من اونو نزدیک به 3ساله ک دوست دارم . اولاش با یه نگاه کوچیک شروع شدن اون موقع سوم راهنمایمو تموم کرده بودم از اون موقع تا الان تقریبا 3 سالی گذشته ومن فقط از یک راه برای ابراز علاقه ام نسبت به اون استفاده کردم اونم شماره خونشون رو پیدا کردم و وقتی مطمئن میشم که 100% تو خونه تنهاست بهش زنگ میزنم.
من تو این مدت تمام فکرم به اون مشغول بوده و هست. اون تقریبا چند ماهی از من بزرگتره.
من خودم 18 یال دارم ولی اون یکم یزرگتره.
شرایطم واسه ازدواج تا اگه دانشگاه قبول شم و سربازی 4 سال میخواد و من میترسم که تو این مدت ازدواج کرده باشد.
من هم از همین الان میخوام فراموشش کنم چون تو یکی از پرسش های که سرج کردم دیدم که واسه ساخنه نشدیم منم میخوام فراموشش کنم ولی نمیتونم و نمویدونم چطور . میخواستم بگم اگه راه حلی هست واسه بهش رسیدن بگید یا راه حلی برای توانایی فراموش کردنش بگید ممنون میشم.
ولی اگه تو راه رفت و امدش نباشم محاله چون خونشون رو بروی مغازمونه.خیلی هم اهل پسر بازی نیست وقتی هم بهش میگم که دوستت دارم میگه داری مسخرم میکنی
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
همان طور كه نيك پنداشته ايد تداوم اين خاطرخواهي به صلاح شما نمي باشد و چيزي جز يك انتظار كشندة چند ساله فراروي شما نمي گذارد. با فرض اين كه همين فردا با ايشان ازدواج كنيد؛ باز متوجه خواهيد شد كه اين دختر با دختري كه در ذهن خود ساخته و پرداخته ايد، بسيار متفاوت است. متأسفانه شما با تلفن هاي آسيب زاي خود به ايشان مسير بدي تا اين جاي كار پيموده ايد و باعث دست خوردگي عاطفي اين دختر شده ايد.
قطعاً رسوبات و ته نشين هاي اين تماس هاي گناه آلود هم به زندگي آينده شما و هم به زندگي آينده ايشان آسيب خواهد زد. نيك بپذيريد كه به صرف اين كه دختري روبروي مغازه پسري باشد، نمي توان به توجيه شروع و تداوم رابطه پرداخت. اگر اين طور بود، همه پسران و دختران دستاويزي براي توجيه دختربازي و پسربازي خود داشتند؛ چرا كه بالاخره دختر داشتن يا پسر داشتن همسايگان امري بسيار طبيعي است. متأسفانه با اين كه خود به اين امر واقفيد كه براي همديگر ساخته نشده ايد، ولي باز از ابراز علاقه و دوست داشتن خود كامل دست بر نداشته ايد.
اما در مورد چگونگي فراموش كردن ايشان بايد گفت؛ فراموشي كامل عشق پيشين به خاطر بار هيجاني بسيار بالايي كه دارد، تا حد زيادي ناشدني است و اساساً ضرورتي به آن نيست. باقيمانده عشق پيشين اگر به عملكرد روزمره شما آسيبي نزند، زياد دردسر ساز نخواهد شد. بايد به اين نكته در نامه شما يعني «من تو اين مدت تمام فكرم به او مشغول بوده و هست» توجه داشت كه اين اشتغال ذهني مكرر و مداوم چيزي جز وسواس فكري نيست. در حقيقت فكر و تصوير و خاطرات اين دختر همچون يك فكر و تصوير و ... وسواسي مدام در حال هجوم به ذهن شما مي باشد. وسواس فكري – عملي ريشه در اضطراب بالاي فرد دارد و هر چيزي كه به كاهش اضطراب فرد بينجامد سهم بسزايي در كاهش وسواس فكري و به تبع آن دل مشغولي به اين دختر دارد. اضطراب را مي توان به صورت تخصصي يعني دارودرماني (از طريق مراجعه به روانپزشك) و رواندرماني (از طريق مراجعه به روان شناس باليني ) درمان كرد.
بايد تا حد امكان اضطراب خود را پايين آوريد تا بتوانيد از شر اين افكار وسواس گونه برهيد. در توضيح بيشتر بايد گفت وقتي شما مضطربيد، ذهن شما ناخودآگاه به دنبال يك آرامشگر بيروني يا دروني مي باشد. پس با هر حمله اضطرابي شما به صورت ناهشيار در صدد ديدار يا تماس با اين آرامشگر كاذب يعني اين دختر مي افتيد. بعد از مدتي ذهن شما به فكر تصوير و ديدار اين دختر شرطي مي شود و اين امر كم كم همچون يك فكر وسواسي ايفاي نقش مي كند و باعث افت قابل توجه عملكرد طبيعي شما مي گردد. همان طور كه در پيش گذشت اين دختر ذهن ساخته شما با دختر واقعي بسيار متفاوت است و همين تفاوت معنادار بين اين دو است كه باعث وفور طلاق در ميان زوجين عاشق پيشه مي شود. شما خيال مي كنيد كه اين دختر را مي شناسيد يا بدون او زندگي براي شما محال است. حال آن كه كسي كه شما مي شناسيد تصوير ذهني اين دختر است.
ازدواج به هيچ وجه درمان وسواس فكري نمي باشد و شما بعد از ازدواج متوجه مي شويد با اين كه به وصال معشوق خود رسيده ايد. ولي باز شرايط روحي -رواني شما تغييري نكرده چه بسا بدتر هم شده است.
موفق و موید باشید