پرسش وپاسخ

دارویی با نام امام کاظم (علیه‌السلام) وجود دارد آیا از جهت سند، مورد اعتماد و از جهت متن ایرادی ندارد؟

دارویی با نام امام کاظم (علیه‌السلام) وجود دارد که طریقه تهیه آن را به روایتی از ایشان منتسب می‌کنند، آیا این حدیث از جهت سند، مورد اعتماد و از جهت متن ایرادی ندارد؟ در ضمن خواصی برای این دارو ذکر می‌کنند، آیا چنین خواصی در روایت ذکرشده است و مورد تأیید است؟

پاسخ اجمالی

روایات متعددی از معصومان (علیهم‌السلام) درباره طب وجود دارد و حتی مجموعه روایات برخی از ائمه در کتاب‌هایی جمع‌آوری‌شده است، مثلاً «طب الائمه، طب الصادق، طب الکاظم و طب الرضا» ازجمله این کتاب‌ها است. پس مسئله‌ طب، به شکل روایت در زمان ائمه و بعد از ایشان هم مطرح بوده است؛ اما تحقیقات زیادی بر این روایات صورت نگرفته است؛ به‌عبارت‌دیگر این احادیث مواد خامی هستند که نیاز به تحقیق بیشتر دارند. روایت منتسب امام کاظم (علیه‌السلام) ازجمله احادیث طبی است که با سند ضعیف در برخی کتب حدیثی، از ایشان نقل‌شده است؛ البته ضعف سند به معنای جعلی بودن حدیث نیست. از سوی دیگر در اعتبار سنجی یک روایت، فقط سند ملاک نیست بلکه عوامل دیگر نیز در نظر گرفته می‌شود.

پاسخ تفصیلی

گیاهان و ادویه‌جات دارای خواص فراوانی هستند، به همین جهت در تمام دنیا، برای درمان بیماری‌ها، از آن‌ها بهره می‌برند، به‌گونه‌ای که حتی برخی از داروهای شیمیایی امروز منشأ گیاهی دارند. از سوی دیگر در دین اسلام، سلامت جسم، در کنار سلامت روح از اهمیت بالایی برخوردار است و حتی اگر عبادتی مضر به حال جسم باشد، وجوب آن تبدیل به حرمت می‌شود. به دلیل همین اهمیت، طبیعی است که در کلمات معصومان (علیهم‌السلام) نکات طبی زیادی یافت می‌شود و متعدد در جواب سؤال‌های پزشکی که از ایشان شده، مطالبی را بیان فرموده‌اند و دیگران را از پرسش در این زمینه منع نکرده‌اند. (1)

1. متن و منبع‌شناسی روایت امام کاظم (علیه‌السلام)

روایت منتسب به امام کاظم (علیه‌السلام) به سند و متن ذیل در کتاب «طب الأئمة عليهم‌السلام» گزارش شده است:

 قَالَ السَّرِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّرِيِّ قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَرْمَنِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنِ الرِّضَا علیه‌السلام قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیه‌السلام وَ قَدِ اشْتَكَى فَجَاءَهُ الْمُتَرَفِّعُونَ بِالْأَدْوِيَةِ يَعْنِي الْأَطِبَّاءَ فَجَعَلُوا يَصِفُونَ لَهُ الْعَجَائِبَ فَقَالَ أَيْنَ يَذْهَبُ بِكُمْ اقْتَصِرُوا عَلَى سَيِّدِ هَذِهِ الْأَدْوِيَةِ الْإِهْلِيلَجِ وَ الرَّازِيَانَجِ وَ السُّكَّرِ فِي اسْتِقْبَالِ الصَّيْفِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ فِي كُلِّ شَهْرِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ فِي اسْتِقْبَالِ الشِّتَاءِ ثَلَاثَةَ أَشْهُرٍ كُلَّ شَهْرٍ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ وَ يُجْعَلُ مَوْضِعَ الرَّازِيَانَجِ مَصْطَكَى فَلَا يَمْرَضُ إِلَّا مَرَضَ الْمَوْت‏. (2)

از امام رضا (علیه‌السلام) نقل‌شده که فرمودند: شنیدم پدرم بیمار شدند و طبیبان داروهای مختلفی را به ایشان تجویز کردند. امام فرمودند به کجا برده می‌شوید؟ (منظور این است که چرا علم پزشکی را به این سمت برده‌اید؟) از دارویی که برتر از همه داروهاست استفاده کنید؛ هلیله، رازیانه و شکر؛ در سه ماه اول تابستان (فصل گرما)، در هرماه سه مرتبه (استفاده شود) و در سه ماه اول زمستان (فصل سرما)، در هرماه سه مرتبه (استفاده شود؛ فقط) در زمستان به‌جای رازیانه، مصطکی را جایگزین کنید. پس تا زمان مرگ بیمار نمی‌شوید.

این روایت، در کتاب «طبّ الائمه علیهم‌السلام» در فصلی به نام «في صفة الحمى و طريق علاجه‏» (در صفت تب و راه علاج آن) با سه واسطه از امام رضا (علیه‌السلام) نقل‌شده است. در مورد نویسنده و اعتبار این کتاب، نظرات مختلفی وجود دارد. معروف است که دو تن از راویان شیعی قرن چهارم هجری، یعنی «ابو عتاب عبدالله‏ بن بسطام بن سابور» و برادرش «حسین بن بسطام بن سابور» نویسندگان این کتاب هستند. (3) نجاشی - از رجالیان معروف شیعه- درباره‌ این کتاب می‌نویسد: «این کتاب فواید و منافع بسیاری درباره‌ خوراکی‌ها و منافع طبی آن‌ها و اوراد و ادعیه دارد.» (4) در مقابل، برخی از محققان معاصر معتقدند: «این کتاب متعلق به غالیان شیعی است و برای محدثان امامی کهن شیعه، ناشناخته بوده و یا دست‌کم نسبت به آن بی‌اعتنا بوده‌اند. روایات و اسناد این کتاب موردتوجه محدثان ‌کهن امامیه قرار نگرفته و در خود کتاب هم سندهای حدیثی آن عمدتاً آشفته، ناشناخته و یا به‌روشنی ساختگی به نظر می‌رسند. این به معنای آن نیست که راویان احادیث این کتاب همگی ناشناخته‌اند و یا همه احادیث آن ساختگی باشد؛ اما وجود نام‌های مشهور محدثان و راویان امامی در این کتاب به معنی آن نیست که اسنادی که آن نام‌ها را نیز شامل می‌شوند، اصیل هستند». (5)

موضوع این كتاب، رواياتى از ائمه (علیهم‌السلام) درباره علم طب و فوايد و مضرات مواد غذايى و بيان داروهاى گياهى و ادعيه است.

