با سلام
.... تقریبا تازه مسلمان هستم .یعنی مدتی است دینم را با عشق پذیرفته ام و حتی محجبه شده ام .خدا را شکر این اعتلای معنوی را با همسرم هر دو طی کرده ایم.اما سوالی هست که ذهنم را شدید درگیر کرده است تا جایی که گاهی به حقانیت دینم شک میکنم.در مورد علل صیغه تا جایی که توانستم در اینترنت تحقیق کردم ولی متاسفانه نتیجه قانع کنند های نداشته. اجازه بدهید سوالم را اینطو بیان کنم.:
معتقد هستیم که صیغه حکم خداست. خب پس یک خانواده 4 نفری متشکل از یک مادر پدر و خواهر و برادر در نظر بگیریم.اگر طبق حکم خدا مرد خانواده هر روز یا هر چند مدت با زنان متفاوتی به خانه بیاید در حکم صیغه. پسر خانواده نیز اینچنین کند.دختر خانواده نیز هر مدت به صیغه مردی باشد.
1)ایا به نظر شما خانه فوق همان خانواده مقبول اسلام است؟ ایا این خانه با فاحشه خانه تفاوتی دارد؟
2)مادر این خانواده ایا با خود فکر نخواهد کرد که از لذت!!!!!!!!! ارتباط با مردان دیگر محروم شده و ترجیح میدهد تا مطلقه شود و او نیز مجددا صیغه شود؟
3)یا برای پسر خانواده انگیزه ای برای ازدواج دائم و مسئولیت هایش وجود خواهد داشت؟
4)ایا این مرد که توانایی تجربه زنان متفاوتی را دارد چیزی جز شهوترانی بی دردسر را میشناسد؟
4)در جایی خواندم که این به نفع دختر و پسر است.اما همه میدانند که دختر برای ارتباط جنسی نیاز دارد نسبت به طرف مقابلش عشق و عاطفه پیدا کندوایا با مثلا صیغه 5 ساعته عشق در زن به وجود می اید؟ایا این چیزی جز استثمار زن فقیر برای تن فروشی است؟
5)ایا این روش جولانگاه شهوت نمیباشد با توجه با اینکه مردان میتوانند زنان بی شماری را صیغه کنند؟
6)بر فرض که مردی زنانی را صیغه کرد و در مدتی که با یکی از زنان خود هم بستر است زن دیگر نیاز جنسی دارد پس تکلیف او چه میشود او انسان نیست؟
7)حتی اگر صیغه در شرایط اضطرار مثلا دوری مرد از زن انجام باشدوایا این حق فقط برای مرد است؟همسر ار نیاز جنسی ندارد؟ همانطور که میدانیم شهوت یک زن طبق حدیثی از امام صادق نه برابر مرد است.پس همسرش باید نیازهایش را سرکوب کند؟او انسان نیست؟
8)میگویند اگر زنی نتواند شوهرش را ارضا کند مرد میتواند صیغه کند؟اگر برعکسش صادق باشد چه؟کدام زن میتواند حتی به این دلیل به دادگاه برود؟یا حتی میتواند اثباتش کند؟ پس باید عمری بسازد و این غریزه را در خود سرکوب کند.در صورتی که اگر شوهرش این مشکل را داشت با صیغه مشکلش رفع میشد؟!
9)و در نهایت شرایطی را تصور کنید که این حکم خدا رواج پیدا کند ایا مفهومی به نام عشق به همسر وجود خواهد داشت؟ شاید زنان عربستان را مثال بزنید اما به نظرتان به زنان ایران به داشتن مردی که جسم وروحش برای انان است برای یک عشق دو طرفه حسرت نمی ورزند؟انها به این مسئله عادت کرده اند چون از وقتی چشم باز کردند با ان مواجه بوده اند.هماننند زنده به گرو کردن دختران!!.رواج یک سنت دلیل بر درستی ان نیست.
واقعا دلیل این حکم بی قید و شرط که در ان به زن به منزله حیوان نگاه شده است چیست؟.یک زن به هم خوابی میپردازد و چند ساعت بعد دیگر کسی کنارش نیست و پولش را در کنار بسترش میبیند.و زن دیگری قلبش از رنج میسوزد... و تنها یک مرد! این موجود برتر خدا از لذتش راضیست...
