بسیاری شبهه میکنند ورود اسلام به ایران با جنگ بوده و هزاران ایرانی کشته شدند وصد ها نفر به اسارت رفتند و آثار کشور توسط مسلمانان از بین برده شد و گفته میشود ایرانیان قرنها قبل از اعراب دین داشته و خدا پرست بودند و نیازی به اسلام نداشتند جواب این شبهات چیست ؟ لطفا منطقی و مستدل جواب دهید

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در اسلام پذيرش دين اجباري نيست و از منظر اسلام انسان ها در انتخاب دين آزاد هستند، همين طور در اسلام جنگ به منظور كشور گشايي و قدرت گرايي وتحميل عقيده جايز نيست. حمله مسلمانان در ايران هم به منظور اجبار ايرانيان به پذيرش اسلام نبود واسلام با شمشير وارد اين كشور نشد، بلكه اين حمله به منظور آزادي ايران از قيد و ظلم حاكمان كشور صورت گرفت. تاريخ نشان مي دهد كه حاكمان برمردم ايران ظلم و آنان از حكومت و رهبران خود راضي نبودند. گرچه حمله اعراب به ايران برخي از آثار منفي را در پي داشت، ولي اين حمله موجب گرديد كه زمينه گسترش اسلام در كشور فراهم گردد. شايد اگر چنين رخ‌دادي اتفاق نمي‌افتاد، زمينه گرايش مردم ايران به اسلام فراهم نمي‌شد و مردم ايران از نعمت بزرگ اسلام محروم مي شدند و بر همان دين آبا و اجداد خود باقي مي ماند و اين فاجعه بزرگي بود كه جامعه ايران را تهديد مي كرد. زمينه هاي پذيرش اسلام قبل از جنگ در ايران وجود داشت، چنانكه در زمان حيات پيامبر(ص) و پيش از ورود اسلام به ايران، بسياري از ايرانيان ساكن در يمن، اسلام آوردند و جزء مسلمانان فداكار در راه اسلام شدند. عده زيادي از مردم بحرين ـ كه در آن روز محل سكونت ايرانيان بود ـ در اثر تبليغات به اسلام گرويدند. حتي حاكم آنجا كه دست نشانده پادشاه ايران بود، مسلمان شد. ايرانيان در اين دو جا به صورت گروهي اسلام را پذيرفتند و بعضي نيز به صورت فردي اسلام آوردند و در رأس آنها سلمان فارسي است.
مسلمانان درآن زمان آن چنان قدرت نداشتند كه گفته شود اسلام با قدرت ايرانيان را مسلمان نمود، زيرا جنگ ميان اسلام و ايران در زماني رخ داد كه ايران يكي از دو قدرت درجه اول بود كه بر جهان حكومت مي كردند. بقيه كشورها تحت الحمايه آنها بودند يا باجگزار آنها. ايرانيان از نظر وسايل جنگي و سرباز و فراواني جمعيت و امتيازات ديگر، برتري فوق العاده نسبت به مسلمانان داشتند. جمعيت آن روز اين كشور را با توجه به گستردگي آن، حدود 140 ميليون تخمين زده اند كه گروه بي شماري از آنان سرباز بودند. در حالي كه سربازان اسلام به شصت هزار نمي رسيد و اين گروه از نظر آشنايي با فنون جنگي در مقايسه با ايران، در سطح پايين قرار داشتند. با اين اوصاف، محال است جمعيتي با اين شرايط، بر حكومت ساساني پيروز شود و آن را به كلي محو و نابود سازد.(1) . مهم ترين عامل شكست را بايد در نارضايتي ايرانيان از وضع دولت و آيين و رسوم اجحاف آميز آن زمان دانست؛ (2) چرا كه رژيم حاكم و اوضاع اجتماعي و ديني در آن روز به قدري فاسد و خراب بود كه تقريبا همه مردم ناراضي بودند. ايرانيان بعد از پيروزي عرب ها، در اثر تماس با مسلمانان و آشنايي با دين اسلام به مرور و تدريجا اسلام را اختيار كردند. چنين نبود كه به زور اسلحه و يك باره اسلام را بپذيرند. اسلام در اوايل قرن اول وارد ايران شد اما بيشتر ايرانيان از اوايل قرن سوم به بعد به اسلام گرويدند.(3)
درباره كشته شدگان اين جنگ بايد گفت: البته در اين جنگ برخي كشته شدند، اما كشته شدگان درآن حد نبود كه برخي گزارش كرده اند. به عبارت ديگر نسبت به آمار كشتگان در اين جنگ بايد دانست بيش تر مطالبي كه مورخان در باره جنگ هاي صدر اسلام نوشته اند، از تاريخ طبري مي باشد، كه پذيرش هر كدام نياز به بررسي دقيق دارد. طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل مي كند كه برخي دروغگو و غير موثق بوده اند، از جمله سيف بن عمر كه خيلي از مطالب مربوط به جنگهاي ايران و عربها و مطالبي را كه از علي و فرزندان وي در اين باره نقل شده، از طريق وي است. جواد علي (از مورخان) معتبر مي گويد: طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهره هاي ضعيف هم روايت كرده است. او روايات سيف بن عمر را كه متهم به زندقه است و خود طبري هم نظر مساعدي نسبت به وي ندارد، (4)نقل مي كند. در مورد آمار كشته شدگان طرفين در كتاب هاي تاريخي آمار گوناگون است. ضمن آنكه مبالغه آميز است. (5) مانند آنكه طبري مي گويد صدهزار تن از ايرانيان كشته شدند.(6)
همان گونه كه بيان شد بيش تر مورخين آمارها را از سيف بن عمر تميمي گرفته اند كه او دروغ ساز است بنا بر اين آمار واقعي و صحيحي در دست نيست. در اين باره به كتاب خدمات متقابل اسلام و ايران، شهيد مطهري مراجعه نماييد
پي نوشت ها
1. مرتضي مطهري، خدمات متقابل اسلام وايران ، قم، جامعه مدرسين ، 1362، ص77
2. همان، ص76؛ همان، ص77
4. رسول جعفريان، منابع تاريخ اسلام، قم، انتشارات انصاريان، 1382، چاپ دوم، ص 159-160.
5. باقر شريف قرشي، حيات الامام الحسن بن علي، قم، دارالكتب العلميه، ج1، ص128.
6. ابي جعفر محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، تحقيق: مراجعة و تصحيح نخبة من العلماء الأجلاء، بيروت - لبنان، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 5، ص 1829.
موفق باشید.