2. بررسی سند حدیث

روایات نقل‌شده در این کتاب، از جهت سند، برخی مسند یعنی سند آن‌ها متصل به معصوم (علیه‌السلام) است و برخی مرسل هستند که همین امر سبب کاهش ارزش سندی آن روایات می‌شود. سند حدیث موردبحث، با سه واسطه به امام رضا (علیه‌السلام) می‌رسد، راوی اول «السَّرِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ السَّرِيِّ» و راوی دوم «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْأَرْمَنِيُّ» هستند که جزء افراد مجهول در کتب رجال می‌باشند، یعنی هیچ‌گونه توثیق و تضعیفی برای آن‌ها به ثبت نرسیده و در هیچ منبع دیگری (غیرازاین کتاب) از این دو، روایت نقل نشده است. (6) راوی سوم «مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ» است که «نجاشی» و «شیخ طوسی» قائل به تضعیف وی هستند. (7)

بنابراین، روایت از جهت سند ضعیف است و علاوه بر آن، عدم نقل این روایت در منابع حدیثی دیگر و هم‌چنین اختلاف در مؤلف کتاب نیز سبب کاهش اعتبار حدیث می‌شود.

3. بررسی محتوای حدیث

محتوای حدیث منتسب به امام کاظم (علیه‌السلام)، به‌صورت کلی بیان‌گر این موضوع است که حضرت بیمار شدند و سپس برای درمان، دستورالعمل خاصی را بیان فرمودند که شامل «هلیله و رازیانه و شکر» در سه ماه اول تابستان (فصل گرما)، در هرماه سه مرتبه و در سه ماه اول زمستان (فصل سرما)، در هرماه سه روز و سه مرتبه و به‌جای رازیانه، مصطکی قرار داده می‌شود؛ پس (فرد) به بیماری مبتلا نمی‌شود مگر بیماری مرگ.

با توجه به متن منتسب به امام (علیه‌السلام)، در مورد کیفیت و زمان خوردن دارو، جزئیاتی بیان‌شده، از این متن برداشت نمی‌شود. هم‌چنین مقدار جزء تشکیل‌دهنده هر یک از این سه موارد باهم مشخص نیست. از سوی دیگر مشخص نیست که آیا برای همه افراد مناسب است یا منع دارویی دارد؟ و نکته مهم دیگر این‌که از این سخن چنین برداشت می‌شود که دستور بیان‌شده جنبه پیشگیرانه دارد نه درمان.

البته لازم به ذکر است که این حدیث هرچند از جهت سند ضعیف است اما به معنای حدیث جعلی نیست، بلکه حدیث جعلی، به حدیثی گفته می‌شود که کذبش برای ما احرازشده باشد، یعنی با دلیل و برهان، این نتیجه حاصل شود که این سخن اصلاً حدیث نیست بلکه سخنی است که به‌دروغ به یکی از معصومان (علیهم‌السلام) نسبت داده‌شده است؛ اما حدیث ضعیف، حدیثی است که درستی آن احراز نشده است، مثلاً به دلیل این‌که در سند آن، افراد مجهول وجود دارد، گفته می‌شود این حدیث ضعیف است اما نمی‌توان گفت چون یکی از افراد موجود در سند، ناشناخته است پس حدیث جعلی است. ازاین‌رو نمی‌توان به دلیل ضعف سند، به‌صورت کامل روایت را کنار گذاشت بلکه چه‌بسا روایت طبی از جهت سند ضعیف باشد اما از راه‌های دیگر مانند تجربه، آزمایش و... این نتیجه به دست آید که دستور بیان‌شده در آن حدیث کاملاً صحیح است.

«شیخ صدوق» درباره اعتبار سنجی و اعتماد به احادیث پزشکی، گفتاری دارد که برای روشن شدن پاسخ، ذکر آن پسندیده است. ایشان می‌گوید: اعتقاد ما درباره روایات واردشده درزمینهٔ طب این است که این روایات بر چند دسته‌اند:

۱. برخی ازاین ‌روایات ناظر به آب‌وهوای مکه و مدینه است. در این صورت نمی‌توان آن‌ها را در سایر آب‌وهواها به کار بست؛

 ۲. امام (علیه‌السلام) بر اساس شناختی که از طبیعت [وضعیت جسمی] اشخاص داشت از آموزه‌ طبی سخن به میان آورد. در این صورت نیز آن آموزه طبی قابل‌سرایت به شخص دیگر نیست؛ زیرا امام به طبیعت آن شخص از خود او آگاه‌تر بوده است؛

۳. روایاتی که مخالفان برای مشوه (زشت) جلوه دادن چهره دین در نظر مردم جعل کردند؛

۴. روایاتی که به خاطر سهو و اشتباه ناقلان آن دچار خطا شده‌اند؛

 ۵. روایاتی که تنها بخشی از آن‌ها نقل‌شده و بخشی دیگر فراموش‌شده است. (8)

نتیجه

نتایجی که از این بحث می‌توان ارائه داد به شرح ذیل است:

  1. این حدیث به دلایل متعدد از جهت سند ضعیف است، به همین خاطر نباید این دارو را به‌طور قطعی به معصوم نسبت داد و نمی‌توان حدیث را قطعی‌الصدور از سوی معصوم (علیه‌السلام) دانست.
  2. جزئیاتی که در چگونگی استفاده و هم‌چنین ترکیب این دارو بیان می‌شود، از این سخن منسوب به امام (علیه‌السلام) قابل‌برداشت نیست.
  3. ضعف سند دلیل بر جعلی بودن سخن نیست، بلکه ممکن است این دارو تأثیراتی داشته باشد که متخصصان باید در این زمینه نظر بدهند؛ به‌عبارت‌دیگر، با توجه به این‌که داروی موردبحث از گیاهان و ادویه‌جات طبیعی تشکیل می‌شود، درنتیجه ترکیب آن‌ها چه‌بسا اثرات مفیدی را دارا باشد.
  4. لازم است جزئیات استفاده این دارو در آزمایشگاه‌های معتبر موردبررسی قرار بگیرد تا موارد منع آن مشخص شود.
  5. نمی‌توان روایت طبی را به‌عنوان یک تجویز عمومی و کلی دانست و برای همگان توصیه و تجویز کرد.

پی‌نوشت‌ها

  1. رجوع کنید: ایلخانی، رضا- قاضی مرادی، زهره، «استخراج و دسته‌بندی روایات طبی کتاب الکافی، بر اساس اعتبار سندی»، دانشکده طب سنتی، دانشگاه علوم پزشکی تهران.
  2. ابنا بسطام، عبدالله و حسين‏، طب الأئمة علیهم‌السلام، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدی، قم: دار الشريف الرضي‏، چاپ دوم، 1411 ق، ص 50.
  3. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة (رجال نجاشی)، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365 ش، ص 39.
  4. همان، ص 39.
  5. انصاری، حسن، «از میراث غلات: کتاب طب الأئمة منسوب به پسران بسطام»، برگرفته از سایت بررسی تاریخی به آدرس http://ansari.kateban.com/post/1232
  6. رجوع کنید: مامقانی، عبدالله، تنقيح المقال في علم الرجال، قم: موسسة آل البيت علیهم‌السلام لإحياء التراث‏، چاپ اول، 1431 ق، ج‏30، ص 194.
  7. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة (پیشین)، ص 328 و 425؛ شیخ طوسى، محمد بن الحسن، فهرست الطوسي، قم: مكتبة المحقق الطباطبائي‏، چاپ اول،1420 ق، ص 406؛ شیخ طوسى، محمد بن الحسن، رجال الطوسي، قم: مؤسسة النشر الاسلامي‏، چاپ سوم، 1373 ش، ص 364.
  8. ابن بابويه، محمد بن على، إعتقادات الإمامية، ناشر: كنگره شيخ مفيد ـ قم، 1414 ق‏، چاپ دوم‏، ص 115؛ برای مطالعه بیشتر در زمینه احادیث طبی مراجعه کنید به: نصیری، علی، مقاله «تبارشناسي روايات طبي»، پژوهشنامه قرآن و حديث، دوره 2، شماره 4، تابستان 1387.

