سلام و خسته نباشيد
یه روایتی هست از امام صادق علیه السلام که متن عربیش رو نمیتونم پیدا کنم . توی ایترنت هم هر چی گشتم پیدا نکردم. شما میتونی زحمت بکشی و متن عربی و سند این روایت رو پیدا کنید؟
(( یکی، پسر پنج سالش رو پیش امام صادق علیه السلام برد گفت: این بچه، من رو کلافه کرده همش می پرسه که خدا رو به من نشون بده .من نتونستم جوابش رو بدم
امام فرمودند: من به اون یاد میدم و امام بدون اینکه اون بچه متوجه بشه به یکی گفت که لیوانی رو برداره و با آب و شکر یک آب شیرین درست کنه و بیاره وقتی که اوردند به اون بچه دادند تا بخوره وقتی که خورد از اون کوچولو پرسید: چه مزه ای داره؟
گفت: شیرینه حضرت پرسید:چرا شیرینه؟ اون گفت:حتما قند یا شکر توی اون ریختند امام از اون خواست تا شکر رو نشون بده ولی اون بچه جواب داد: چیزی پیدا نیست امام پرسید: پس از کجا متوجه شدی؟ اون بچه ی باهوش گفت: از مزه اش
امام به اون آفرین گفت و فرمودند: خدا هم در این عالم حضور دارد و همان لذت هایی که از مشاهده ی کوه‌، دشت، طبیعت، از خوردنی ها و دیگر زیبایی ها می بری بیان گر حضور خالق آنها یعنی خداست که با چشم نمی توان او را دید بنابراین همه ی این نعمت ها و لذت ها از جانب خداست همانطور که شیرینی آب لیوان به سبب وجود شکری است که دیده نمی شود.
برگرفته ازکتاب آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان )))

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در منابع روايي چنين مطلبي به عنوان حديث از امام معصوم(ع) نقل نشده است و در كتاب آداب و آفات تربيت كودك هم اين مطلب از قول امام صادق(ع) بيان شده و آن را ارجاع به منبع و كتابي نداده است.
اما در كتاب احتجاج طبرسي در مورد خداشناسي مطلبي از امام صادق(ع) به اين نحو آمده است:
روزى فردى زنديق به نام أبو شاكر ديصانىّ بر امام صادق (ع) وارد شده و گفت: اى جعفر بن محمّد مرا به معبود و خدايم راهنمايى و دلالت كن. امام صادق(ع) فرمود: بنشين، در اين وقت پسر بچّه‏اى وارد شد كه با تخم مرغى بازى مى‏كرد، امام فرمود: اى پسر اين تخم مرغ را به من بده. آن را گرفت و فرمود: اى ديصانىّ، اين سنگرى است پوشيده، كه پوستى ضخيم دارد و زير آن پوسته‏اى نازك است، و زير آن طلايى است روان و نقره‏اى آب شده، و هيچ كدام با هم مخلوط نشده و به همان حال باقى است، نه مصلحى از آن خارج شده تا بگويد من آن را اصلاح كردم و نه مفسدى درونش رفته تا بگويد من آن را فاسد كردم، و معلوم نيست براى توليد نر آفريده شده يا ماده، ناگاه مي شكافد و طاوسى رنگارنگ بيرون مي دهد، آيا تو براى اين مدبّرى در مى‏يابى؟ راوى گويد: ديصانىّ مدّتى سر بزير افكند و سپس گفت: گواهى دهم كه معبودى جز خداى يگانه بى‏شريك نيست، و اينكه محمّد بنده و فرستاده اوست و تو امام و حجّت خدايى بر مردم و من از حالت پيشين توبه‏ مي كنم. (1)
پي نوشت:
1. طبرسي، احمد بن علي، الاحتجاج علي اهل اللجاج، ترجمه جعفرى، بهراد، ج‏2، ص 193.
موفق باشید.