دلیل و فلسفه اینکه در اسلام دیه زنان نصف دیه مردان است و حق الارث زنان نصف مردان است و زنان برای ازدواج باید تا وقتی باکره هستند از ولی و قیم خود اجازه بگیرند برای ازدواج اما مردان بعد از بلوغ نیازی به اذن ولی برای ازدواج ندارند چیست ؟ بسیاری شبهه میکنند و میگویند اسلام بنا بر این دلایل ارزش زن را نصف مرد دانسته و در بسیاری موارد ارزش زن را بسیار کمتر از مرد دانسته جواب چیست ؟ لطفا مستدل و منطقی به این شبهات جواب بدهید

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

برخلاف نظر اين عده شبهه كننده، از ديدگاه ما اسلام توجه بي دليل و يك طرفه به مردان نداشته، بلكه نگاه اساسي اسلام نگاه انسان محور است نه مرد محور، بلكه در قرآن به عنوان اصلي ترين منبع ديني ما به طور صريح براي برطرف شدن اين تلقي نادرست تلاش شده است؛ براي روشن شدن اين مساله به نظر مي رسد بسيار ضروري است تاملي دقيق در مورد نگاه اسلام به زن و مرد داشته باشيم:
بر اساس آيات قرآن خداوند انسان را آفريد تا خليفه و نمايانگر جمال و جلال او باشد. روشن است كه انسان اعم از زن و مرد است:« إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً ؛ (1) مي خواهم در زمين جانشيني بيافرينم. » خليفه نه فقط مردها بلكه اعم از زن و مرد است. به همين جهت گرچه حضرت آدم (ع) به عنوان واسطه و پيامبر، وحي را دريافت مي داشت، ولي مخاطب وحي آدم و حوا و نسل آن دو بودند. هر دو در بهشت ساكن شدند و از خوردن شجره منع شدند. شيطان دشمن هر دو معرفي شد. شيطان هر دو را فريب داد. هر دو از آن درخت خوردند و هر دو از بهشت اخراج گرديدند و به سكونت در دنيا محكوم شدند:
«يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمين ... (2) اى آدم! تو با همسرت در بهشت سكونت كن و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مى‏خواهيد، گوارا بخوريد (اما) نزديك اين درخت نشويد كه از ستمگران خواهيد شد * پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد».
« پس گفتيم: «اى آدم! اين (ابليس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بيرون كند كه به زحمت و رنج خواهى افتاد».(3)
« فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطان ... (4) پس شيطان آن دو را وسوسه كرد... ».
چنان كه مشاهده مي كنيد در تمام اين آيات مخاطب خداوند زن و مرد هستند، بدون هيچ تفاوتي؛ بعد هم شيطان دشمن بني آدم، اعم از زن و مرد معرفي گرديد. حكم اخراج براي همه صادر شد و اعلام گرديد همه كساني كه تابع پيامبران شوند، دوباره به بهشت و لقاي خدا و مقامات بالاي انساني از جمله مقام خلافت نايل مي شوند. اين امر هيچ اختصاصي به مردها ندارد.
در قرآن همان گونه كه مرداني را به عنوان الگوي انساني معرفي كرده، زناني نيز به عنوان الگوي انساني (زن و مرد هر دو) معرفي شده اند:« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ ... وَ مَرْيمَ‏َ ابْنَتَ عِمْرَانَ (5)؛ خداوند براي مومنان به همسر فرعون مثل زده است . . . . و همچنين به مريم دختر عمران ».
در مواردي قرآن اصرار دارد به نوعي عمدا نام زنان را در كنار مردان بياورد تا شائبه هرگونه ترديد در نابرابري زنان با مردان در رسيدن به درجات كمال و تعالي معنوي را برطرف نمايد، مانند اين آيات:
«وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّة؛(6) هر كس عمل صالح انجام دهد، از مرد و زن و مؤمن باشد، داخل بهشت مى­شود. »
« مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَة ؛(7) هر كس كار شايسته‏اى انجام دهد، خواه مرد باشد يا زن، در حالى كه مؤمن است، او را به حياتى پاك زنده مى‏داريم».
اما در اين ميان از همه رساتر آيه 35سوره احزاب است:
« مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاكدامن و زنان پاكدامن و مردانى كه بسيار به ياد خدا هستند و زنانى كه بسيار ياد خدا مى­كنند، خداوند براى همه آنان مغفرت و پاداش عظيمى فراهم ساخته است ».
با توجه به اين آيات به خوبي روشن مي شود كه از ديدگاه قرآن كه محور و معيار اصلي در معارف اسلامي است، نگاه، انساني است نه جنسيتي و زن و مرد هر دو در انسانيت و ظرفيت كمال و هدف غايي آفرينش يكسان بوده، به هيچ وجه مرد محور نيست و زن از لحاظ مقام انساني هيچ نقصاني نسبت به مرد نداشته در كمالات انساني تفاوتي بين آن ها مطرح نشده است.
اما در عين حال اين واقعيت هم قابل انكار نيست كه زن و مرد از لحاظ ساختار جسمي و روحي و توانمندي هاي فردي، شرايطي متفاوت داشته، داراي امتيازات و نقصان هايي در برابر هم هستند؛ دين اسلام بر اساس تفاوت ها و اختلافات طبيعي جسمي و روحي وظايف و مسئوليت هاي متفاوتي را براي زنان و مردان در نظر گرفته است.
نتيجه تفاوت مسئوليت ها به تفاوت هايي در نيازمندي ها هم منتهي شده است كه در جمع بندي همه اين موارد مي توان به روشني راز تفاوت هاي موجود در برخي حقوق و منافع و مسئوليت ها را كه براي زنان و مردان ترسيم شده، دريافت.
البته ما هيچ گاه ادعا نمي كنيم كه مي توان هر آنچه در منابع ديني به عنوان قانون بيان شده، با اين تحليل ها و جمع بندي هاي عقلاني توجيه و تفسير نمود، اما روشن است كه همان گونه كه مسئوليت ها و تكليف و كار كردهاي زن و مرد در خانواده و جامعه و... مشابه هم نيست، حقوق آن ها نيز مشابه نيست، اما مساوات و برابري بايد باشد، به اين معنا كه با توجه به مسئوليت و تكليف و كاركرد، حق مساوي بايد به هر يك داده شود.
اتفاقا در وضعيتي كه شرايط و توانايي هاي دو جنس متفاوت و ناهمگون است، اعطاي مسئوليت هاي مساوي و توقع تكاليف برابر ظلمي آشكار به هر دو طرف است كه اسلام هيچ گاه چنين ظلمي را به زنان و مردان روا نداشته است. اسلام در موارد بسياري تكاليف سخت و دشواري را بر دوش مردان گذاشته كه زنان را از آن معاف داشته است .
در مورد ماهيت تفاوت در موارد مذكور در پرسش اگر مايل به ادامه گفتگو هستيد در نوبت هاي بعد به طور مشروح به اين موارد خواهيم پرداخت .
پي نوشت ها:
1. بقره(2)آيه 30.
2. همان، آيه 35-36.
3. طه(20)آيه 117.
4. اعراف(7)آيه 19-25.
5. تحريم(66)آيه 11 - 12.
6. نساء (4) آيه 124.
7. نحل (16) آيه 97.