 

کلمات کلیدی

داروی امام کاظم، هلیله، طب اسلامی، طب الائمه، اعتبار سنجی حدیث

آیا بر اساس روایات، «تعطیلی حج» و «بسته شدن مساجد» از علائم و نشانه‌های ظهور امام زمان است؟

آیا بر اساس روایات، «تعطیلی حج» و «بسته شدن مساجد» از علائم و نشانه‌های ظهور امام زمان است؟ اگر روایتی در این زمینه وجود دارد از جهت سند و متن بررسی شود.

پاسخ اجمالی

علامت‌های مختلفی به‌عنوان نشانه‌های برای ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از جانب معصومان (علیهم‌السلام) گزارش‌شده است؛ برخی از این علائم، حتمی و برخی دیگر غیر حتمی هستند. بسته شدن راه حج و مساجد، ازجمله علائمی است که در برخی روایات به‌عنوان یکی از حوادث قبل از ظهور، پیش‌بینی‌شده است؛ البته گزارش‌هایی که اين رخداد را بیان کرده‌اند، از اعتبار کافي برخوردار نيستند، افزون بر اینکه –برفرض صحت حدیث- بسته شدن راه حج از علائم غير حتمي است که تخلف در آن امکان دارد. از سوی دیگر علائم ظهور اعم از حتمی و غیر حتمی این‌گونه نیست که همیشه متصل به ظهور باشند، بلکه ممکن است علامتی آشکار شود، اما سالیان بعد ظهور رخ دهد.

پاسخ تفصیلی

علائم و نشانه‌هايی در روایات معصومان (علیهم‌السلام) برای ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بیان‌شده است؛ برخي از اين نشانه‌ها، علائم حتمي ظهور و برخي غير حتمي هستند، علائم غير حتمي ممکن است طبق شرايط و برخي عوامل، دچار تغيير شوند و به وقوع نپيوندند و امر ظهور وابسته به آن‌ها نيست؛ چه‌بسا ظهور، اتفاق بيفتد و اين علائم رخ ندهد و یا ممکن است، سالیانی پيش از ظهور، اين رخدادها اتفاق بیفتد.

پنج علامت را به‌عنوان علائم حتمی شمرده‌اند، این پنج علامت شامل: خروج سفیانی، خروج یمانی، صیحه آسمانی، کشته شدن نفس زکیه و فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء است. (1)

1. گونه شناسی روایات

با جستجوهای رایانه‌ای که در منابع حدیثی شیعه صورت گرفت، در روایتی «بسته شدن راه کعبه» ازجمله نشانه‌هاي ظهور امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) قلمداد شده است.

روایتی که به اين رخداد اشاره دارد، در ضمن گزارش جریان «تشرف ابن مهزیار به محضر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» هست؛ این روایت با چند متن و سند متفاوت در کتاب‌های قرن ۴ و ۵ شیعه نقل‌شده است. متن کامل روايت موردبحث در کتاب «الغيبه شيخ طوسي» (2) و «کمال‌الدين صدوق» (3) ـ با سند ضعيف و با تفاوت در متن ـ نقل‌شده و مؤلف «کتاب نورالثقلين» بخشي از آن را که به تفسير آيات نخست «سوره قيامت» ارتباط دارد انتخاب و ارائه کرده است. (4)

  1. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ سَمِعْتُ أَبِي يَقُولُ سَمِعْتُ جَدِّي عَلِيَّ بْنَ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَار فَقَالَ لِي يَا ابْنَ مَهْزِيَارَ كَيْفَ خَلَّفْتَ إِخْوَانَكَ فِي الْعِرَاقِ قُلْتُ فِي ضَنْكِ عَيْشٍ وَ هَنَاةٍ قَدْ تَوَاتَرَتْ عَلَيْهِمْ سُيُوفُ بَنِي الشَّيْصُبَانِ‏ فَقَالَ‏ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ‏ كَأَنِّي بِالْقَوْمِ قَدْ قُتِلُوا فِي دِيَارِهِمْ وَ أَخَذَهُمْ أَمْرُ رَبِّهِمْ لَيْلًا وَ نَهَاراً فَقُلْتُ مَتَى يَكُونُ ذَلِكَ يَا ابْنَ رسول‌الله قَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ بِأَقْوَامٍ‏ لا خَلاقَ لَهُم‏؛ (5)
    «ابوجعفر محمّد بن حسن بن عليّ بن ابراهيم بن مهزيار» می‌گويد: از پدرم شنيدم كه مى‏گفت: از جدّم عليّ بن ابراهيم مهزيار شنيدم كه مى‏گفت: ...امام زمان به من فرمود: اى پسر مهزيار! برادرانت در عراق چگونه‏اند؟ گفتم: تنگدست و گرفتار و شمشير «بنى شيصبان» پياپى بر آن‌ها فرود مى‏آيد. فرمود: خدا آن‌ها را بكُشد تا كى نيرنگ مى‏ورزند، گويا آن‌ها را مى‏بينم كه در خانه‏هاى خود كُشته افتاده‏اند و امر پروردگارشان شب و روز آن‌ها را فراگرفته است، گفتم: اى فرزند رسول خدا! اين امر كى واقع خواهد شد؟ فرمود: هنگامي‌که مردمى كه خدا و رسول از آن‌ها بيزارند ميان شما و كعبه حائل شوند.

2. مرحوم «شيخ طوسي» گزارش از ملاقات «على بن ابراهيم بن مهزيار» با امام زمان (علیه‌السلام) را چنين بيان مي‌کند: فَقَالَ لِي يَا ابْنَ الْمَازِيَارِ لَتَمْلِكُونَهُمْ كَمَا مَلَكُوكُمْ وَ هُمْ يَوْمَئِذٍ أَذِلَّاءُ فَقُلْتُ سَيِّدِي لَقَدْ بَعُدَ الْوَطَنُ وَ طَالَ الْمَطْلَبُ فَقَالَ يَا ابْنَ الْمَازِيَارِ أَبِي أَبُو مُحَمَّدٍ عَهِدَ إِلَيَّ أَنْ لَا أُجَاوِرَ قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ‏ وَ لَهُمُ الْخِزْيُ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏ وَ أَمَرَنِي أَنْ لَا أَسْكُنَ مِنَ الْجِبَالِ إِلَّا وَعْرَهَا وَ مِنَ الْبِلَادِ إِلَّا قَفْرَهَا وَ اللَّهِ مَوْلَاكُمْ أَظْهَرَ التَّقِيَّةَ فَوَكَلَهَا بِي فَأَنَا فِي التَّقِيَّةِ إِلَى يَوْمِ يُؤْذَنُ لِي فَأَخْرُجُ فَقُلْتُ يَا سَيِّدِي مَتَى يَكُونُ هَذَا الْأَمْرُ فَقَالَ إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ اسْتَدَارَ بِهِمَا الْكَوَاكِبُ وَ النُّجُومُ فَقُلْتُ مَتَى يَا ابْنَ رسول‌الله فَقَالَ لِي فِي سَنَةِ كَذَا وَ كَذَا تَخْرُجُ دَابَّةُ الْأَرْضِ مِنْ بَيْنِ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ مَعَهُ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَيْمَانَ تَسُوقُ النَّاسَ إِلَى الْمَحْشَرِ؛ (6)

حضرت فرمود: پسر مهزيار! روزى فرامی‌رسد كه شما بر آنان مسلط گشته و مالك آن‌ها (يعنى مردم غير شيعه) باشيد، چنان‌که امروز آن‌ها بر شما مسلط شده‏اند، آن‌ها در آن روز، ذليل و خوار خواهند بود. عرض کردم: آقا! جاى شما از ما دور و آمدنتان به طول انجاميده! فرمود: پسر مهزيار! پدرم ابو محمد (امام حسن عسكرى علیه‌السلام) از من پيمان گرفت كه مجاور قومى نباشم كه خداوند بر آن‌ها غضب نموده و در دنيا و آخرت مورد نفرت و مستحق عذاب دردناك هستند؛ و امر فرمود: كه جز در کوه‌هاي سخت و بيابان‌هاي هموار نمانم.

به خدا قسم مولاى شما (امام حسن عسكرى علیه‌السلام) خود رسم تقيه پيش گرفت و مرا نيز امر به تقيه فرمود و من اكنون در تقيه به سر مي‌برم تا روزى كه خداوند به من اجازه دهد و قيام كنم. عرض کردم: آقا! چه زمانی، قيام مي‌کنید؟ حضرت فرمود: موقعى كه راه حج را به روى شما بستند و خورشيد و ماه در یکجا جمع شود و نجوم و ستارگان در اطراف آن بگردش درآيند.

عرض کردم: يا بن رسول‌الله! اين علائم كى خواهد بود؟ فرمود: در فلان سال و فلان سال «دابة الارض» در بين صفا و مروه قيام كند، درحالی‌که عصاى موسى و انگشتر سليمان با او باشد و مردم را به‌سوي محشر سوق دهد (دابة الارض يعنى متحرك درروی زمين و مقصود خود آن حضرت است).

2 . بررسی سند و متن روایت

منابعی که «تشرف ابن مهزیار به محضر امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» را گزارش کرده‌اند فاقد سند معتبر هستند و اکثر افراد واقع در سند اين روايات، وضعيت مشخصی در کتاب‌های رجالي ندارند و موثق بودن آن‌ها معلوم نیست؛ درنتیجه نمی‌توان به سند این روایت اعتماد کرد. از سوی دیگر حدیث موردنظر مصداق «خبر واحد» است؛ به‌عبارت‌دیگر اين نشانه در علائم ظهور، فقط توسط همين روايت نقل‌شده است و از ديگر متونِ روايي، شاهدي بر تأييد آن نيست؛ لازم به ذکر است که چنین روایتی، در صورتی اعتبار دارد که بتوان شواهد و قرائن دیگری بر صحت آن یافت، حال آن‌که متن و محتوای حدیث موردنظر، دارای اشکالاتی است که اعتماد به این روایت را تضعیف می‌کند. ازجمله اينکه طبق گزارش‌های تاریخی و رجالی، «علي بن مهزيار» در زمان امام حسن عسکري (علیه‌السلام) از دنيا رفته است و زمان غيبت را درک نکرده؛ پس چگونه با حضرت درزمینهٔ ظهور و علائمش سخن گفته است. (7) از سوی دیگر، طبق این روایت، وقتی «علی ابن مهزیار» درباره زمان ظهور سؤال می‌پرسد، حضرت از میان علامت‌های مختلف که در روایات متعدد به‌عنوان علائم حتمی ظهور قلمداد شده‌اند، ابتدا به «بسته شدن راه کعبه» اشاره می‌کنند یعنی بر اساس این روایت، یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین نشانه‌‌های ظهور «بسته شدن راه کعبه» است، حال آن‌که این موضوع، در روایات متعددی که به علامت‌های حتمی و بارز ظهور می‌پردازند و از شهرت بسزایی برخوردارند، هیچ اشاره‌ای نشده است. (8)

البته در مورد متن اين روايات بايد تحليل و بررسي‌هاي اساسي صورت بگيرد، مثلاً این‌که منظور از «بني شيصبان» چه کساني هستند؟ نياز به تحليل دارد و نظرات مختلفی در این زمینه ارائه‌شده است. در روايتي، «جابر جعفي» مي‌گويد: از امام باقر (علیه‌السلام) در مورد سفيانى سؤال كردم، حضرت فرمودند: «چگونه ممكن است شما به سفيانى برسيد تا آنگاه‌که پيش از او «شيصبانى» خروج كند، او از سرزمين كوفه خروج مى‏كند و همانند چشمه آب از زمين مى‏جوشد و كاروان شمارا مى‏كُشد، پس‌ازآن منتظر سفيانى و خروج قائم (علیه‌السلام) باشيد». (9)

برخي از علما، «شيصبان» و «بني شيصبان» را بر «بني العباس» تطبيق نموده‌اند؛ بر همين اساس، مرحوم «علامه مجلسي» مي‌گويد: «چون بني العباس شريک شیطان‌اند؛ کارهايشان عملکردهايشان و برخوردهايشان رديف برخوردهاي شيطان است». (10)

بنابراین علاوه بر تحلیل روایت، نکات مبهم دیگری در روایت وجود دارد که نیاز است به‌صورت مفصل به بررسی آن پرداخته شود، ازجمله عبارت «إِذَا حِيلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ سَبِيلِ الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ اسْتَدَارَ بِهِمَا الْكَوَاكِبُ وَ النُّجُومُ» یعنی وقتی‌که راه کعبه بر شما بسته شود و ماه و خورشید گرد هم‌آیند و اختران و ستارگان بر دور آن‌ها حلقه زنند.

این تعبیر همانند تحولات عظیم از سنخ حوادث قیامت است که به نظر می‌رسد راویان «علامات برپایی قیامت» را با «علامات ظهور مهدی (عجل الله تعالي فرجه الشريف)» درهم‌آمیخته است.

3 . بسته شدن مساجد

در خصوص بسته شدن مساجد قبل از ظهور، مرحوم «حسن بن سلیمان حلی» (متوفی قرن 8) در کتاب «مختصر البصائر» خطبه طولانی را از امیرالمؤمنین (عليه‌السلام) نقل مي‌کند و در ميانه خطبه به اين مطلب چنین اشاره مي‌نمايد:

«فَإِذَا اسْتَدَارَ الْفَلَكُ‏ قُلْتُمْ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ فَيَوْمَئِذٍ تَأْوِيل‏ هَذِهِ الْآيَةِ ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيرا وَ لِذَلِكَ آيَاتٌ وَ عَلَامَاتٌ أَوَّلُهُنَّ: إِحْصَارُ الْكُوفَةِ بِالرَّصَدِ وَ الْخَنْدَقِ، وَ تَحْرِيقُ الزَّوَايَا فِي سِكَكِ الْكُوفَةِ، وَ تَعْطِيلُ الْمَسَاجِدِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً، وَ تَخْفِقُ رَايَاتٌ ثَلَاثٌ حَوْلَ الْمَسْجِدِ الْأَكْبَر»؛ (11)

پس هنگامي‌که گردش آسمان طولانى شد خواهيد گفت: (آن مهدى موعود) مرده يا هلاك شده و به کدام بيابان رفته است. آن روز تأويل اين آيه مصداق پيدا مي‌کند «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ ...» و براى آن نشانه‏ها و علائمى است. اول آن‌ها محاصره كوفه به‌وسيله نگهبانان و خندق و رخنه كردن آب در كوچه‏هاى كوفه و تعطيل مساجد در مدت چهل شب و پيدا شدن هيكل‏ و برافراشته شدن پرچم‌ها در اطراف مسجد بزرگ كوفه‏ است.

سند اين روايت را مرحوم «حلي» از کتابي که به خط «سيد بن طاووس» است نقل مي‌کند که برخي افراد آن مشخص نيست و افتادگي در سند دارد، ضمن اينکه اين روايت در کتب حدیثی معتبر شیعه ذکر نشده است. از اين‌ جهت نيز روايت دچار ضعف است و نمی‌توان به آن روایت اعتماد کرد.

نتیجه

طبق مطالب از پیش‌گفته، روشن شد که تعطيلي حج و بسته شدن مساجد، در رواياتی با سندي ضعيف آمده و برفرض صدور آن روايت از معصوم، از علائم غير حتمي است و درنتیجه امکان واقع نشدن آن نيز هست، ضمن اينکه قبل از ظهور، بازه زماني طولاني است و چه‌بسا علائم غیرقطعی در تاريخ بافاصله زياد تا وقت ظهور اتفاق افتاده باشد، مثلاً از بين رفتن حکومت بني‌عباس در روايات به‌عنوان يکي از علائم شمرده‌شده است که دیرزمانی است بنی‌عباس از بين رفته‌اند. به‌عبارت‌دیگر این رخداد‌ها –برفرض صحت- برای قبل از حکومت امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است و نمی‌توان این‌ها را به‌حساب ظهور گذاشت. از سوی دیگر، همان‌گونه که گفته شد، بسیاری از این نشانه‌ها، جنبه قطعی ندارد درنتیجه با دیدن این علائم، نمی‌توان گفت، بعد از آن‌ها، ظهور اتفاق می‌افتد؛ به‌عبارت‌دیگر برای علائمی که در روایات است نمی‌توان تطبیق قطعی ارائه داد.

پی‌نوشت‌ها

  1. شيخ طوسي، محمد بن الحسن، کتاب الغيبة للحجة، قم: دارالمعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411 ق، ص 437.
  2. کتاب الغيبة للحجة، همان، ص 263 تا 267.
  3. ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، تهران: اسلامیه، چاپ دوم، 1395 ق، ج‏2، ص 469.
  4. العروسى الحويزى، عبد على بن جمعة، تفسير نور الثقلين، تحقيق: رسولي محلاتي، قم: اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415 ق، ج 5، ص 461.
  5. ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، (پیشین)، ج ‏2، ص 469.
  6. شيخ طوسي، محمد بن الحسن، کتاب الغيبة للحجة، قم: دارالمعارف الاسلامية، چاپ اول، 1411 ق، ص 263.
  7. ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، (پیشین)، ج 2، ص 445 و 447 و 465 و 466.
  8. رجوع کنید: کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران: اسلاميه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج ۸، ص ۳۱۰؛ ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، الغيبة (للنعماني)، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول، 1397 ق، ص ۲۵۲، ۲۵۶، ۲۵۷، ۲۶۴ و ۳۰۰؛ ابن‌بابویه، کمال‌الدین و تمام النعمه، (پیشین) ج ‏۲، ص ۶۵۰ و ۶۵۲.
  9. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏، الغيبة (للنعماني)، تهران: نشر صدوق‏، چاپ اول، 1397 ق، ص 302.
  10. مجلسى، محمدباقر بن محمدتقي، بحارالانوار، بیروت: دار إحياء التراث العربي‏، چاپ دوم، 1403 ق، ج 36، ص 356.
  11. حلى، حسن بن سليمان بن محمد، مختصر البصائر، قم: مؤسسه النشر الإسلامي‏، ص 469.

 

کلمات کلیدی

تعطيلي حج، بسته شدن مساجد، علائم ظهور، علي بن مهزيار، علائم غير حتمي، بدا، معارف حديث

پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم): از افراد مجذوم فرار کنید، اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) با آنان‌ هم‌نشین و هم‌غذا می شدند

در مورد ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، در روایات به‌ظاهر ناهمخوانی وجود دارد که در برخی از آن‌ها با تأکید اعلام‌شده از آنان دوری‌کنیم؛ مانند پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم): از افراد مجذوم فرار کنید، همان‌گونه که از شیر فرار می‌کنید؛ اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم‌السلام) با آنان‌ هم‌نشین و هم‌غذا می‌شدند: پیامبر اسلام، دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و با نام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار با او در یک‌کاسه هم‌غذا شد. وجه جمع چیست؟

پاسخ اجمالی

در زمان‌های گذشته، انواع مختلفی از بیماری‌های مسری مانند «جذام» و «طاعون» شیوع داشت، در مورد چگونگی برخورد افراد با این بیماران، روایاتی وجود دارد که در ظاهر باهم متعارض هستند و همخوانی ندارند. برخی از روایات، سفارش به دوری گزیدن از آن‌ها و برخی دیگر دلالت بر هم‌نشینی معصومان (علیهم‌السلام) با آن افراد دارند. وجه جمعی که بین این دودسته احادیث می‌توان به دست آورد این است که مبنای توصیه حضرات در این روایات، توجه به جنبه‌های مختلف مانند حفظ کرامت، اخلاق اسلامی و ارتباط پزشک و بیمار در برخورد با بیماران واگیردار است. علاوه بر آن، معصومان (علیهم‌السلام)، تعدیل‌کننده رفتارها در جامعه هستند. گاه مردم جامعه آن‌قدر به بیماری‌های مسری بی‌توجه‌اند که پیشوایان دینی با توصیه‌هایی آنان را به رعایت بهداشت دعوت می‌کنند و در طرف مقابل، گاه جامعه نسبت به افراد بیمار، حساسیتی شدید و بیش‌ازاندازه نشان می‌دهد تا جایی که آنان را از محیط طرد کرده و به انزوای مطلق می‌کشاند که در این زمان، رهبران دینی وظیفه خود می‌دانند تا با سفارش‌های زبانی و رفتارهای عملی، این حساسیت را تعدیل نمایند؛ ازاین‌رو ممکن است گزارش‌های به‌ظاهر متضاد، در شرایط متفاوت رخ‌داده باشد.

پاسخ تفصیلی

در مورد چگونگی ارتباط با افرادی که مبتلابه بیماری مسری هستند، به نظر می‌رسد بین برخی از روایات به‌ظاهر، ناهمخوانی وجود دارد، مثلاً نسبت به بیماری «جذام» در بعضی از روایات، اعلام‌شده که از آن‌ها دوری‌کنید اما در برخی از گزارش‌ها آمده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم‌السلام) با آنان ‌هم‌نشین و هم‌غذا می‌شدند.

