بسمه تعالی
طبق براهین اثبات عدم وجود خدا "خدای حفره ها" و "گشایش بوئینگ 747" که در جواب به برهان اثبات وجود خدای برهان بوئینگ 747 طراحی شده چه جوابی می توان داد.؟ این براهین استدلال می کنند که ما نمیتوانیم بگوییم برای وجود نظم یقینا خدایی بوده بلکه ممکن است علت دیگری همچون تکامل دخیل بوده و چون علم هنوز علتش را پیدا نکرده آن را به خدا نسبت میدهیم.؟

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
اين قبيل شبه برهان ها و ادعاها در اكثر موارد ناشي از عدم درك درست ماهيت برهان و استدلال و در واقع بيان هاي اقناعي براي منكران براهين اثبات خدا اعم از ملحدان و يا آده ايست ها است كه بيشتر به كار آرامش بخشي به اين قبيل افراد در برابر هجمه هاي عقل و وجدان شان و يا به كار طرح دعوا در مباحث جدل گونه آن هم با مومنان عادي مي آيد؛ در خوش بينانه ترين حالت مي توان گفت طرح ايد ادعاها تنها مي تواند اديان منسوخ و الهيات مبتني بر اين اديان مانند متكلمان مسيحي را مورد سوال قرار دهد و الا در برابر ادله روشن عقلي و فليفي فيلسوفات و متملمان مسلمان اين ادعاها مجالي براي طرح ندارند.
به عنوان مثال عنوان" خداي حفره ها" نه برهاني خاص براي اثبات عدم وجود خدا بلكه تعريضي ايست به برخي خداباوران كه اعتقادشان به خداوند نه حقيقي مدلّل و برخاسته از برهان و دليل، بلكه امري معلّل و نتيجه امور غير برهاني مانند عدم كشف حقيقت در امور گوناگون عالم است. عبارت خداي حفره‌ها دلالت به اين ايده دارد كه خدا براي پر كردن خلا علمي بشر ساخته شده‌است و خداوند پركننده حفره هاي ابهام و جهل بشر در مورد روابط امور مختلف در عالم است.
در واقع طرح نظريه خداي حفره ها تعريض به اين برهان اثبات خدا است كه:
الف- شكافي در درك برخي امور جهان طبيعي وجود دارد.
ب- اين شكاف توجيهي طبيعي ندارد.
بنابر اين چنين دليلي بايد ماوراء طبيعي باشد.
درواقع شكل برهاني استدلال به فرضيه خداي حفره ها توسط منكران خدا مي توان چنين تقريري از برهان باشد:
الف - وجود خدا قابل اثبات است، اگر خلقت گرايي موضعي صادق در شناخت جهان باشد.
ب - خلقت گرايي موضعي صادق در شناخت جهان نيست.
نتيجه: وجود خدا قابل اثبات نيست.(1)
واقعيت آن است كه با اندكي تامل نادرستي اين ادعا و بي ارزش بودن آن در يك بحث منطقي به وضوح خود را نمايان مي سازد، زيرا رد برهان اثبات خدا و طرد تفكر ابتدائي برخي خداباوران مبني بر اين كه شكاف هاي موجود در درك حقايق جز با وجود خدا پر نمي شود، پس بايد خدا باشد؛ به معناي رد نتيجه يعني وحجود خدا در عالم يا رد امكان طرح براهين و ادله مختلف ديگر بر اثبات وجود خدا نيست.
در واقع اشكال بديهي برهان خداي حفره ها همانند برهان مدعيان وجود خدا بر ميناي استدلال ذكر شده در صغراي برهان است، زيرا بسياري از شكاف هاي موجود در علم بشر توجيه طبيعي دارند. همان گونه كه وجود خدا قابل اثبات است، حتي اگر خلقت گرايي موضعي صادق در شناخت جهان نباشد. پس در واقع برهان خداي حفره ها نه دليلي بر رد وجود خداست و نخه دليلي بر انحصار اثبات خدا بر يك فرضيه نادرست و با اين بيان، اصولا اين تبيين يك برهان نيست، بلكه گزاره اي اقناعي و ناظر به ديدگاه هاي خاص فردي است.
در مورد فرضيه "گشايش بوئينگ 747 " هم مساله تقريبا به همين شكل است؛ اين بيان از جانب بي خداي مشهور - و البته غير منصف - ريجارد داوكينز ارائه شده است، هرچند در واقع برگرفته از جملهٔ فرِد هويل، در مقام اثبات خداست كه گفته بود:
« احتمال ايجاد[تصادفي] حيات بر زمين، بيش از اين احتمال نيست كه تندبادي بر يك انبار اوراقي بوزد و از آن قراضه‌ها يك بوئينگ ۷۴۷ بسازد!»؛ وي يكي از سر سخت ترين منتقدان نظريه تكامل بود. وي احتمال تصادفي در كنار هم قرار گرفتن آنزيم‌ها حتي براي ساده‌ترين سلول را ۱ در ۱۰ به توان ۴۰۰۰۰ حساب كرد، و احتمال تشكيل حيات از نوع بالاتر را برابر با احتمال ساخته شدن يك هواپيماي بوئينگ ۷۴۷ با تمامي ابزارها و تسهيلات داخل آن در اثر وزيدن گردبادي در يك زباله‌داني دانست.
داوكينز با استفاده از همين تشبيه استدلال مي‌كند كه «خدا به احتمال قريب به يقين وجود ندارد»، زيرا «هر قدر ايجاد [چنين] موجودي از نظر احتمالات بعيد باشد، وجود سازندهٔ اين موجود نيز دست كم همان قدر بعيد است. پس ما مي گوييم كه خدا همان بوئينگ ۷۴۷ غائي است كه دليلي بر اثبات خالق پيچيده او نيست». او در پايان نتيجه مي‌گيرد كه گشايش «۷۴۷ غائي» برهاني كاملاً قوي عليه وجود خداست، و هنوز چشم انتظار است تا «پس از دعوت‌ها و فرصت‌هاي فراوان، بالأخره الهي‌داني يافت شود كه پاسخي قانع كننده به اين برهان بدهد.»
اما حقيقت آن است كه اين بيان نه يك برهان مثبت عدم وجود خدا بلكه بياني كاملا غير برهاني و تنها در مقام رد برهان نظم آن هم با تقريري خاص و مور دنظر مستشكل است. در واقع از آنجا كه داوكينز خود در زيست شناسي تخصص دارد، تمامي ادله اثبات خدا را بر مبناي خلقت گرايي و فيكسيسم مي بيند و گمان مي كند كه اثبات تكامل يا فرگشت و حتي محتمل بودن اين فرضيه ردي است بر اصل اثبات خدا يا اثبات پذيري او.
بر تبيين بوئينگ غايي هم پاسخ هاي روشني داده شده است و نادرستي اين ادعا بر مبناي اثبات تكامل و فرگشت و شكل گيري تدريجي حيات به وضوح تبيين شده است؛ زيرا بر فرض صحت ادعاي تكامل دارويني؛ اين فرضيه گزاره اي Empirical يا همان گزاره "مبتني بر شهود" است؛ اين امور گزاره‌هايي هستند كه بر اساس مجموعه‌اي از شواهد صادر مي‌شوند. اما در نگاه منطقي، لزوم تعميم به كل را ندارند و هيچ علتي براي فراگير بودن آنها نيست.
بر فرض اصل "فرگشت و تكامل طبيعي" بر اساس مجموعه‌اي از مشاهدات (حتي از لحاظ كمي قابل توجه) صادر شده‌ باشد، اما اين امر علتي براي انتزاع كردن يك اصل از اين مشاهدات نيست. صرفاً مي‌توانيم بگوييم: " انتخاب و تكامل طبيعي وجود دارد." اما از لحاظ منطقي صدور گزاره " انتخاب طبيعي و تكامل يك اصل طبيعي و مطلق است" به هيچ وجه منطقي محسوب نمي‌شود. (2)
برهان بوئينگ 747 در واقع در مقام اثبات نادرستي برهان نظم به عنوان برهان اثبات خدا است در حالي كه فيلسوفان و متكلمان اسلامي به هيچ وجه ادعا نمي كنند كه اين برهان در مقام اثبات خدا است، بلكه برهان نظم را برهاني در مقام اثبات حقيقتي برتر در وراء عالم ماده مي دانند ، گرچه در نهايت انسان منصف آنچه اديان او را خدا مي نامند نزديك ترين حقيقت به آنچه وجودش در برهان نظم ثابت مي شود مي يابد، اما در حقيقت اين امر بديهي است كه در برهان نظم موجودي برتر و داراي علم و قدرت عظيم در ورائ كائنات به اثبات مي رسد، حقيقتي كه مورد انكار خداناباوران است.
به علاوه اگر سخن اين باشد كه پس ناظم خداي عظيم به عنوان يك بوئينگ غايي چيست؟ پاسخ آن است كه خداوند لزوما يك مجموعه نيست تا داراي صفت نظم باشد، بلكه خداوند حقيقتي بسيط و ثابت و بدون اجزاء است كه در نهايت كمال قرار دارد و مي تواند به امور ديگر نظم ببخشد ؛ حتي اگر اشكال شود ما هنوز خدا را ثابت نكرديم و تنها ناظمي ثابت كرده ايم كه مي تواند خود داراي ناظم ديگري باشد بايد گفت اثبات ناظم خدا تنها در فرضي ممكن است كه منظم بودن خدا ثابت گردد.
البته اگر بحث بر علت خدا متمركز شود پاسخ آن همان مطلب بديهي و ابتدائي است كه قرن هاست توسط انديشمندان حوزه فلسفه و كلام بيان شده و آن اين كه هر موجودي لزوما نيازمند علت نيست، بلكه موجوداتي كه در زمره پديده ها قرار دارند معلول بوده و نيازمند علتند و فرد مخالف موظف است كه ابتدا پديده بودن خداوند را ثابت نمايد.
پي نوشت ها:
1. رك : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%DB%8C_%D8%AD%D9%81%D8%B1...
2. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%A6%DB%8C%D9%86%DA%AF_%DB%B7...
موفق باشید.