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتداي سوال خود فرموده ايد:«مدتي است دين خود را با عشق پذيرفته ام». اين نكته مهمي است و جاي شكر دارد،ولي مشخص است كه شما يك نگاه برون ديني به اسلام نداشته ايد و لذا در چنين مسأله اي احساسات خود را نيز دخالت داده ايد.
مقصود از نگاه برون ديني به اسلام اين است كه: لازم است يك نگرش كلي به مباني اسلام داشته باشيم و در صورتي كه آن مباني به وسيله نيروي عقل براي ما مبرهن و واضح گرديد، در مقابل مسائل جزئي تر اگرشبهه اي پيش آمد، آن را داخل در اصل مباني نكنيم. چنانكه در بخشي از كلام خود فرموده ايد: تا جايي كه گاهي به حقانيت دينم شك مي كنم.
وقتي براي ما وجود خداوند با ادله محكم اثبات شد و بعد هم لزوم عقلي معاد و روز ديدن نتيجه اعمال را فهميديم،خواهيم دانست كه حتما خداوند در اين راه برنامه اي هم بيان كرده است و اين برنامه را بايد شخصي براي انسانها بياورد و همانطور كه وجود اين شخص براي آوردن برنامه الهي و تثبيت آن لازم است، نگهداري و تبيين بيشتر آن نيز لازم بوده و اشخاصي با همان خصوصيت براي حفظ و حراست از دين نياز مي باشد. در اين مسير رسالت و امامت نيز اثبات مي شود.( البته اين فقط نگاهي بسيار گذرا به اصول عقايد بود در جهت رسيدن به پاسخ).
انساني كه اين مسائل برايش كاملا حل شده باشد. وقتي در مسأله جزئي بماند، آن را در اصول عقايدش داخل نمي كند. از اين رو با كمال احترام به شما بايد عرض كنم كه اين موارد براي شما كاملا حل نشده و نياز به مرور اصول عقايد براي جنابعالي احساس مي شود.
براي پاسخ به بخش اصلي سوال شما لازم است اشاره اي به روح فرهنگ اسلامي و نگاه معرفتي اسلام به اصل ازدواج و ازدواج موقت نگاه عميق اسلام به مساله ازدواج و زندگي زناشويي بنماييم و بعد از فلسفه تجويز ازدواج موقت سخن بگوييم. بديهي است در پاسخ به نامه شما مجالي براي تبيين اين مساله نيست. لذا در حد اشاره مطالبي عرض مي شود:
بايد بپذيريم كه چه در گذشته و چه در حال به دلايل گوناگون، امكان ازدواج دائم براي بسياري از افراد فراهم نبوده و نيست؛ در بسياري از محيط ها و فرهنگ ها افراد در سنين خاصي قادر به ازدواج دائم نيستند، يا افراد متأهل در مسافرتهاي طولاني و يا در مأموريتها و يا به علل ديگري با مشكل عدم ارضاي غريزه جنسي رو به رو ميشوند؛ يا افراد متعدد به خصوص بانوان بعد از، از دست دادن همسران شان به رغم نياز شديد به همدم و همسر ، توان ورود در اين عرصه را در خود نمي بينند و از برخوردهاي بد جامعه هراس دارند.
در واقع زناني كه به هر دليل ازدواج نكرده اند، ولي نياز جنسي و عاطفي دارند، همچنين زناني كه همسر خود را از دست داده اند و امكان يا تمايل ازدواج مجدد و دائم ندارند، همچنين مردان يا جوانان مجردي كه در موقعيت و وضعيت مالي و اجتماعي ازدواج نيستند و يا دسترسي به همسران خود ندارند و يا به هر دليلي نياز جنسي شان با همسر خودشان ارضا نمي شود، ارتباط مستقيم و جدي با مساله ازدواج مجدد دارند كه به نظرمي رسد ازدواج مجدد تنها راهكار منطقي در برابر اين افراد است.