1. روایات دوری از مَجذوم

به‌عنوان‌مثال در روایتی از امام صادق باواسطه ائمه دیگر از امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) نقل‌شده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) در ضمن وصیت‏هاى خود چنین فرمودند:

«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ بَینَهُ وَ بَینَهُ قَدْرُ ذِرَاعٍ وَ قَالَ فِرَّ مِنَ‏ الْمَجْذُومِ‏ فِرَارَک‏ مِنَ الْأَسَدِ»؛ (1)

مکروه است با شخصی که مرض جذام دارد معاشرت و صحبت شود، مگر این‌که بین آن دو به‌اندازه یک ذراع فاصله باشد و حضرت رسول (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمود: از شخص جذامى فرار کن همان‌طور که از شیر فرار می‌کنی.

در روایت دیگر از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) نقل‌شده است که فرمودند:

«أَتَاهُ مَجْذُومٌ لِیبَایعَهُ فَلَم‏ یمُدَّ یدَهُ إِلَیهِ بَلْ قَالَ أَمْسِک یدَک فَقَدْ بَایعْتُک»؛ (2)

شخصی که مبتلابه جذام بود برای بیعت نزد پیامبر آمد، اما حضرت به او دست نداده و فرمودند: بدون آن‌که با من دست بدهی، بیعتت را پذیرفتم.

هم‌چنین در روایت دیگری از حضرت چنین نقل‌شده است که:

«لَا تُطِیلُوا النَّظَرَ إِلَى الْمَجْذُومِ وَ إِذَا کلَّمْتُمُوهُ فَلْیکنْ بَینَکمْ وَ بَینَهُ قِیدُ رُمْح‏»؛ (3)

به افراد مبتلابه خوره، زیاد نگاه نکنید و وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌اندازه یک نیزه از آنان دورباشید.

در روایت دیگر از امام کاظم (علیه‌السلام) از رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) بیان‌شده است که:

«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی»؛ (4)

پنج نفرند که درهرحال باید از [هم‌نشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

2. روایات هم‌نشینی با مَجذوم

اما در مقابل، برخی از گزارش‌ها از سیره اهل‌بیت (علیهم‌السلام) وجود دارد که با افراد مبتلابه جذام، هم‌نشین و هم‌غذا می‌شدند؛ به‌عنوان‌مثال:

«أَبِی عبدالله (عَلَیه ِالسَّلَامُ) قَالَ: لَقَدْ مَرَّ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (عَلَیه ِالسَّلَامُ) بِمَجْذُومِینَ فَسَلَّمَ عَلَیهِمْ وَ هُمْ یأْکلُونَ فَمَضَى ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَا یحِبُّ الْمُتَکبِّرِینَ فَرَجَعَ إِلَیهِمْ فَقَالَ إِنِّی صَائِمٌ وَ قَالَ ائْتُونِی بِهِمْ فِی الْمَنْزِلِ قَالَ فَأَتَوْهُ فَأَطْعَمَهُمُ ثُمَّ أَعْطَاهُم‏»؛ (5)

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: امام سجاد (علیه‌السلام) از کنار چند نفر جذامى که مشغول غذا خوردن بودند عبور می‌کرد. آن‌ها امام را به خوردن غذا دعوت کردند. امام پاسخ داد: اگر روزه نداشتم، می‌خوردم! سپس وقتى به منزل رسید دستور داد تا غذایی تهیه کنند و در تهیه غذا هر چه می‌توانند از خرج، مضایقه نکنند و آن مبتلایان به جذام را به منزل خود دعوت نموده و به همراه آنان غذا خورد.

 در گزارش دیگر آمده است که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلابه جذام بود را گرفته و فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ ثِقَةً بِاللَّهِ وَ تَوَکلًا عَلَیهِ» یعنی بانام خدا و اعتماد و توکل بر پروردگار؛ و سپس با او در یک‌کاسه، هم‌غذا شد. (6)

3. بررسی سند

بر اساس بررسی‌های انجام‌شده، روایات دسته اول را «علامه مجلسی» بدون ذکر سند، از طریق اهل سنت نقل کرده است و در هیچ‌کدام از منابع معتبر حدیثی شیعه وجود ندارد، غیر از روایت اول -«کرِهَ أَنْ یکلِّمَ الرَّجُلُ مَجْذُوماً إِلَّا أَنْ یکونَ...»- که در کتاب «من لایحضره الفقیه» و روایت -«خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَى کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ ...»- که در کتاب «الخصال» آورده شده است؛ البته سند این دو روایت نیز با توجه به بررسی که در نرم‌افزار «داریة النور» صورت گرفته، ضعیف است. لازم به ذکر است که نظرات رجالی مطرح‌شده در این نرم‌افزار، زیر نظر اساتید و کارشناسان متخصص علم رجال نوشته‌شده است.

اما دو روایاتی که دلالت بر هم‌نشینی معصومان (علیهم‌السلام) دارند؛ روایت اول فقط در کتاب «الامالی طوسی» و روایت دوم را نیز «علامه مجلسی» بدون سند، از منابع اهل سنت نقل کرده است.

4. وجه جمع

فارغ از بحث سندی، نظرات متعددی در مورد وجه جمع بین احادیثی که سفارش به دوری کردن از بیماری‌های مسری دارند، با احادیثی که این بیماری‌ها را واگیردار نمی‌دانند و حتی معصومان (علیهم‌السلام) با آن‌ها هم‌نشین می‌شدند، وجود دارد:

4-1. دیدگاه علماء

الف) برخی گفته‌اند ممکن است ائمه به دلیل کمال توکل، از این حکم مبرا باشند، به‌عبارت‌دیگر چون آن‌ها کمال توکل به خدا را دارند، درنتیجه، بیماری بر آن‌ها اثری ندارد؛ یا این‌که چون خودشان می‌دانند خداوند، آن‌ها را به این بیماری‌ها مبتلا نمی‌کند، پس با آن‌ها هم‌نشین و هم‌غذا می‌شوند. (7)

پس هم‌نشین شدن با آن‌ها برای معصومان (علیهم‌السلام) ایرادی نداشته، اما به دیگران به دلیل ضعف توکل توصیه‌شده تا احتیاط کنند. (8)

ب) روایات مربوط به فاصله گرفتن از جذامی، دلالت بر وجوب ندارد، بلکه دلیل بر جواز این کار و یا استحباب دوری از آن‌ها؛ به دلیل احتیاط و پرهیز از سرایت بیماری است. (9)

«مرحوم ملا صالح مازندرانی» نیز ضمن نقل این دیدگاه در ادامه می‌گوید: مؤید این مطلب، حدیثی از «جابر» با سند اهل سنت است که گزارش‌شده پیامبر با جذامی هم‌غذا شد و فرمود: «آکل ثقة باللّه و توکلا علیه» یعنی توکل بر خدا.

ایشان در ادامه می‌گوید: نقل‌شده است که در مورد دوری از جذامی، یکی از همسران حضرت گفت: گریزی نیست چون رسول خدا فرمود: «لَا عَدْوَى‏» -یعنی سرایت نمی‌کند- و ما یک خدمتکار داشتیم که مبتلابه جذام بود، بااین‌حال در کاسه غذا می‌خورد و آب می‌نوشید و بر بسترم می‌خوابید. (10)

ج) «علامه مجلسی» به نقل از علماء اهل سنت نقل کرده است، روایاتی که ارتباط با افراد جذامی را مجاز می‌دانند، ناسخ روایاتی هستند که به دور شدن و فاصله گرفتن از آن‌ها توصیه می‌کنند. (11)

4-2. توصیه به جنبه پزشکی و حفظ کرامت و اخلاق اسلامی

به نظر می‌رسد علاوه بر سخنانی که علماء شیعه و اهل تسنن نقل کرده‌اند، نکات دیگری می‌توان در جمع بین این دودسته روایات بیان کرد:

 یکی از ویژگی‌های اخلاق اسلامی این است که مسیر رشد اخلاقی را بر همه انسان‌ها به‌طور مساوی گشوده می‌داند؛ هر انسان، کرامت والایی دارد و مبنای تصمیم‌گیری درباره جسم و جان انسان نیز همین کرامت انسانی است و مبنای کرامت نیز «تقوا» هست، همچنان که خداوند فرمودند: «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکمْ» (12) بنابراین، ارزش تمام انسان‌ها فارغ از تقوا سنجیده نمی‌شود پس بیماری دلیلی بر پَست بودن انسان‌ها نیست؛ به‌عبارت‌دیگر چنین بیماری‌هایی ننگ اجتماعی نیستند بلکه مبتلایان می‌توانند آن را نشانه‌های لطف و رحمت الهی بدانند چون آن‌ها به سبب رنج بیماری، از خداوند پاداش معنوی می‌گیرند؛ پس باید برای زندگی آن‌ها ارزش قائل شد و نباید تحقیر و استهزا شوند.

همچنان از امام سجاد (علیه‌السلام) سؤال شد که آیا از کسی که گرفتار بیماری طاعون است بیزار باشیم، طاعون را علامت عذاب او بدانیم؟

حضرت فرمود: اگر گنه‌کار است از او بیزار باشید، چه طاعون گرفته باشد یا نگرفته باشد و اگر مطیع خداوند عزوجل است طاعون (عذاب او نیست، بلکه رحمت بر اوست و) مایه پاک شدن او از گناه است. در حقیقت خداوند قومى را به طاعون عذاب کند و باهمان طاعون رحمتش را بر قومى دیگر قرار می‌دهد. آیا نمی‌بینید که او خورشید را روشنی‌بخش بنده‏هاى خودساخته و باعث رسیدن میوه‏هاى آن‌ها و فرارسیدن خوراک آن‌ها کرده و چه‌بسا که به‌وسیله همان خورشید، مردمى را عذاب کند و به سوزش آن گرفتار سازد، چه در قیامت به‌واسطه گناهانش و در دنیا به بدی کارهایشان. (13)

بنابراین، روایاتی که سفارش به گریزان بودن از بیماران مسری می‌کنند اولاً به معنای توهین و هتک حرمت آن‌ها نیست؛ ثانیاً به معنای این نیست که فرد مبتلابه بیماری مسری، عضو کاملاً فعال جامعه نباشد یا از داشتن مشاغل مهم محروم بماند، بلکه این دودسته از احادیث برای رفتار اجتماعی و دشواری‌های ناشی از جذام، رهنمودهایی، هم اخلاقی و هم پزشکی دارد.

پس روایات دسته اول که به دوری از بیماری‌های مسری توصیه دارند، به جنبه پزشکی آن نظر داشته، به همین دلیل مثلاً فرموده‌اند «وقتی با آنان گفت‌وگو می‌کنید، به‌اندازه یک نیزه از آنان دورباشید».

روایات دسته دوم که گزارشی از هم‌نشینی و هم‌غذا بودن اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با جذامیان است، دلالت بر این می‌کنند که از جهت اخلاق اسلامی، صحیح نیست آن‌ها را از جامعه محروم و به آن‌ها توهین کرد، به همین دلیل مثلاً امام سجاد (علیه‌السلام) وقتی می‌بیند مردم با تنفر و وحشت از آن‌ها دوری می‌کردند، آن‌ها را به خانه خود دعوت کرده و با ایشان‌ هم‌غذا می‌شوند.

4-3. حفظ آرامش روحی و روانی جامعه

یکی دیگر از دلایل توصیه به دوری، حفظ آرامش روحی و روانی افراد بیمار و غیر بیمار است. به‌عبارت‌دیگر وقتی افرادی مانند جذامی‌ها، بیش از آن‌که از بیماری خود رنج ببرند از تنفر و انزجار مردم رنج می‌کشند، ائمه (علیهم‌السلام) راه‌حل‌هایی هم برای افراد بیمار و هم افراد غیر بیمار بیان می‌کنند؛ مثلاً امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:

«لَا تَنْظُرُوا إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ فَإِنَّ ذَلِک یحْزُنُهُمْ»؛ (14)

به بلازده‌ها نگاه نکنید، چون مایه اندوه آن‌ها است.

یا در روایت دیگر رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«لَا تُدِیمُوا النَّظَرَ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ الْمَجْذُومِینَ فَإِنَّهُ یحْزُنُهُمْ»؛ (15)

نگاه پیوسته به گرفتاران و جذامیان نکنید که مایه اندوه آن‌ها است.

بر اساس این دو روایت، یکی از دلایل توصیه معصومان (علیهم‌السلام) به دوری از افراد جذامی، آرامش خود آن‌ها است.

از سوی دیگر رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

«أَقِلُّوا مِنَ النَّظَرِ إِلَى أَهْلِ الْبَلَاءِ وَ لَا تَدْخُلُوا عَلَیهِمْ وَ إِذَا مَرَرْتُمْ بِهِمْ فَأَسْرِعُوا الْمَشْی لَا یصِیبُکمْ مَا أَصَابَهُمْ»؛ (16)

به مبتلا، کم نگاه کنید و بر آن‌ها وارد نشوید و چون بر آن‌ها رسیدید، زود بگذرید تا دردشان به شما نرسد.

برخی از بیماران ‌هم ازلحاظ ذهنی و هم جسمی آزاردهنده هستند، به همین دلیل معصومان (علیهم‌السلام) برای حفظ روح و روان افراد جامعه توصیه کرده‌اند که از آن‌ها دوری کنند.

نکته دیگر این‌که هرچند گفته‌اند بیماری‌هایی مانند جذام، مسری هستند اما به دلایلی ممکن است افرادی مطلقاً استعداد ابتلا به آن را نداشته باشند و یا این‌که همه آن نوع بیماری‌ها خطرناک نباشند، به همین دلیل مثلاً پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله و سلم) دست فردی که مبتلا بود را گرفت و با وی هم‌غذا شد.

نتیجه

نتیجه‌ای که از مجموعه سخنان در جمع بین این دودسته روایات می‌توان در نظر گرفت این است که فارغ از بحث سندی، این موارد هیچ‌گونه تعارضی باهم ندارند بلکه هر دسته از آن‌ها به یک جنبه پرداخته است؛ با این توضیح که حق کرامت یا حرمت داشتن اشخاص در جامعه، همانند حق حیات، از موارد بسیار مهم در زندگی اجتماعی است. انسان یک موجود اجتماعی است و هنگامی می‌تواند به رشد و تکامل موردنظر خویش برسد که بتواند از مواهب و نعمات الهی اعم از مادی و معنوی، فردی و اجتماعی استفاده کند؛ لذا برای ایجاد بستر مناسب جهت تکامل انسان، در درجه نخست بایستی حرمت و احترام اجتماعی انسان که نیاز طبیعی و فطری اوست صیانت گردد و مورد تحقیر واقع نشود. با توجه به این اصل، منظور معصومان (علیهم‌السلام) از کناره‌گیری با افراد بیماری، صرفاً جنبه پزشکی دارد نه اینکه درصدد تحقیر این افراد باشد؛ بنابراین درآیات قرآن و روایات اسلامی، اشاره‌های فراوانی در زمینه حقوق بیماران وجود دارد که نشانگر دقت نظر اسلام به این مسئله است. نتایج به‌دست‌آمده در مطالعه حاضر نشان‌دهنده توجه اسلام به جنبه‌های مختلفی نظیر کرامت و ارزش انسان‌ها، ارتباط پزشک و بیمار و تقوا در برخورد با بیماران واگیردار است.

