري و شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت است كه نشانه ضعف اراده و روحيه و ميدان خالي كردن است و اين كار انسان هاي ضعيف و ترسو است نه انسان هاي پردل و شجاع و مبارز.
مشكلات در زندگي پل پيروزي و نردبان ترقي انسان است و كمالات انساني در برخورد با مشكلات و غلبه بر آنها ظهور و بروز مي كند و جوهره انسان در ميدان هاي مبارزه با سختي ها متبلور مي يابد و اين از سنت هاي الهی است.
بايد به جاي طلب مرگ از خداوند استقامت و صبر و استواري طلب نماييم و از او بخواهيم ما را در آزمايش هاي سخت و دشوار زندگي موفق و پيروز سازد.
پاورقی:
1) نهج البلاغه ، خطبه 193
2) صحيفه سجاديه، دعاي مكارم الاخلاق

با عرض خسته نباشید سوال من این است که اگر روزه بگیریم و نماز نخوانیم آن روزه قبول میشود.یعنی ثواب آن به ما میرسد یا نه قبول نیست. با تشکر

با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما دوست گرامي
از اعتمادتان به ما و مکاتبه با اين مرکز سپاس گزاريم.
- طبق روايات وارده از معصومين‏ عليهم‏ السلام شرط قبولى و فائده داشتن اعمال، انجام واجبات و ترك محرمات الهى مى‏ باشد.
رسول خدا صلّى الله وعليه وآله فرمود: «نماز ستون دين است و اولين چيزى كه از اعمال بندگان در قيامت رسيدگى مى‏ شود، نماز است. پس اگر نماز قبول شود و صحيح باشد، به اعمال ديگر بنده رسيدگى مى‏ شود. و اگر نمازش صحيح نباشد، به بقيه اعمالش رسيدگى نمى‏ شود».(1)
اين روايت به صراحت تأكيد دارد كه شرط قبولى ساير اعمال، پذيرش نماز انسان است. اگر نماز مقبول درگاه الهى قرار گيرد، بقيه اعمال بررسى گرديده و اعمال صالح مُهر تأييد مى‏ خورند. اين نشان دهنده اهمّيت نماز در بين واجبات است. در روايت ديگرى داريم كه «مرز بين بندگى خدا و كفر، ترك صلاة است».(2)
حال اگر کسي نماز نخواند ولي روزه بگيرد اگر چه روزه اش صحيح است آ اما با توجه به رواياتي که بيان شد، چنين کسي نمي تواند انتظار قبولي نماز را داشته باشد.
يعني اين انسان با روزه گرفتن، از خود رفع تکليف روزه کرده است و به خاطر روزه اش مورد مؤاخذه قرار نمي گيرد، اما با انجام ندادن شرط بندگي که نماز است، اين روزه معلوم نيست که مورد قبول قرار گيرد و بر درجات او افزوده شود.
بنابراين بين يک عمل صحيح و يک عمل مقبول درگاه خدا فرق است .
عمل صحيح فقط رفع تکليف مي کند، اما عمل مقبول پاکي خاصي دارد که انسان را به خدا نزديک مي کند و بر معنويت و کمالات او مي افزايد.
1 - رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 2، ص 1630، باب 2273.
2 . رى شهرى، ميزان الحكمه، ج 2، ص 1645، ح 10705.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها