پاسخ ارائه شده به سؤالِ یک پرسشگر با مشخصات خاص است. در صورتی که سؤال یا ابهامی برای شما ایجاد شده از طریق درگاه های پاسخگویی پیگیری فرمائید.

در روايتي داريم امام سجاد (ع) وقتي سوره قدر را تلاوت مي كرد ، بعد از تلاوت " انا انزلناه في ليله القدر " مي فرمود: "صدق الله عز وجل أنزل الله القرآن في ليلة القدر " . (1)

و از امام صادق روايت شده كه هر كس سوره "و الشمس و ضحاها" را تلاوت و ختم كرد ، بگويد: "صدق الله و صدق رسوله". (2)

در اعمال ماه رجب و دعاي ام داوود هم آمده كه بعد از خواندن سوره هايي كه معين كرده اند ، بگويد:

"صدق الله العظيم الذي لا إله إلا هو الحي القيوم ذو الجلال والاكرام الرحمن الرحيم الحليم الكريم الذي ليس كمثله شئ وهو السميع العليم البصير الخبير ، شهد الله أنه لا إله إلا هو والملائكة وأولو العلم قائما بالقسط ، لا إله إلا هو العزيز الحكيم ، وبلغت رسله الكرام وأنا علي ذلك من الشاهدين". (3)

در روايتي عبد الله بن سلام يهودي از رسول خدا سؤال هاي فراواني مي پرسد از جمله از ابتدا و انتهاي قرآن مي پرسد و حضرت مي فرمايد: "ابْتِدَاؤُهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ خَتْمُهُ صَدَقَ اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيم"؛ (4)

و علامه مجلسي در شرح اين عبارت گفته است: معناي كلام اين نيست كه: "صدق الله العلي العظيم" جزء قرآن است بلكه منظور اين است كه سزاوار مي باشد تلاوت قرآن با اين عبارت ختم شود. (5)

با توجه به اين روايات ، مسلمانان بعد از تلاوت قرآن مي گويند : صدق الله و صدق رسوله  و عباراتي شبيه اين عبارت از جمله عبارت "صدق الله العلي العظيم " و "صدق الله العظيم".

دو عبارت اخير مرسوم و مشهور شده اند و عبارت اول را بيشتر ، قاريان شيعه به كار مي برند و عبارت دوم را بيشتر ، قاريان سني . شايد علت اين كه قاريان سني وصف "العليّ" را نمي گويند از اين باب باشد كه به فكر خودشان دست شيعه كه "علي بن ابي طالب" را امام و خليفه بلافصل رسول خدا مي دانند ، بهانه نداده باشند در حالي كه گر چه نام امام از اين وصف خدا گرفته شده ولي در اينجا منظور نام خداست و به معناي "بلند مرتبه" مي باشد.

در هر حال گفتن هر دو عبارت خوب است و دليل روايي بر ترجيح يكي بر ديگري نيافتيم. اما بايد از اهل سنت پرسيد كه علت نگفتن آنها كلمه « العلي » را چيست؟ چرا اصرار دارند  اين كلمه را نگويند در حالي كه « العلي»  صفت خداي متعال است كه بارها در قرآن به اين نام و وصف ستوده شده است.

پي نوشت ها :

1. كليني ، كافي ، پنجم ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1363 ش ، ج1 ، ص 248.

2. شيخ طوسي ، تهذيب ، چهارم ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1365 ش ، ج2 ، ص 297.

3. شيخ طوسي ، مصباح المتهجد ، اول ، بيروت ، مؤسسه فقه الشيعه ، 1411 ق ، ص 807.

4. علامه مجلسي ، بحارالانوار ، هشتم ، بيروت ، الوفا ، دفتر انتشارات اسلامي ،  1374 ش ، ج 57 ، ص 243.

5. همان ، ص 262.