به‌هرحال اصل بر رعایت بهداشت و دوری از افراد مبتلابه بیماری‌های مسری است، اما اگر به مرحله‌ای برسد که به دل‌شکستگی آنان منجر شود، افرادی که از توکل بالاتری برخوردار هستند، ایثار کرده و آسیب دیدن احتمالی خود را فدای به دست آوردن دل آن بیماران می‌کنند.

پی‌نوشت‌ها

  1. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، (1413 ق)، من لایحضره الفقیه، محقق: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ج ‏3، ص 557.
  2. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق، ج ‏62، ص 82.
  3. همان، ص 83.
  4. ابن‌بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الخصال، محقق: علی‌اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین،1362 ش، ج ‏1، ص 287.
  5. طوسى، محمد بن الحسن‏، الأمالی (للطوسی)، قم: دار الثقافة، چاپ اول، 1414 ق، ص 673.
  6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج ‏62، ص 82.
  7. همان، ج ‏72، ص 130.
  8. جزائرى، نعمت‌الله بن عبدالله‏، ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار، بیروت: مؤسسة التاریخ العربی‏، چاپ اول، 1427 ق، ج ‏2، ص 35.
  9. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج ‏72، ص 131.
  10. مازندرانی، محمد صالح، شرح الکافی، محقق: ابوالحسن شعرانی، تهران: المکتبة الاسلامیة، چاپ اول، 1382 ق، ج ‏8، ص 335.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، همان، ج ‏72، ص 131.
  12. سوره حجرات، آیه 13.
  13. قطب‌الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، الدعوات (للراوندی)/سلوة الحزین، قم: انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، چاپ اول، 1407 ق، ص 171.
  14. طبرسى، على بن حسن‏، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، نجف: المکتبة الحیدریة، چاپ دوم، 1385 ق، ص 28.
  15. ابنا بسطام، عبدالله و حسین‏، طب الأئمة (علیهم‌السلام)، محقق/مصحح: خرسان، محمدمهدی، قم: دارالشریف الرضی‏، چاپ دوم، 1411 ق، ص 106.
  16. همان.

 

کلمات کلیدی

بیماری واگیردار، بیماری جذام، بیماری طاعون، هم‌نشینی با بیمار

با توجه به رشد ويروس کرونا قيمت ماسک بالا رفته و دکتر داروخانه‌ی مادرم نيز قيمت ماسک‌ها را تا حدي بالابرده و مادر من فقط فروشنده هست

ببخشيد مادر من در يک داروخانه کار می‌کند و در کارش از هيچي کم نمی‌گذارد يعني در ساعت کاريش واقعاً کار می‌کند و حلال و حرام برايش مهمه الآن با توجه به رشد ويروس کرونا قيمت ماسک بالا رفته و دکتر داروخانه‌ی مادرم نيز قيمت ماسک‌ها را تا حدي بالابرده و مادر من فقط فروشنده هست و مجبورِ به همان قيمتي که دکترشان گفته بفروشد يعني صاحب‌اختیار نيست.

پاسخ: اگر فروش ماسک‌ها باقیمت فعلی منع قانونی نداشته باشد فروش آن اشکالی ندارد.

انبار کردن و احتکار کردن برخی اقلام دارویی

در زمان شیوع و فراگیر شدن برخی بیماری‌ها و یا در زمان تحریم برخی اقلام دارویی و حتی کمبود آن در کشور، انبار کردن و احتکار کردن آن‌ها چه حکمی‌دارد؟

پاسخ: اگر انبار کردن و احتکار کردن این اقلام خلاف قانون و یا باعث ضرر به جامعه مسلمین شود جایز نیست.

اگر کسی درراه خدمت‌رسانی به بیماران مبتلابه کرونا از دنیا برود، آیا شهید محسوب می‌شود؟

اگر کسی از کادر درمانی بیمارستان‌ها، درراه خدمت‌رسانی به بیماران مبتلابه کرونا از دنیا برود، آیا شهید محسوب می‌شود؟

پاسخ: احکام شهید را ندارد و باید کفن شود و غسل داده شود ولیکن با توجه به نظر مقام معظم رهبری در این خصوص به‌عنوان شهید خدمت محسوب می‌شود.

در صورت نگرانی از کرونا، آیا ثبت‌نام حج برای افرادی که دارای استطاعت مالی و توان بدنی هستند، واجب است؟

در صورت نگرانی از کرونا و نامشخص بودن زمان مهار آن، آیا ثبت‌نام حج برای افرادی که دارای استطاعت مالی و توان بدنی هستند، واجب است؟

پاسخ: ثبت‌نام کسانیکه مستطیع هستند واجب است و صرف نامشخص بودن زمان مهار بیماری کرونا وجوب ثبت‌نام برای حج واجب را ساقط نمی‌کند.

با توجه به شیوع ویروس منحوس کرونا خواهشمند است تکلیف مؤمنین و مؤمنات را در مورد حج و عمره اعلام فرمایید.

با توجه به شیوع ویروس منحوس کرونا خواهشمند است تکلیف مؤمنین و مؤمنات را در مورد حج و عمره اعلام فرمایید.

پاسخ: چنانچه با توجه به تأیید مراجع ذی‌صلاح امکان تشرف به حج با رعایت اصول بهداشتی فراهم شود، و خوف ابتلا به این بیماری و خطر جانی برطرف شود، واجب است کسانی که مستطیع هستند مشرف شوند و رفتن به عمره نیز با همین معیار جایز است.

آیا قبل از حلول روح سقط‌جنین مجاز است؟

با توجه به شرایط واگیری بیماری کرونا در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی خطر ابتلای مادران باردار و خطرجانی برای آن‌ها و جنین، آیا قبل از حلول روح سقط‌جنین مجاز است؟

پاسخ: تا زمانی که داشتن خطر جانی برای مادر به جهت نگه‌داشتن جنین معلوم نشود سقط‌جنین جایز نیست و لازم است با حفظ و رعایت مسائل بهداشتی و با استفاده از تجهیزات پزشکی در حد امکان از احتمال ابتلا به این ویروس جلوگیری شود.

در این روزها که بیماری کرونا شیوع دارد، آیا رفتن به میهمانی و منزل دیگران, باعث ضمان است؟

در این روزها که بیماری کرونا شیوع دارد، آیا رفتن به میهمانی و منزل دیگران, باعث ضمان است؟حکم آن چیست؟

پاسخ: درصورتی‌که رفتن به میهمانی و منزل دیگران عامل اصلی انتقال این بیماری به شخص دیگر یا فوت او باشد، باعث ضمان برای انتقال‌دهنده این بیماری خواهد بود.

صفحه‌ها