با اين همه؛ همان گونه كه در بالا روشن شد، ازدواج موقت به عنوان راهكاري براي مواقع غير عادي و ضروري قرار داده شده، هم چنان كه طلاق حرام نشده و راهكاري براي مواقع خاص و اجتناب ناپذير قرار داده شده است. به همين خاطر در روايات، ازدواج موقت و چند همسري تشويق نشده است. اگر در مواردي نسبت به متعه تشويق شده ،به جهت مبارزه با بدعتي بود كه افرادي گذاردند و حلال خدا را حرام شمردند.(1) و گرنه ازدواج موقت به خودي خود مورد تشويق نيست، بلكه در رواياتي از ازدواج موقت بدون لزوم و ضرورت نهي شده است.
در روايت ديگر ضمن نهي از ازدواج موقت غير ضروري مي فرمايد: «بر ازدواج موقت اصرار نداشته باشيد. بر شما لازم است بر ازدواج دائم، به عنوان سنت رسول خدا؛ پس با مشغول شدن به ازدواج موقت، از همسران خود غافل نگرديد كه آنان كافر شوند و از اين حلال و حكم خداوند بيزاري بجويند و اجازه دهنده آن (يعني حكم خدا) را نفرين كنند و دشنام دهند».(2)
بنابراين نگاه كلي اسلام در اين خصوص نگاهي خاص و در مقام اضطرار و ضرورت هاي خاص است.
ازدواج موقت در واقع عدم بن بست در احكام اسلام است براي افرادي كه در بالا ذكر شد.
در بخشي از سوال خود گفته ايد كه اين مسأله چرا براي زنان متأهل وجود ندارد؟ پاسخ آن است كه اولا مردان بيشتر از طريق نگاه تحريك مي شوند و زنان بيشتر از طريق لمس. لذا معمولا تا بانوان در اين حالت واقع نشوند تحريكات بسيار كمتري دارند،به خلاف مردان(يكي از فلسفه هاي حجاب نيز همين است).
همچنين مرد از جهت ساختار وجودي توان ارتباط سالم بدون خدشه در روح و روان، با چند زن را دارد، بر خلاف زن كه همانطور كه شما نيز اشاره كرديد به علت ساختار روحي و رواني زن نمي تواند ارتباطي سالم و عاطفي به طور همزمان با چند مرد را داشته باشد.
البته براي نياز جنسي زني كه شوهر ندارد. همين ازدواج موقت راهكار اسلام است و براي زني كه شوهرش او را به هر دليل ارضا نمي كند، بر خلاف آنچه شما گفتيد اسلام به زن اجازه شكايت و حتي طلاق توسط حاكم شرع را داده است حتي اگر شوهرش راضي نباشد.(طلاق توسط دادگاه براي زناني كه شوهرشان در زندان و يا معتاد است از همين موارد است).
برخي از مثال هائي كه زديد هر چند وجود داشته و واقعي هستند و صورت خوشي ندارند، اما ربطي به حكم خدا ندارد و سوء استفاده يك مسلمان از حكم خداست كه در صورت واقع شدن ظلمي حتما مورد مؤاخذه پروردگار قرار مي گيرد.
خدا به انسان دندان داده،حال اگر كسي وحشيانه گلوي ديگري را با آن پاره كرد، آيا تقصير پروردگار است كه به او دندان داده است؟
اگر خداوند چنين حكمي وضع نمي كرد. در همان موارد ياد شده كه تعدادي مثال است،بندگان خدا احساس خلاء در دين خدا را نمي كردند؟
اسلام به كيش خود ندارد عيبي/هر عيب كه هست از مسلماني ماست.
در روايات ما از هوس راني به هر طريقي نهي شده و حتي چنين افرادي تشبيه به خروس شده اند. همچنين از ازدواج موقت براي كسي كه نيازي به آن ندارد.
در صورتي كه نكتۀ مبهمي در پاسخ وجود دارد يا سوال جديدي برايتان مطرح شد در مكاتبۀ بعدي برايمان ارسال كنيد.
پي نوشت ها:
1. نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهري، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران 1374ش، ص 82.
2. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام، قم، 1409 ه.ق، ج 21، ص 22.
موفق باشید.